بهائیت
عبدالبهاء، با انتساب آموزهی تساوی انسانها به پدر خود، تمام بشر را مساوی دانسته و تقسیم انسانها را به لحاظ عقیدتی، خطا پنداشته است. اما جالب آنکه عبدالبهاء، بر خلاف ژست تبلیغاتیاش پستترين بهائیان را برتر از بهترین غيربهائیان معرفی کرده است. اما آیا بهتر نبود که عبدالبهاء به عنوان پیشوایی به ظاهر الهی، دورویی را کنار گذارد؟
مبلّغین بهائی در توجیه تبدل ادعاهای علیمحمد باب، او را در اصل دارای مقام خدایی و پیامبری دانسته که ادعای بابیت و مهدویتش را پوششی برای پذیرش مردم در ابتدا دانستهاند. اما بر فرض که این توجیه باب را قبول کنیم و او را به عنوان پیامبری اولوالعزم بپذیریم، پس تکلیف امام زمان (علیه السلام) و موعود اسلام چه میشود؟!
شوقی افندی در دلیلتراشی برای حقانیت بهائیت مدعی شد که تمام حکومتها و جوامعی که با بهائیت مخالفت کردند، دچار مصائب و سرنگونی شدهاند. این در حالیست که که بر خلاف ادعای شوقی افندی، تعدادی از حکومتهای سرشناس حامی بهائیت که رهبران بهائی، بعضاً آرزوی بقاء و دوام سلطنت آنها را میکردند، ساقط شدهاند.
عبدالبهاء، با حکم الهی قصاص به مخالفت پرداخته و حق قصاص را از متعدیعلیه و ولیدم ساقط دانسته است. این در حالیست که اولاً: قانون قصاص به عنوان عاملی بازدارنده، ضامن امنیت جامعه، اجرای عدالت و جایگزین انتقام کور است. ثانیاً: پیامبرخواندهی بهائیت، صراحتاً از حکم قصاص نفس در برابر نفس و حتی قصاص نفس در برابر خانه سخن گفته است.
پیامبرخواندهی بهائیت، کثرت نوشتهجات مدعی پیامبری را نشان برتری او دانسته است. اما لازم است بدانیم که این دلایل حقانیت و برتری بهاء، سرشار از هزلهگوییهایی است که حتی بهائیان نیز از تکرار آنها شرم دارند. با این حال، چگونه هزلهگوییهایی که ناشی از مصرف مشروبات الکلی بوده را میتوان به عنوان وحی الهی و نشان برتری بهاء دانست؟!
یکی از پیجهای تبلیغی بهائیت با استناد به خبرگزاری مهر، گم شدن متن توبه نامهی باب در مجلس را دلیلی بر انکار اصل توبهی علیمحمد شیرازی گرفت. اما به راستی اگر مشکل بهائیان سند توبهی باب است، که شرح آن در کتابهای معتبر ایشان به تفصیل ذکر شده و اگر به دنبال بهانهجویی هستند که این خبر، بهانهی خوبی است.
پیامبرخواندهی بهائیت ورود خود به عراق را عامل گسترش صلح در این کشور دانسته است. این ادعا در حالیست که بر اساس قرائن موجود و به اعتراف خواهر خود، وی عامل گسترش خشونت و جنایت در این کشور بود. اما به راستی که حسینعلی نوری، چگونه با خیال اینکه گذر زمان موجب فراموشی جنایات او میشود، خود را عامل گسترش صلح معرفی نموده است؟!
عبدالبهاء، در عین حالی که بیت العدل را معصوم پنداشته، با طرح صورت امکان گناه و خطای اعضای این نهاد، ولی امر را مسئول اخراج اعضای خاطی دانسته است. اما به راستی چگونه از نهادی معصوم میتواند خطا سر بزند؟! از طرفی، با قطع سلسلهی ولیامرها در بهائیت، چه کسی مسئول رسیدگی به فساد اعضای بیت العدل میباشد؟!
حسینعلی بهاء در جایی مطالب خود را عین کلمات باب خوانده که هیچ نسخی در آن صورت نگرفته؛ اما در جایی دیگر، کتاب بیان را تا سطح زیادی پایین آورده است. اما این تناقضگوییهای بهاء، تنها به این صورت قابل توجیه است که او در ابتدا، با هدف جذب بابیها، ادعای برتری آثار خود و نسخ آثار باب را رد کرده و در ادامه، خلاف آن را مطرح نموده است.
اولین ولیامر بهائیت جناب شوقی افندی، در توصیف مردم ایرانزمین؛ تعصب، نادانی، غفلت و ستم ایشان را شهرهی آفاق دانسته و با خونخوار ایرانیان، ایشان را ظالم و بیرحم خطاب کرده است! این در حالیست که شوقی افندی، بدون اشاره به جنایات اسلافش در ایرانزمین، ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری بهائیان را نیز زیر پای نهاده است.
شیخ احمد احسایی با مجهولالکُنه خواندن خداوند، حضرت علی (علیه السلام) را مخاطب آیهی «إیّاک نعبد» در نماز دانسته است. اما به راستی او، چه دلیلی برای وجوب نظر به کُنه ذات الهی در نماز داشته تا آن را محال برشمرَد و حضرت علی (علیه السلام) را مخاطب آیهی عبودیت قرار دهد؟! ادعایی که بعدها زمینهساز ادعای خدایی پیامبرخواندهی بهائی شد.
عبدالبهاء بخاطر کینهی خود از علمای اسلامی، که مانع گسترش عقاید انحرافی بهائیت به شمار میآمدند، به پیروان خود بشارت برچیده شدن دستگاه اجتهاد را داده است. این در حالیست که پس گذشت یک قرن از این ادعا، نه تنها علمای اسلامی منزوی نگشتند، بلکه همواره با فتواهای به موقع و هوشمندانهی خود، حافظ عقاید حقه و کیان مملکت اسلامی بوده و هستند.
پس از اعدام علیمحمد باب، یکی از مهمترین اقدامات بابیان، طرح ترور ناصرالدین شاه است. اما ناکارآمدی نقشهی آنان، موجب انتقام از بابیان شورشی شد. در این میان، شواهدی بر نقش اساسی پیامبرخواندهی بهائیت در ترورها و ناآرامیهای کشور وجود دارد؛ شواهدی که ادعای صلحپروری این مدعی دروغین را به شوخی مضحک مبدل ساخته است.
علیمحمد شیرازی یکی از مدعیان دروغینی است که مدعی مقام مهدویت شده و خود را امام دوازدهم شیعیان دانسته است. اما جالب است بدانیم در عین حال، علیمحمد باب به وجود حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) اعتراف کرده و ضمن کافر دانستن منکر نواب اربعهی ایشان در عصر غیبت صغری، اعمال آنان را حبط شده دانسته است.