امام علی (ع) پس از رسیدن به خلافت با بدعت ها و انحراف های جامعه چگونه برخورد کرد؟

  • 1398/06/08 - 14:04
مهم ترین مشکل فراروی امام پس از رسیدن به خلافت، انحرافات دینی و بدعت هایی بود که در زمان خلفا به وجود آمده بود. امام در عهدنامه اش به مالک با اشاره به انتخاب افراد صالح، درباره دنیاداری دین داران چنین فرموده است: «همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود که با نام دین به هواپرستی پرداخته و دنیای خود را به دست می آوردند.»

یکی از نمونه های روشن برخورد امام با این بدعت ها، جلوگیری او از نماز «تراویح» بود. عمر این نماز را «بدعت خوب» می خواند. هنگامی که امام در «کوفه» بود، کسانی نزد آن حضرت آمدند و از او خواستند که برای نماز تراویح آنان در ماه رمضان امامی معین کند. حضرت آنان را از این کار نهی فرمود. اما شب هنگام فریاد « وارمضاناه » یا « وا عمرا » بلند شد. «حارث اعور» نزد امام آمد و گفت: «مردم به ضجه افتاده و از سخن شما خشمگین شده اند» . امام فرمود: «رهاشان کن تا هر کاری می خواهند بکنند و هرکس را که می خواهند به امامت جماعت برگزینند»

نمونه دیگر اینکه امام در اذان خود نیز جمله « حی علی خیر العمل » را می گنجاند. درحالی که این جمله را عمر حذف کرد و اذان ناقصی میان اهل سنت بر جای ماند. «ابن رشد اندلسی» خبر اذان علی (ع) را با جمله « حی علی خیر العمل » آورده و برخی از فقهای اهل سنت آوردن آن را در اذان اجازه داده اند.

مهم ترین مشکل فراروی امام پس از رسیدن به خلافت، انحرافات دینی و بدعت هایی بود که در زمان خلفا به وجود آمده بود. امام در عهدنامه اش به مالک با اشاره به انتخاب افراد صالح، درباره دنیاداری دین داران چنین فرموده است: |«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا.[1] همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود که با نام دین به هواپرستی پرداخته و دنیای خود را به دست می آوردند.»

اکنون به شماری از این بدعت ها اشاره می شود:

الف) برخی از صحابه و خلفا، با وجود قرآن و سنت و تنها بر پایه «مصلحت گرایی» به تشریع احکام دست می زدند. «ابوجعفر نقیب» از اهل سنت معتدل، در این باره می گوید:

صحابه به طور متحد و یکپارچه، بسیاری از نصوص (کلمات رسول خدا (ص)) را ترک کردند و این به دلیل مصلحتی بود که در ترک آنها تشخیص می دادند؛ نظیر سهم «ذوی القربی» و سهم «مؤلفه قلوبهم».[2]

امام علی (ع) در خطبه ها به شکل گسترده به مخالفت با این نظر پرداخته و از تعهد خود به سنت نبوی سخن گفته است. آن حضرت با اشاره به عرضه شدن نظرهای گوناگون و متعارض می فرماید:

. . . در صورتی که خدایشان یکی پیامبرشان یکی و کتابشان یکی است. آیا خدای سبحان آنها را به اختلاف امر فرمود که اطاعت کردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟ آیا خدای سبحان دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است؟ آیا آنها شرکای خدایند که هرچه می خواهند در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای سبحان دین کاملی فرستاد، پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟ درحالی که خدای سبحان می فرماید: «ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم»[3]

امام (ع) در خطبه دیگری از لغزش دسته های گوناگون ابراز شگفتی می کند و می فرماید:

نه گام بر جای گام پیامبر (ص) می نهند و نه از رفتار جانشین او پیروی می کنند. . . به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند. نیکی در نظرشان همان است که می پندارند و زشتی ها همان است که آنها منکرند. در حلّ مشکلات به خود پناه می برند و در مبهمات تنها به رأی خود تکیه می کنند. گویا هر کدام امام و رهبر خویش می باشند که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند، چنگ می زنند.[4]

خلیفه دوم و سوم برای خود این حق را قائل بودند که در برخی از کارها به تشریع ویژه بپردازند و سنت را کنار بگذارند. برای نمونه، عثمان برخلاف سنت پیامبر و حتی خلفای پیش از خود، نمازش را در منا تمام خواند. مسلمانان به تدریج رفتار خلفا را سنت شرعی تخلف ناپذیر شمردند و از آنان پیروی کردند. خود عمر هنگام مرگش گفت: معین نکردن جانشین، سنت [پیامبر] است و معین کردن جانشین هم سنت  [ابوبکر].[5] بنابراین، عمل ابوبکر نیز از دید او «سنت» شمرده می شده است.

ب) یکی از نمونه های روشن برخورد امام با این بدعت ها، جلوگیری او از نماز «تراویح» بود. عمر این نماز را «بدعت خوب» می خواند. هنگامی که امام در «کوفه» بود، کسانی نزد آن حضرت آمدند و از او خواستند که برای نماز تراویح آنان در ماه رمضان امامی معین کند. حضرت آنان را از این کار نهی فرمود. اما شب هنگام فریاد « وارمضاناه » یا « وا عمرا » بلند شد. «حارث اعور» نزد امام آمد و گفت: «مردم به ضجه افتاده و از سخن شما خشمگین شده اند» . امام فرمود: «رهاشان کن تا هر کاری می خواهند بکنند و هرکس را که می خواهند به امامت جماعت برگزینند».[6]

این نقل نشان دهنده این است که امام با چه قومی سر و کار داشته و آنان تا چه اندازه از او پیروی می کرده اند.

ج) امام در اذان خود نیز جمله « حی علی خیر العمل » را می گنجاند. درحالی که این جمله را عمر حذف کرد[7] و اذان ناقصی میان اهل سنت بر جای ماند. «ابن رشد اندلسی» خبر اذان علی (ع) را با جمله « حی علی خیر العمل » آورده و برخی از فقهای اهل سنت آوردن آن را در اذان اجازه داده اند.[8]

د) یکی از انحرافات مهمی که انحراف های دیگری به دنبال آورد، جلوگیری از نقل و کتابت حدیث بود. «رشید رضا» گفته است: «این کار که به دلیل بی اعتنایی به سنت صورت پذیرفت، آسیب جبران ناپذیری به فرهنگ اسلامی رساند» .[9]

امام در برابر سیاست عدم کتابت حدیث ایستاد و بر بالای منبر اعلام فرمود: «کسانی که می خواهند علم را بنویسند، کاغذ و قلمی فراهم آورند!» «حارث اعور» ابزار نوشتن را فراهم کرد و آنچه را حضرت نقل می کرد، او می نوشت.[10] امام حسن (ع) نیز به فرزندانش توصیه می فرمود که حدیث پیامبر (ص) را بنویسند.[11]

بنابراین، امام در دوره کوتاه حکومتش با بدعت های گوناگونی در جامعه اسلامی مواجه بود، اما به دلیل جنگ ها و مشکلاتی که فرارویش پدید می آوردند، در زدودن همه آنها توفیق نیافت.

 


[1] نهج البلاغه، نامه 53.

[2] شرح نهج البلاغه، ج12، صص82 - 9٠.

[3] نهج البلاغه، خطبه 18.

[4] نهج البلاغه، خطبه 88.

[5] طبقات الکبری، ج3، ص342.

[6] مستطرفات السرائر، ابن ادریس حلی، ص146؛ بحارالانوار، ج96، ص38؛ وسائل الشیعه، ج5، ص193؛ تفسیر العیاشی، ج1، ص 175، به نقل از همان.

[7] بنابر روایتی ابن عباس می گوید: خلیفه دوم به این دلیل به حذف «حی علی خیر العمل» فرمان داد که مبادا مردم جهاد را رها کنند و بگویند نماز بهترین اعمال است. پس چرا آن را ترک کنیم و به جهاد روی بیاوریم؛ یعنی برای اینکه مسلمانان دچار چنین سستی و رخوتی در جهاد نشوند، خلیفه ثانی از گفتن «حی علی خیر العمل» نهی کرد. تشیع در تسنن، ص 22٠.

[8] المحلی، ج 3، ص16٠.

[9] المنار، رشید رضا، ج6، ص288.

[10] تقیید العلم، ص 9٠؛ ربیع الابرار، زمخشری، ج 3، صص226 و 229؛ تاریخ بغداد، ج 8، ص357.

[11] ترجمه امام حسن، ابن سعد، ص 156.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.