اگر امیرالمومنین از ابتدا خلیفه می شد چه می شد؟

  • 1400/08/20 - 16:42
علم الهی، به عنوان یکی از ویژگی‌های مهم برای حاکم اسلامی تلقی می‌شود و به عنوان شاخصه اساسی در حاکمان الهی موجود بوده است. یکی از نشانه‌های انبیا و اوصیای آنان، علم بوده است. اگر خلافت از ابتدا به امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) رسیده بود و این امر از مجرای آن خارج نشده بود، در زمینه علمی چه پیشرفت‌هایی حاصل می‌شد.
اگر امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) از ابتدا خلیفه می‌شد، چه می‌شد؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ واقعه غدیر خم و تنصیب الهی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به عنوان خلیفه بلافصل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امری قطعی و مسلم است که در جای خود با دلایل قرآنی و روایی فراوان، محرز شده است. اما آنچه که باید مورد بررسی قرار گیرد، مقایسه آثار و برکات حضور و عدم حضور امیرالمؤمینن (علیه‌السلام) به عنوان خلیفه الهی در جامعه است. به طور مختصر در توضیح این مطلب باید گفت، اگر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از ابتدای امر و بعد از شهادت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به خلافت می‌رسیدند چه برکاتی داشت و حالا که این امر الهی محقق نشد، چه ضررهایی به اسلام و مسلمین تحمیل گردید. خدای رحمان، با تاکید بر سرنوشت سازی انسان‌ها به دست خودشان، دقت در این زمینه را از یکایک مسلمانان خواسته است. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ.[رعد/11] یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد تا آنکه انسان‌ها آنچه را در وجودشان قرار دارد به زشتی‌ها و گناه تغییر دهند.»

دوران حکومت و رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بهترین دوران برای مسلمانان محسوب می‌شود. زیرا رهبری و زعامت ایشان به عنوان معیار و الگوی جامعه اسلامی است.

حال برای مقایسه بین حکامی که در تاریخ نام آنان ذکر شده و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، باید چند شاخصه مهم را مد نظر گرفت. اولین شاخصه‌ که در یک جامعه اسلامی بسیار مهم است و باید آن را رکن اساسی قرار داد، توان علمی زعیم و رهبر آن جامعه است. به اذعان علمای شیعه و اهل سنت، رسول مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و بزرگان اهل سنت، بارها به وجود علم و حکمت الهی در امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) اشاره کرده‌اند.

حاکم حسکانی از علمای مشهور اهل سنت در کتاب خود به نقل از عایشه می‌نویسد: «علی ابن ابی‌طالب، عالم‌ترین شخص در میان صحابه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است و بر آنچه که به پیغمبر نازل شده، عالم‌ترین است.»[1] در توضیح این حدیث، افضلیت علمی حضرت، در کلمه «اعلم» بیان شده است و در واقع این مقایسه در میان اصحاب صورت گرفته و خروجی آن، بیان اعلمیت حضرت در مقایسه با دیگران است.

ابن شبه نمیری، یکی از بزرگان علمی اهل سنت، روایت خاصی را در این زمینه بیان می‌کند. او گفتگویی که میان ابن عباس و عمر بن خطاب صورت گرفت را به عنوان شاهد بر این حقیقت، ذکر می‌کند. در این دیدار، خلیفه دوم اهل سنت، به دلیل جراحت از خنجر ابولؤلؤ در بستر بود و لحظات آخر عمر خود را می‌گذراند. ابن شبه نمیری می‌نویسد: «عمر بن خطاب به ابن عباس گفت: سزاوارترین شخص و شایسته‌ترین نفر که می‌تواند مسلمانان را به کتاب خدا و سنت پیغمبر هدایت کند، علی ابن ابی‌طالب است.»[2]

اقرار عمر بن خطاب به انحصار هدایت‌گری مسلمانان به دست امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، بیان کننده بسیاری از حرف‌ها است. این اقرار هنگامی صورت گرفت که بارها عمر بن خطاب در پاسخگویی به مسائل فقهی، قضایی و اجتماعی مسلمین عاجز می‌شد و باز می‌ماند. در این هنگام، بارها به صورت عمومی از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درخواست یاری می‌کرد، اما تنها کسیکه می‌توانست بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پاسخگو باشد، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بوده است.  

محدثین در موارد فراوان، از کمک‌های علمی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به خلفای اهل سنت یاد می‌کنند. به عنوان نمونه، صاحب کتاب الاستیعاب با اشاره به موارد فراوانی از این کمک‌ها به نقل از سعید بن مسیب می‌نویسد که او گفت: «عمر بن خطاب در موارد فراوان، از آنکه معضل علمی پیش آید و او برای پاسخگویی و گرفتن پاسخ از محضر امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)  باز بماند، به خداوند پناه می‌برد.»

نویسنده در کتاب خود به عنوان نمونه، اتفاقاتی را بیان کرده است. البته باید گفت؛ پاسخگویی‌های حضرت در حضور اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده و قبل از آنکه حضرت علی (علیه‌السلام)، حکم خدا را بیان کنند، عمر از بقیه اصحاب درخواست پاسخ داشته، اما دیگران عاجز از بیان جواب بودند. نویسنده در ادامه روایت به موارد حضور حضرت برای بیان حکم شرعی و پاسخ علمی، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از علی (علیه‌السلام) درباره حکم زن ديوانه‌ای كه عمر، امر به سنگسار او كرد و همچنین زنی كه شش ماهه بچه‌اش را به دنيا آورده بود و عمر می‌خواست آنها را سنگسار كند و از قبیل این موارد، فراوان وجود دارد، سؤال شد. سپس علی (علیه‌السلام) در جواب عمر بن خطاب فرمود: همانا خدای متعال می‌فرماید: «وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا.[أحقاف/15] و حمل زن و شير دادنش سی ماه است.» و همچنين به او فرمود: خداوند تكليف را از ديوانه برداشته است. هر بار عمر بن خطاب می‌گفت: اگر علی نبود، عمر هلاك می‌شد.»[3]

اما آنچه مهم است، با حضور بزرگان اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، کسی توان رفع مشکلات علمی مسلمانان و پاسخگویی به احکام و سؤالات آنان و قضاوت بر اساس کتاب خداوند در میان آنها را نداشته است. در حقیقت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تنها فردی بودند که همانند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در جامعه اسلامی بر اساس علم الهی، به هدایت‌گری امت می‌پرداختند.

اما آنچه که مهم است، اگر امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) بعد از شهادت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خلیفه‌ی مسلمین می‌شدند، علم در بین مردم گسترش پیدا می‌کرد و جهل نابود می‌شد و از بین می‌رفت. زیرا ابواب علم و حکمت الهی، به وسیله حضرت به روی بندگان خدا گشوده می‌شد و همگان از دریای بی‌کران وجود مقدسش، استفاده می‌کردند. 

پی‌نوشت:
[1]. حاکم حسکانی، شواهد التنزيل، موسسه الطبع و النشر، ص41؛ «عن عائشة قالت: علی أعلم أصحاب محمد بما أنزل على محمد.»
[2]. ابن شبه نميری، تاريخ المدينة المنورة، دار الكتب العلمية – بیروت 1417هـ، ج2، ص59؛ «ثم أقبل علی فقال ... صاحبك يعني عليا.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. قرطبی، الاستيعاب، دارالجیل- بیروت، چاپ اول، 1412هـ، ج3، ص1103؛ «قال: کان عمر يتعوذ باللَّه ... لولا علی لهلك عمر.»

محمدجواد مهریار

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.