فردوسی، منصفانه، رستم را ضعیف‌کُش می‌نامد

  • 1399/10/14 - 19:15
حکیم فردوسی، به روشنی، منصفانه، حقیقت را بیان می‌کند. او قهرمان داستان را سانسور نمی‌کند. خیلی رک و صریح، از زشتی رفتار رستم سخن می‌گوید که بدون اجازه، وارد گندمزار شد و به جای معذرت‌خواهی، گوش‌های دشت‌بان ضعیف را کَند و از سر جدا کرد. رستم، در نهایت آن چند جوان (که از دید نگارنده، عدالت خواه بودند) را گردن زد و سرهایشان را برید.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که رستم به همراه رَخش، به گندمزاری وارد شده؛ اسبش را برای چَرا رها کرد و خود به استراحت پرداخت. ناگهان دشت‌بان به سوی ایشان رفت و با چوب بر پای رستم زد که چرا اسب خود را در گندمزار رها کردی تا از آنچه كه براى آن رنج نبرده‌‏اى، بهره‏‌مند گردد؟ مگر نمی‌بینی که گندم را لگدمال کرده است؟ رستم، خشمگین، هر دو گوش آن مرد را به دست گرفت، آن‌ها را کشید و از سر جدا کرد!

ز گفتار او تيز شد مرد هوش، بجست و گرفتش يكا يک دو گوش‏
بيفشرد و بركند هر دو ز بن، نگفت از بد و نيك با او سخن‏

دشت‌بان ستمدیده، از سرِ درد و رنج، گوش‌های خود را برداشته؛ فریادکنان به سوی پهلوانی دلیر به نام اولاد (اولات) رفت و از او یاری خواست. اولات که چنین دید، با یارانش به سوی رستم رفت و به او گفت: نامت چیست؟ چرا اسبت را در گندمزار رها کرده و گوش‌های دشت‌بان را برکندی؟ رستم در پاسخ، به اولات گفت: اگر نام من بدانی، روان از تنت بیرون خواهد شد. پس شمشیر از نیام برکشید و به سوی اولات و یارانش تاخت. رستم، به زخم شمشیر، سر از بدن یاران اولات جدا کرد و او را به بند کشید: «به يک زخم دو دو سر افگند خوار، همى يافت از تن به يک تن چهار». یعنی رستم با هر ضربت شمشیر، دو سر را از بدن جدا کرد و بدن هر کدام از آنان را چهار تکه کرد.[1]

حکیم فردوسی، به روشنی، منصفانه، حقیقت را بیان می‌کند. او قهرمان داستان را سانسور نمی‌کند. خیلی رک و صریح، از زشتی رفتار رستم سخن می‌گوید که بدون اجازه، وارد گندمزار شد و به جای معذرت‌خواهی، گوش‌های دشت‌بان ضعیف را کَند و از سر جدا کرد. رستم، در نهایت آن چند جوان (که از دید نگارنده، عدالت خواه بودند) را گردن زد و سرهایشان را برید. این را نشانه‌ی بزرگواری و عظمت می‌دانم که حکیم فردوسی، حقیقت را به پای تعصبات ناسیونالیستی ذبح نمی‌کند.

پی‌نوشت:

[1]. شاهنامه، بر اساس نسخه چاپ مسکو، ناشر: مؤسسه تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، تهران، 1389، ص 142.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 1، صص 328-329.
اقبال يغمايى، ز گفتار دهقان، تهران: انتشارات توس، 1372، صص 132-133.

تولیدی

دیدگاه‌ها

فردوسی بزرگ اگر ۱بار از رستم انتقاد کرده باشه ۱۰بار او را ستایش کرده

اگر فردوسی الآن زنده بود، به خاطر همان نقدهایی که مطرح کرده، از سوی باستانگراها به وطن فروشی و عرب پرستی متهم میشد.

هرگز ما انتقاد مستند را عرب ‌پرستی نمیدانیم تحریف و اظهارات بی سند شریعتی و خرخالی و ....را عرب پرستی و وطن فروشی میدانیم کسی را که به طور کلی نسبت به فرهنگ ایرانی رویکرد مثبت دارد مانند فردوسی بزرگ عرب پرست نیست

این چیزهایی که میگویید حرف است. در عمل باید دید. تجربه نشان داده حرف و عمل باستانگراها لزوماً یکسان نیست. دم از گفتار نیک میزنند ولی خیلی راحت نام‌های دیگران رو مورد توهین و تحقیر قرار میدن. یعنی به جای اینکه عملکرد کسی رو نقد کنند، اسمش رو مسخره میکنند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.