نقد کلام نورعلی تابنده در مورد قصاص رسول خدا (ص)
نورعلی تابنده برای نشان دادن اهمیت قصاص در اسلام به داستان «سوادة بن قیس» اشاره کرده است؛ در حالی که این داستان علاوه بر ضعف سندی که دارد، از حیث مضمون نیز معارض مبانی شیعه در باب قصاص و دیه است؛ به همین خاطر نمیتوان این جریان تاریخی را پذیرفت .
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عصمت رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در تمام دوران زندگانی، از امور مُسلّم و پذیرفته شده نزد علمای امامیه بوده و دایره این عصمت به گونهای است که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، سهواً نیز خطایی صورت نمیگیرد؛ این عصمت با این گستردگی توسط علمای امامیه با دلائل متعدد عقلی و نقلی (آیات و روایات) اثبات شده است.
منتقدان عصمت پیامبران علیهمالسلام برای تخریب این آموزه مهم اسلامی، به بعضی از وقایع تاریخی استناد کرده، تا به خیال خام خویش، این اندیشه را به چالش بکشند. اما باید دانست اگر واقعهای تاریخی، با مبانی مُسلّم اعتقادی (مسائلی که با عقل یا نقل معتبر ثابت شود) یا فقهی معارض باشد، مردود خواهد بود.
داستان درخواست قصاص از رسولخدا صلیاللهعلیهوآله در اواخر عمر شریف آن حضرت، یکی از داستانهای تاریخی مرتبط با سیره نبوی است که در نوشتهجات خواص و عوام (بدون توجه به لوازم اعتقادی آن) تکرار شده است.
نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی در ضمن سخنانی در مورد قوانین اسلامی قصاص، داستان جعلی درخواست قصاص کردن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از جانب «سوادة بن قیس» را مطرح کرده و گفته: «هرکس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولالله! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعین حال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولالله! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولالله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم».[1]
این داستان در شش روایت (که پنج مورد آن متعلق به اهلسنت است) از جوامع فریقین نقل شده است.[2] در شیعه نیز کتاب امالی صدوق [3] به عنوان اولین منبع، این حدیث را با سلسله سند نقل کرده، اما سند این روایت به خاطر وجود افراد ناشناختهای مثل محمد بن هارون، محمد بن مُسلِم واسطی و... ضعیف است.
پنج روایت در منابع اهلسنت پیرامون این موضوع نقل شده، چهار روایت به خاطر اشکالات رجالی مخدوش بوده و دچار ضعف میباشد؛ فقط یک روایت دارای سند صحیح است و باید محتوای آن با مبانی اعتقادی و فقهی و عقلی سنجیده شود؛ در نهایت، هیچ یک از این شش روایت قابل پذیرش نیست؛ زیرا این داستان از حیث محتوایی نیز با مبانی اعتقادی (عصمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله) و مبانی فقهی (در باب قصاص و دیه) معارض است.
طبق مبانی اعتقادی شیعه، رسولخدا صلیاللهعلیهوآله دارای عصمت است؛ به همین علت هیچ یک از حضرات معصومین علیهم السلام حتی دچار سهو هم نخواهند شد؛ اما داستان نقل شده در بردارنده اینست که حضرت به صورت سهو باعث آسیب رساندن به شخص دیگر شده است و این مطلب با عصمت ناسازگار است.
یکی دیگر از اشکالات داستان بالا اینست که طبق مبانی شیعه، اگر شخصی به صورت سهوی به شخص دیگری آسیب برساند، باید دیه پرداخت کند و به هیچ وجه قصاص نمیشود، ولی مضمون داستان بر خلاف این مبنای فقهی است. به علاوه، هیچ کس از فقهاء طبق این داستان فتوا نداده و این مطلب، نشانگر بیاعتباری داستان در روایت بالا است.
در نتیجه این داستان دارای ضعف سندی است و با مبانی اعتقادی و فقهی شیعی، در تعارض بوده و به این خاطر، هیچ فقیه شیعه طبق آن فتوا نداده و ملتزم به مضمون این داستان نشده است. این نکته نشانگر بیاعتباری روایت نزد فقهاء در باب قصاص است؛ حال آنکه نورعلی تابنده که خود را ولی خدا میخواند و دارای مدرک حقوقی بوده، اما گویی از سادهترین مسئله فقهی و حقوقی نیز بیخبر است.
پینوشت:
[1]. سخنرانی نورعلی تابنده (مجذوبعليشاه)، مجلس صبح پنجشنبه ۲-۱٠-۹۵ آقایان، عنوان: قصاص و عفو.
[2]. محمدجعفری، رسول، اعتبارسنجی روایات ضربه به پیامبراکرم(ص) و درخواست قصاص، علومقرآن و حدیث، سال53، شماره2، ص201.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي، كتابچى، تهران، ششم، 1376ش، ص634.
افزودن نظر جدید