آیا طلب کردن حوائج از اشخاصِ صالحی که از دنیا رفته‌اند، غلو است؟

  • 1400/04/01 - 11:33
صالح بن فوزان، طلب حاجت از اشخاص صالحی که از دنیا رفته‌اند را غلو در حق آن بزرگواران به‌حساب آورده است؛ حال آن‌که هم کرامات اولیاء الهی، ثابت شده است و با مرگ، متوقف نمی‌شود و هم بسیاری از عالمان و پیروان مذاهب اسلامی، در هنگام بروز مشکلات، به استغاثه از اولیاء الهی و مشروعیت آن ملتزم بوده‌اند.

خلاصه
آراء وهابیت در بسیاری از مسائل، با رای و نظر دیگر مسلمانان، مخالف بوده و در تعارض است؛ به‌دیگر سخن، بسیاری از امور را که مسلمانان با هر مذهب و ملیتی به آن‌ها ملتزم بوده و بر مشروعیت آن امور تاکید کرده‌اند را وهابیت ممنوع و حرام می‌دانند؛ به‌عنوان نمونه، صالح بن فوزان از مفتیان مطرح وهابیت، استغاثه و طلب حاجت از اولیاء الهی که در قید حیات نیستند را از مصادیق غلو دانسته و به ممنوعیت آن حکم کرده است؛ این ادعا در حالی از سوی صالح بن فوزان مطرح شده است که در گذر تاریخ، مسلمانان فراوانی از صالحینی که از دنیا رفته بودند، حاجت طلبیده‌اند؛ فارغ از این‌که مانع صحیح و دقیقی نیز برای طلب کردن حوائج از اموات وجود ندارد.

شبهه
صالح بن فوزان، از وهابیون معاصر، در کتاب «شرح مسائل الجاهلیه» در هنگام بیان برخی از مصادیق غلو در حق صالحین، تصریح می‌کند: استغاثه و طلب حاجت از اشخاص صالحی که از دنیا رفته‌اند، غلو در حق ایشان است.[1]

در پاسخ به این شبهه، دو سوال مطرح می‌شود؛ اگر استغاثه از اولیاء الهی که از دنیا رفته‌اند، غلو در حق آن بزرگواران است، چرا تعداد قابل توجهی از پیشوایان مذاهب اسلامی بدان ملتزم بوده‌اند؟ چرا بسیاری از عالمان مسلمان بر مشروعیت طلب حاجت از صالحینی که در قید حیات نیستند، تاکید کرده‌اند؟ در ادامه برای واضح تر شدن دو سؤال فوق، به چند نمونه از اقوال وافعال پیشوایان مذاهب اسلامی در این‌باره اشاره می‌شود:
1) قسطلانی، از عالمان مطرح شافعی مذهب مصر، در کتاب «المواهب اللدنیه» می‌نویسد: برای من بیماری حاصل شد که پزشکان از درمانش درمانده شدند و سال‌ها این بیماری را داشتم. در شب 28 جمادی الأولی سال 893 قمری، در مکه که - خداوند شرافت این شهر را افزایش دهد- به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) استغاثه کردم. حضرت بر من منت نهاد و بدون سختی، سلامتی را به من بازگرداند؛ در حالی‌که خوابیده بودم، مردی آمد، ورقه‌ای در دستش بود که بر روی آن نوشته بود: این دارو برای احمد بن قسطلانی است؛ هنگامی‌که از خواب بیدار شدم، به خدا سوگند که هیچ اثری از بیماری که در گذشته داشتم، در خود نیافتم. این شفاء به برکت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حاصل شد.[2]
2) یوسف بن ابراهیم نبهانی، سنی مذهب نیز ضمن تألیف کتابی با عنوان «شواهد الحق في الاستغاثه بسيد الخلق»، تصریح می‌کند: «استغاثه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، از امور دینی معلوم نزد همه علما و مردم مسلمان به‌حساب می‌آید، تا جایی که برخی از پیشوایان مالکیه (نظیر سُبکی و ابن حجر)، مانعین استغاثه را تکفیر کرده‌اند.»[3]
3) رملی شافعی نیز می‌نویسد: «استغاثه به انبیاء (علیهم‌السلام)، اولیاء و صالحین، بعد از رحلتشان نیز جایز است. چراکه معجزه انبیاء (علیهم‌السلام) و کرامات اولیاء الهی، با مرگ، متوقف نمی‌شود. (لذا آنان بعد از مرگ نیز، می‌توانند معجزات و کراماتی داشته باشند.)»[4]
حال باید از صالح بن فوزان پرسید، چگونه ممکن است ادعای شما صحیح باشد و در مقابل، تعداد قابل توجهی از بزرگان دین که قائل و ملتزم به استغاثه بوده‌اند، را غالی به‌حساب آورد؟ مسلماً منطق جمهور امت اسلامی در مشروع دانستن استغاثه به اولیاء الهی (اعم از این‌که زنده باشند یا زنده نباشند)، بر ادعای وهابیت اولویت داشته و به قول حق نزدیک‌تر است؛ فارغ از این‌که کرامات اولیاء الهی، مسئله‌ای ثابت شده، بوده و مانعی در جهت قطع آن کرامات پس از مرگ وجود ندارد.
بر همین اساس، می‌توان چنین نتیجه گرفت، از گذشته تا حال، استغاثه و طلب یاری از اولیاء الهی که در قید حیات نیستند، امری رایج و البته مشروع در امت اسلامی بوده است.

پی‌نوشت:

[1]. « يغلون في الصالحين ويطوفون بقبورهم، ويذبحون لهم، وينذرون لهم، ويستغيثون بالموتى ويستنجدون بهم، يطلبون منهم قضاء الحوائج.»  شرح مسائل الجاهلیه، ص86، ریاض، دارالعاصمه، چاپ اول، 1421ه‌ق.
[2]. «ولقد كان حصل لى داء أعيا دواؤه الأطباء، وأقمت به سنين، فاستغثت به (صلى‌الله‌عليه‌وآله) ليلة الثامن والعشرين من جمادى الأولى سنة ثلاث وتسعين وثمانمائة بمكة زادها الله شرفا، ومنّ علىّ بالعود فى عافية بلا محنة، فبينا أنا نائم إذ جاء رجل معه قرطاس يكتب فيه: هذا دواء لداء أحمد بن القسطلانى من الحضرة الشريفة بعد الإذن الشريف النبوى، ثم استيقظت فلم أجد بى- والله- شيئا مما كنت أجده، وحصل الشفاء ببركة النبى(صلى‌الله‌عليه‌وآله)»  قسطلانی، المواهب اللدنية بالمنح المحمدية، ج3، ص606، قاهره، مکتبه التوفیقیه، بی‌تا.
[3]. «الاستغاثه به (ص) من الأمور المعلومة من الدين بالضروره عند جميع العلماء والعوام من أهل الإسلام، حتى قال بعض أئمة المالكية كما نقله السبكي في [شفاء السقام] وابن حجر في [الجوهر المنظم] بكفر المانعين لذلك.» نبهانی، یوسف بن ابراهیم، شواهد الحق في الاستغاثة بسيد الخلق، ص106، بی‌جا، بی‌تا. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «الاستغاثة بالأنبياء والمرسلين والأولياء والعلماء والصالحين جائزة وللرسل والأنبياء والأولياء والصالحين إغاثة بعد موتهم؛ لأن معجزة الأنبياء وكرامات الأولياء لا تنقطع بموتهم.» رملی، فتاوي الرملي، ج4، ص382، المكتبة الإسلاميه، بی‌تا. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.