ادعای بی اساس حیدر علی قلمداران در زمینه امامت حضرت علی(ع)

  • 1401/12/25 - 10:13
جناب قلمداران از قرآنیون شیعه معاصر که برای احادیث، اهمیتی قائل نیست و قرآن را برای فهم اسلام کافی می‌داند، در نقد اعتقاد شیعه به امامت، امام را بی میل به خلافت دانست؛ در حالی‌که حضرت بارها به غصب خلافت اشاره کرده است و در کتب فریقین اعتراض امام و عدم بیعت حضرت تا مدتی گزارش شده است.
امامت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیدرعلی قلمداران یکی از سران جریان قرآن بسندگی، در یکی از کتب خود به نام «راه نجات از شر غلات؛ فصل دوم: بحث در ولايت و حقيقت آن» به انکار امامت و ولایت حضرت علی (علیه‌السلام) پرداخته و علمای شیعه را کاسه داغ‌تر از آش می‌شمارد و مدعی است که خود حضرت علی (علیه‌السلام) بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  هیچ‌گونه میل و رغبتی نسبت به امر خلافت نداشتند و با كمال بلندنظری، تابع اکثریت مسلمين شد و خود و خاندانش با خليفه منتخب، بيعت کردند و از هیچ‌گونه خیرخواهی دريغ نفرمود و در آن چند سالی هم كه به حال اجبار و اضطرار به امر خلافت پرداخت، کوچک‌ترین زمينه بلكه حتّى كمترين سخنی درباره اينكه خلافت حق آن‌ها باشد و یا آن را به خاندان خود انتقال دهد، نگفت. قلمداران در ادامه با بی‌حرمتی به علمای شیعه می‌نویسد که امروز، عده‌ای (علمای شیعه) سعی دارند که حقی را که خود حضرت علی  (علیه‌السلام)  نسبت به آن بی‌میل و رغبت بود، برای آن حضرت ثابت کنند.[1]

در پاسخ به این سخنان بی‌اساس قلمداران باید گفت، اگر امام علی (علیه‌السلام) نسبت به خلافت بی‌میل و بی‌رغبت بود، باید پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با خلیفه اول بیعت می‌کرد؛ اما مستندات تاریخی، حاکی از آن است که امام علی (علیه‌السلام) پس از انتخاب ابوبکر، حداقل به مدت شش ماه با او بیعت نکرد.[2]

«ابن قتیبه دینوری» یکی از علمای بزرگ اهل سنت، سخنی را از حضرت علی (علیه‌السلام) بیان کرده که خلاف ادعای قلمداران را ثابت می‌کند. ابن قتیبه می‌نویسد: که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: «أَنَا أحَق بِهذا الأمر منكم، لا أّبايعكُم و أنتم أولى بالبيعة لی ... و تأخذونه منا أهل البيت غَصباً.[3] من در امر خلافت سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نمی‌کنم در حالی‌که شما سزاوارتر هستید که با من بیعت کنید و خلافت را از ما اهل بیت (علیهم‌السلام) غصب کردید.»

گلایه‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از خلفاء و گذشتگان در نهج البلاغه نیز خلاف آن‌چه قلمداران ادعا کرده را ثابت می‌کند که فقط چند مورد را اشاره می‌کنیم:
«امَّا الاِسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأعْلَوْنَ نَسَبا وَ الْأشَدُّونَ بِالرَّسُولِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه نَوْطا فَإِنَّهَا كَانَتْ أثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ.[4] آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالی‌که ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندی با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) استوارتر بود، جز خودخواهی و انحصار طلبی، چیز دیگری نبود که گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند.»

یا این تعبیر که می‌فرماید: «فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي، وَ لاَ يَخْطُرُ بِبَالِي انَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْاءَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ عَنْ اهْلِ بَيْتِهِ، وَ لاَ اَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ.[5] سوگند به خدا! نه در فکرم می‌گذشت و نه در خاطرم می‌آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده‌دار شدن حکومت باز دارد.»

این فقط تعدادی از مدارک است که ثابت می‌کند عده‌ای از افراد که خود را در شمار صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌دانند، حقی را که هم از جانب خدا و هم از جانب رسولش برای حضرت علی (علیه‌السلام) تعیین شده بود، نادیده گرفتند و متأسفانه امروزه افرادی یا از سر جهل یا از روی تعصب، سعی بر توجیه این باطل دارند.

پی‌نوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، راه نجات از شر غلات؛ فصل دوم: بحث در ولايت و حقيقت آن، ص170.
[2]. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه: ابوالقاسم حالت، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش، ج8، ص21.
[3]. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج1، ص18.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 162.
[5]. نهج البلاغه، نامه 62.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.