پاسخ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در مورد سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا
امیرالمومنین در هنگام غصب خلافت، برای احقاق حق حکومت و خلافتش قیام نکرد و 25 سال سکوت و صبر پیشه ساخت؛ معلوم است که اهل بیت (علیهمالسلام)، حکومت را براى حفظ، اجراى احکام اسلام، احقاق حق و احیای سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مىخواهند.
برخی میگویند اگر امیرالمومنین نسبت به این امر ناخرسند بود و آن را اقدامی اشتباه قملداد میکرد، چرا نسبت به آن سکوت کرد و اعتراض خود را بازگو نفرمود.
در پاسخ به این مسئله، جوابهای گوناگونی داده شده است و حکیمانه بودن این اقدام توسط امیرالمؤمنین ثابت شده است.[1] پاسخی نیز برای علت این سکوت، از حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) وجود دارد که از منظری معرفتی به این مسئله نگاه شده است؛
محمود بن لبید میگوید: پس از وفات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را در کنار قبر حمزه، در احد مشاهده کردم، در حالیکه بهشدت منقلب بود و اشک میریخت؛ صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: ای سرور بانوان! سؤالی برایم پیش آمده است که میخواهم با شما در میان بگذارم. فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت امیرالمؤمنین داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود: «شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟» عرضه داشتم: روز غدیر را میدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسراری که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«خدا را شاهد میگیرم که شنیدم پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار میدهم. علی امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین، پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند کرد، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوی من! پس چرا امیرالمؤمنین سکوت کرد و برای گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در پاسخ فرمود: ای اباعمر! رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: مَثَلِ امام (مثل علی)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن میروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید؛ سپس حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) ادامه داد: آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار میکردند و از عترت پیامبر اطاعت میکردند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمیکردند، و امامت همانگونه که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) معرفی فرمود، از امیرالمؤمنین تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی، به جانشینی دیگر، به ارث میرسید. اما کسی را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود و کسی (علی) را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روی آوردند، آنها هواپرستی را برگزیدند و بر اساس رأی و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد!
آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: «پروردگار تو هرچه بخواهد، میآفریند و هرچه بخواهد، برمیگزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند.» آری شنیدند، اما همانگونه که قرآن فرمود: «چشمهای ظاهر، نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینههاست، کور میشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهای خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند. پروردگارا به تو پناه میبرم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.»[2]
شاید اگر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به این علت معرفتی سکوت امیرالمؤمنین اشارهای نمیکردند، هیچ کس، غیر از معصومان به این پاسخ بدون نقص دست نمییافت. همچنانکه نزدیک به این روایت را از امام کاظم (علیهالسلام) شاهد هستیم؛ ایشان از پدر بزرگوارش نقل میکند که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هنگام وصیت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود: «فقط مَثَل تو در میان امت، مَثل کعبه است که خداوند به عنوان عَلَم و پرچم، آن را نصب کرد و معین کرد و از هر درّه عمیق و ناحیه دور دستی به سوی او میشتابند و او به سوی آنها نمیرود؛ و تو (ای علی!) پرچم هدایتی و نور و روشنایی دینی و آن نور خدا است.»[3]
بنابراین امیرالمؤمنین همچون کعبهای که مردم باید حول امامت ایشان میچرخیدند؛ عدهای حرمت این کعبه را نگه نداشته و مسلمانان که وظیفه داشتند سراغ ایشان بیایند، تا 25 سال نیامدند و ایشان را بر اساس قانون الهی و سفارش پیامبر، مجبور به سکوت کردند.
پینوشت:
[1]. «حفظ دین اسلام، یکی از دلایل سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا»
«اتحاد اسلامى، یکی از دلایل سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا»
[2]. کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، خزاز قمی، ص198 - 200.
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج36، ص353.
[3]. خصائص الائمة، سید رضی، ص73.
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج22، ص483.
افزودن نظر جدید