آزادی بیان در عصر خلفا (قسمت ششم)

  • 1401/08/26 - 13:00
ابوذر اسراف و بخشش هاى عثمان را برنتابید و تحریف و توجیهاتى که مى‌خواستند براى پشتوانه این حاتم بخشى‌ها درست کنند را تحمل نکرد؛ به شام تبعید شد و معاویه او را تحمل نکرد؛ پس از بازگشت از شام، با کلامش عثمان را رسوا می‌کرد. تطمیع و تهدید او کارساز نشد؛ به ربذه تبعيد شد و در همان سرزمين جان سپرد.
آزادی بیان در عصر خلفا (قسمت ششم)

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی عبدالحمید در سخنان اخیر خود با اعتراض به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می گوید در ایران آزادی نیست؛ آزادی بیان وجود ندارد؛ آزادی بیان و عقیده‌ای که در زمان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و خلافت خلفای چهارگانه بوده، امروز در جمهوری اسلامی وجود ندارد.

در جواب به کفران نعمت فردی که قصد دارد رهبری اهل سنت ایران را برعهده گیرد و هر هفته همه منتظر آن هستند تا ببینند در این هفته، ایشان با سخنان خود چه آشوبی به پا می‌کند، باید چند گزارش تاریخی از صدر اسلام را بیان کنیم تا متوجه گردد، همین اجازه سخنرانی و تریبونی که دارد و مخالفتش را هر هفته علیه نظام اسلامی بیان می‌دارد، نشان از آزادی بیان بی حد است که در زمان برخی از خلفا چنین اجازه‌ای وجود نداشته است.

ابوذر یکی از بهترین صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود که حضرت درباره او می فرمایند: «یَرحَمُ اللهُ أباذَرٍّ، یَعیشُ وَحدَهُ، ویَموتُ وَحدَهُ، ویُحشَرُ وَحدَهُ(1) خدا رحمت کند ابوذر را! تنها زندگى مى‌کند، تنها زندگى را بدرود مى‌گوید و در هنگامه قیامت، تنها برانگیخته مى‌شود.»

خروش او علیه بیداد، در تاریخ مشهور است. او اسراف، تبذیر و بخشش‌هاى ناهنجار خلیفه سوم را برنتابید و علیه آنها خروشید و تحریف‌هایى را که مى‌خواستند براى توجیه این حاتم بخشى‌ها درست کنند، تحمل نکرد و بر خلیفه و توجیهات کعب الأحبار، طعنه زد؛ خلیفه نیز این عدالتخواه را به شام تبعید کرد. معاویه نیز از فریادهاى ابوذر در امان نماند و به عثمان نوشت که اگر ابوذر در شام بماند، آنجا را به آشوب خواهد کشید. عثمان نیز دستور داد که ابوذر را به مدینه بازگردانند. با سخت ترین و رنج آمیزترین شکل او را به مدینه بازگرداندند.

ابوذر به مدینه آمد، ولی نه شیوه عثمان دگرگون شده بود و نه موضع ابوذر! پس اعتراضات ابوذر ادامه یافت. هنگام بازگشت ابوذر از تبعید شام، عثمان سعى كرد او را به سخنان خلافى متهم سازد؛ به او گفت: تو گمان مى‌برى ما مى‌گوييم: «إنَّ اللهَ فَقْيرٌ وَنَحْنُ أغْنِياءٌ»؟ ابوذر گفت: اگر شما اين سخن را نمى‌گوييد، پس چرا بيت المال را بر بندگان نيازمند خدا تقسيم نمى‌كنيد؟! من گواهى مى‌دهم كه از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنيدم، فرمود: هنگامى كه فرزندان ابوالعاص (بنى اميه) به سى نفر برسند، اموال بيت المال را در ميان خود تقسيم مى‌كنند و بندگان خدا را برده خود مى‌سازند.
عثمان نگاهى به اطرافيان خود كرد و گفت، هيچيك از شما چنين سخنى را از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنيده‌ايد؟ گفتند: نه! عثمان خشمگين شد و گفت: واى بر تو اى ابوذر! آيا بر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دروغ مى‌بندى؟! سپس گفت: على (عليه‌السلام) را به اين مجلس دعوت كنيد، هنگامی كه حضرت نزد عثمان آمد، عثمان به ابوذر گفت: حديث «ابوالعاص» را تكرار كن؛ آنگاه رو به على (عليه‌السلام) كرد و گفت: آيا تو چنين سخنى را از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنيده‌اى؟ على (عليه‌السلام) گفت: من نشنيده‌ام، ولى «ابوذر» راست مى‌گويد. عثمان گفت: از كجا مى‌دانى او راست مى‌گويد؟
على (عليه‌السلام) گفت: زيرا من از پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنيدم كه فرمود: «آسمان سايه نيفكنده و زمين تيره بر دوش خود حمل نكرده، مردى را كه راستگوتر از ابوذر باشد.» حاضران همگى گفتند: آرى اين سخن را پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته است.(2)

در حديثى از امام صادق (عليه‌السلام) نقل شده است كه عثمان دو غلام را با دويست دينار به سراغ ابوذر فرستاد و گفت: به او بگوييد عثمان سلام رسانده، مى‌گويد: از اين دويست دينار براى حل مشكلات زندگى خود كمك بگير؛ ابوذر گفت: آيا به ساير مسلمان‌ها هم معادل اين مبلغ را داده است؟ گفتند نه! گفت من چگونه مى‌توانم از آن استفاده كنم؟ گفتند: عثمان مى‌گويد: اين از مال شخصى من است و به خدا سوگند، حرام به آن راه نيافته، ابوذر نپذيرفت و گفت: من از غنى‌ترين مردم هستم و خداوند مرا به ولايت على بن ابى‌طالب (عليه‌السلام) و خاندانش غنى فرموده است؛ مال را برگردانيد و به او بگوييد من نيازى ندارم و داور ميان من و او خداست.(3)

تطمیع ها و تهدیدهاى دستگاه حکومت، کارگر نیفتاد، شیوه برخورد حکومت به گونه اى دیگر شد؛ تبعید او به ربذه، بیابان خشک و سوزان و بخش نامه خلیفه که هیچ کس حق ندارد، ابوذر را بدرقه کند. ... سرانجام او در ربذه جان سپرد، حتى كفنى براى دفن شدن نداشت تا اين كه گروهى به همراهى مالك اشتر از آنجا عبور كردند؛ دختر و همسر ابوذر آنان را خبر كردند، كفن بر او پوشاندند و ابن مسعود صحابى بزرگوار پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر او نماز خواند و با احترام او را به خاك سپردند.

این همان آزادی بیانی است که جناب مولوی از آن دم می زند که حتی صحابه بزرگی چون ابوذر از نقل حدیث و نهی از منکر کردن ممنوع گردیده و با تبعید و تهدید، قصد ساکت کردن او را داشتند که موفق به این کار نشدند.

پی‌نوشت:
1. الإصابة، ابن حجر عسقلانی، ج7، ص109؛ کنز العمّال، متقی هندی، ج11، ص644، ح 33132.
2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص54 – 56.
3. إختيار معرفة الرجال‏، (رجال كشى)، شیخ طوسی، ص27.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سوال اینجاست کسی که دفاع جانانه از حکومت جدید طالبان کرده چطور مدعی آزادی زنان و آزادی بیان و حقوق بشر شده و دیروز هم توییت کرده که نمایندگان رهبری ما رو ارعاب کردن البته حرفی نیست نمایندگان بن اره بایستی بترسن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.