تهمت دزدی صوفیه به حضرت یوسف (ع)

  • 1396/10/16 - 11:34
یکی از جنجال برانگیزترین تفسیر به رأی‌های صوفیه در مورد حضرت یوسف است، که توسط یکی از مشایخ فرقه گنابادیه مطرح شده است. ایشان نظریات مختلفی از دزدی حضرت یوسف را مطرح می‌کند و گاهی او را متهم به دزدی از سفره پدر یا متهم به دزدیدن مرغی از مادر برای دراویش می‌کند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تفسیر به رأی و تأویل آیات قرآن از جمله مشهورترین انحرافات صوفیه است. ازجمله آیاتی که صوفیه برای آن تفاسیر و تعابیری غریب، نقل کرده‌اند، این آیه شریفه از سوره یوسف است که می‌فرماید: «قالُوا إِنْ یسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ [یوسف / 77] برادران گفتند: اگر او دزدی کرده، برادرش نیز قبلاً دزدی کرد.» جذبی از مشایخ فرقه صوفیه گنابادی در تفسیر این آیه کریمه وجوه متعددی را نقل می‌کند که گروهی گفتند: یوسف از سفره یعقوب پنهانی غذا دزدید و به درویشان می‌داد. قومی گفتند: روزی مرغی را از مادر دزدید و به درویش داد. جمعی دیگر گفتند: یوسف بتی از پدر و مادر خود دزدید و بشکست و در راه بیفکند!! راویان دیگر هم داستان به کمربستن کمربند توسط عمه‌اش را مطرح کرده‌اند.. [سخنرانی علیرضا جذبی، کانال فرقه گنابادیه، 1/ 10/ 96] در واقع دو نظریه ابتدایی اصلاً در تفاسیر نیامده و ساخته‌ و پرداخته صوفیان برای سوء استفاده از آن با چسباندن این قضیه به یک یا چند درویش است. نظریه سوم نیز از منابع اهل سنت است و در تفاسیر شیعه چنین مطلبی نیست. حال باید گفت که چطور بزرگان و قدمای صوفیه قائل به دزد بودن حضرت یوسف بودند و گفته‌اند که او به‌خاطر دراویش دزدی کرده است؟

پی نوشت:
جذبی، علیرضا، کانال فرقه گنابادیه، 1 / 10 / 96

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که در بین فرق صوفیه بسیار شهرت دارد، تأویل و تفسیر به رأی است که صوفیان برای رساندن مقصود خود به آن‌ متوسل می‌شوند. آن‌هم با تفاسیر و تعابیری بسیار غریب که گویندگان و قائلین آن‌ها فقط از صوفیه هستند. ازجمله آیاتی که صوفیه برای آن تفاسیر و تعابیری غریب، برای آن نقل کرده‌اند این آیه شریفه از سوره یوسف است که می‌فرماید: «قالُوا إِنْ یسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ [یوسف / 77] برادران گفتند: اگر او دزدی کرده برادرش نیز قبلاً دزدی کرد.» جذبی از مشایخ فرقه صوفیه گنابادی در تفسیر این آیه کریمه وجوه متعددی را نقل می‌کند و می‌گوید: «داستان دزدی یوسف گفته‌های مختلف دارد که گروهی گفتند: یوسف غذا از سفره یعقوب پنهانی به درویشان می‌داد. قومی گفتند: روزی درویشی از او مرغی آرزو کرد یوسف به خانه رفت و از مادر مرغی خواست. او نداد و یوسف برای برآوردن آرزوی درویش مرغ را از مادر دزدید و به درویش داد. جمعی دیگر گفتند: یوسف بتی از پدر و مادر خود بدزدید و بشکست و در راه بیفکند. راویان دیگر گفته‌اند: که عمه یوسف دختر اسحاق کمربندی از پدر به ارث داشت و تکفل و نگهداری یوسف به‌عهده او بود و خواستند یوسف را از او بگیرند و او راضی نبود و کمربند را بر کمر یوسف بست و بعد اظهار کرد که کمربند او کم شده و چون کمربند را پیش یوسف یافتند طبق حکم مذهبی یوسف را پیش صاحب کمربند بگذاردند.» [سخنرانی علیرضا جذبی، کانال فرقه گنابادیه، 1/ 10/ 96]
درواقع سه نظریه ابتدایی که جذبی به‌عنوان تفاسیر مختلف از این آِیه نقل می‌کند یا اصلاً در تفاسیر نیامده و ساخته‌ و پرداخته صوفیان برای سوءاستفاده از آن با چسباندن این قضیه به یک یا چند درویش است. یا اینکه به‌مانند قضیه دزدیدن بت جد مادریش، از منابع اهل سنت است و در تفاسیر شیعه چنین مطلبی نیست. آنچه باید از این شیخ گنابادی پرسید این است که چرا اقوالی را که حضرت یوسف (علیه السلام) را متهم به دزدی می‌کند را مطرح کرده است؟ درحالی‌که می‌توانست فقط با مطرح کردن قول چهارم خود، که معتبرترین قول در میان تفاسیر و روایات است، بر این تفاسیر به‌ رأی غلط صوفیانه دامن نزند.
دیگر اینکه چطور بزرگان و قدمای صوفیه قائل به دزد بودن حضرت یوسف بودند و گفته‌اند که او بخاطر دراویش دزدی کرده؟ آیا جز قصد سوءاستفاده و مطرح کردن خود را داشته‌اند؟ این در حالی است که برای این آیه از قرآن، چندین روایت از حضرات معصومین (علیه السلام) به ما رسیده است که در آن اشاره به این مطلب شده است که آنچه درباره حضرت یوسف گفته شده است، تنها یک ترفند از سوی عمه ایشان برای نگه‌داشتن آن حضرت نزد خود بوده است.
علامه طباطبایی نیز در تأیید این سخن می‌فرمایند: «این روایت به اعتماد نزدیک‌تر است و مؤید آن روایتی است که به طرق متعدد از اهل‌بیت ‌(علیهم السّلام) و غیر ایشان وارد شده، که روزی زندانبان به یوسف گفت: من تو را دوست می‌دارم، یوسف در جوابش گفت: نه، تو مرا دوست مدار، چون عمه من مرا دوست می‌داشت و به خاطر همان دوستی به دزدی متهم شدم و پدرم مرا دوست می‌داشت، برادران بر من حسد ورزیده مرا در چاه انداختند و همسر عزیز مصر مرا دوست می‌داشت و درنتیجه مرا به زندان انداخت.» [ترجمه المیزان، ج 11، ص 328 و 329] بنابراین بهتر است مشایخ و بزرگان صوفیه با الگوگیری از علمای شیعه در تفسیر آیات قرآن به روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز رجوع کرده تا از انحراف و کج روی مصون بمانند.

پی‌نوشت:
 جذبی، علیرضا، کانال فرقه گنابادیه، 1 / 10/ 96
موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، انتشارات اسلامی جامعهٔ مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ج 11، ص 328 و 329

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.