حقایقی تلخ از پادشاهی نوذر - به روایت شاهنامه

  • 1400/06/03 - 18:43
در شاهنامه آمده که نوذر (پادشاه ایران)، به مردم ستم می‌کرد. مردم ایران، از سام (پهلوان بزرگ ایران) درخواست می‌کنند که نوذر را خلع کرده و خود به پادشاهی برسد. اما سام می‌گوید درست است که نوذر، بی‌لیاقت است اما از نژاد شاهان است ولی من از نژاد شاهان نیستم. پس نوذر به پادشاهی سزاوارتر است و شما ای مردم ایران! باید از پادشاه هرچند ستمگر اطاعت کنید وگرنه در آخرت، جایتان در جهنم خواهد بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در کتاب شریف شاهنامه روایت می‌کند: منوچهر (پادشاه سلسله پیشدادیان) از دنیا رفت و نوذر به پادشاهی رسید. اما او، ستمگری آغاز کرد. پس در ایران، آشوب به پا شد و بسیاری از پهلوانان، به ضد نوذر شوریدند.

نوذر (شاه ایران) که اوضاع ایران را آشفته دید، نامه‌ای به سام (فرمانده سپاه ایران) نوشت و از او یاری خواست. سام به سوی پایتخت روانه شد. بزرگان به استقبال او رفتند و از ستمگری‌های نوذر سخن گفته؛ از او خواستند که نوذر را از پادشاهی خلع کرده و خود بر تخت بنشیند. بزرگان به او گفتند: اگر پادشاه ایران شَوی، همه بندگان تو خواهیم بود:

چه باشد اگر سام يل پهلوان
نشيند برين تخت روشن روان‏

جهان گردد آباد با داد او
برويست ايران و بنياد او

كه ما بنده باشيم و فرمان كنيم
روان‌ها بمهرش گروگان كنيم‏

سام، خواسته‌ی آنان را نپذیرفت و گفت: نوذر از نژاد شاهان است ولی من نیستم. پس نوذر به پادشاهی سزاوارتر است:

بديشان چنين گفت سام سوار
كه اين كى پسندد ز من كردگار

كه چون نوذرى از نژاد كيان
بتخت كِيى بر كمر بر ميان‏

بشاهى مرا تاج بايد بسود
محالست و اين كس نيارد شنود

سام رو به بزرگان ایران، ادامه داد: درست آن است که نوذر شاه را پند دهیم و شما بزرگان نیز از آنچه گفتید پشیمان باشید و بدانید که اگر نوذر، شما را نبخشد، جایگاهتان در آتش جهنم خواهد بود:

شما بر گذشته پشيمان شويد
بنوّى ز سر باز پيمان شويد

گر آمرزش كردگار سپهر
نيابيد و از نوذر شاه مهر

بدين گيتى اندر بود خشم شاه
ببرگشتن آتش بود جايگاه‏

حمایت سام از نوذر شاه سبب شد که همگان از ترس، دست از آشوب بردارند و باج و خراج برای نوذر بفرستند. این گونه همه جا دوباره آرام شد. سام، به دیدار نوذر رفته؛ او را نصیحت کرد و از ستمگری بازداشت.[1]

اما حکیم فردوسی در این حکایت، چند حقیقت بیان داشته است. یکی آنکه در فرهنگ ایران باستان، حاکمیت نه بر اساس لیاقت، بلکه بر اساس خون و نژاد تعیین می‌شد. چنان که سام، پهلوان لایق، به حکومت نمی‌رسد و پیشنهاد حکومت را رد می‌کند، چرا؟ چون از خون شاهان نیست. اما نوذر ستمگر بی‌فکر بی‌لیاقت بر حکومت ابقاء می‌شود چون از نژاد شاهان است! نکته دیگر آنکه سام به بزرگان ایران می‌گوید درست است که نوذر ستمگر بی‌لیاقت است اما شما باید طبق رضایت او رفتار کنید و اگر نوذر از شما خشمگین باشد، جایگاهتان در برگشت (معاد)، جهنم خواهد بود. یعنی اطاعت محض از پادشاهی که لایق نیست، در اندیشه اصیل ایران باستانی، کردار نیک شمرده می‌شد.

پی‌نوشت:

[1]. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، برگه 101-103.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 1، ص 243-245.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.