مکاتب اهل سنت
یکی از پرسشهای تاریخی که باید هر مسلمانی در پی جواب دادن به آن باشد، مساله تدفین شبانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. بررسیها نشان میدهد که قضیه تدفین مظلومانه حضرت زهرا در دل شب، در پی نارضایتی ایشان، از عملکرد خلفا است. این نتیجه از مطالب علمای بزرگ اهلسنت همچون بخاری، ابنابی شیبه، جوینی و... به دست میآید.
از جمله کسانی که در ترویج روایت دروغین «باب أبیبکر»، نقش مؤثری داشته، بخاری است که در کتاب خود آورده: «پیامبر فرموند: هیچ کس به اندازه ابوبکر با جان و مالش بر من منّت ننهاده، اگر بخواهم دوستی برگزینم، آن شخص ابوبکر است؛ ولی دوستی اسلامی بهتر است، همه پنجرههایی که به داخل مسجد باز میشود را ببندید، غیر از پنجره ابوبکر.»
اهل سنت معتقدند که خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اجماع امت اسلامی منعقد شده است و از سوی خداوند تبارک و تعالی نصب نگردیده است، چرا که اگر اینطور بود حتماً پیامبر آن را در میان اصحاب خود متذکر میشد، و این در حالی است که به مناسبتهای مختلف خصوصاً در واقعه حجة الوداع پیامبر این مهم را به مردم ابلاغ نمود.
شیعه امامیه معتقد است که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت و جانشینی به حضرت علی (علیه السلام) طبق نص صریح و بعضی آیات قرآن باید میرسید، اما این جانشینی به خاطر هوی و هوس برخی از صحابه، از حضرت علی دور شد و جامعه اسلامی دچار اختلاف و تشتت آراء گردید، اما این اعتقاد باعث شد، برخی مذاهب خود را از آنان جدا بدانند.
موضوع امامت در دین اسلام از مسائلی است که میتوان گفت: هیچ مسئلهای در این دین به آن اندازه مورد بحث و بررسی و نقد قرار نگرفته است و شاید کتابهایی که در این موضوع تالیف و تدوین شده است، اگر کاملاً شمارش شود بیش از کتابها و مقالاتی باشد که در سایر موضوعات اعتقادی و مسائل متنوعه اسلامی در دسترس عموم مسلمانان قرار گرفته است.
تحقیق درباره باورهای اساسی شیعه در موضوع امامت، از مباحث مهمی است که با اصالت و اعتبار این باور در بین مذهب امامیه جریان دارد، و با مطالعه منابع اولیه میتوان به این نتیجه رسید که خاستگاه دیدگاه کنونی شیعه درباره علم و عصمت ائمه معصومین (علیهم السلام) نشات گرفته از همین دیدگاه میباشد، که با استدلال عقلی و نقلی نیز تقویت میشود.
در میان روایات و اخباری که از پیامبر اکرم در منابع حدیث اعم از شیعه و اهل سنت نقل شده است یکی از موضوعاتی که بیشترین احادیث را به خود اختصاص داده، موضوع حضرت مهدی میباشد. اخبار و احادیث مربوط به آن حضرت، متواتر بلکه بیش از حدّ متواتر است که حتی بعضی از علمای اهل سنت هم به متواتر بودن آنها تصریح کردهاند.
بحث چگونگی پیدایش شیعه از دیرباز در بین صاحبان علم کلام مطرح بود و معاندان از اهلسنت برای تحقیر شیعیان، همیشه بحث پیدایش شیعه توسط شخصی یهودی به نام عبدالله بن سبأ را پیش کشیدند. پرداختن به این موضوع در دوران معاصر از شدت بیشتری برخوردار شد و نمود بیشتری پیدا کرد که این امر نشان از پیریزی اهداف خاص است.
پیامبر اکرم دو مرتبه عقد اخوت را بین خود و امیرمؤمنان جاری کرد. امّا با این حال ببینیم جاعلان احادیث نبوی در برابر این حدیث چه ساختهاند؛ بخاری در صحیح خود به پیامبر اکرم چنین نسبت داده که حضرت فرمود: «اگر بنا بود شخصی را برای خود به دوستی برگزینم، هر آینه ابوبکر را به دوستی برمیگزیدم؛ ولی دوستی، همان برادری در اسلام است.»
خواند امیر؛ از محدثان سنی مذهبی است که علاقه شدیدی به ائمه شيعه دارد، او میگوید: همانطور که دین اسلام بر دو کلمه طیبه «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» استوار است و هر یک از این دو کلمه که اصل ایمان متعلق به آن است مرکب از دوازده حرف است، پس باید امر امامت که ازجمله فروع ایمان است، منتسب به دوازده امام باشد.
حدیث قرطاس و مباهله از احادیث مشهور است امّا با این حال جاعلان حدیث بنیامیه، در روایات دیگری حدیث دوات و قلم و حدیث مباهله را تحریف کردهاند. بطلان و رسوایی چنین روایاتی که در برابر فضایل اهلبیت ساختهاند به قدری آشکار و روشن است که اشاره به دستان خیانتکار بنیامیه در ساخت اینگونه روایات نیاز به توضیح ندارد.
گرچه روایت منزلتی که درباره امیرمؤمنان نازل شده از قوّت و اتقان سند، متن و مدلول برخوردار است. امّا با این وجود جاعلان حدیث از دودمان بنیامیه در برابر این حدیث، حدیث دیگری را از زبان رسول خدا جعل کرده و به آن حضرت نسبت دادهاند که آن حضرت درباره ابوبکر و عمر فرموده: «ابوبکر و عمر برای من به منزله هارون نسبت به موسی هستند.»
آنچه درباره مفهوم خلیفه در روایات بیان شد، گویاى این مطلب است که واژه خلیفه پیش از ارتحال پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) بهوسیله خود ایشان براى برخی بهکار برده شده است. پس از رحلت آن حضرت نیز کسى جز على (علیه السلام)، ادعاى جانشینى پیامبر را با اصطلاح «خلیفة الرسول» نداشته است.
قبل از ظهور و بروز ابوالحسن اشعری و پایهگذاری مکتبی با نام اشاعره چندین تن از علمای اصحاب حدیث روشی متکلمانه در دفاع از اعتقادات خود در پیش گرفتند که تا قبل از آن سابقه نداشت. این سیر ادامه یافت تا به وسیله ابوالحسن اشعری، با همین روش اما به صورتی کاملتر و منسجمتر، مکتبی با عنوان اشاعره پایهگذاری شد.