ملاک تشخیص حق و باطل در کلام امیرالمؤمنین
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عدهای سؤال میکنند مگر میشود صحابهای که کنار پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند و کلام او را شنیدند، بر باطل اجتماع کنند و به خطا روند؟! چگونه ممکن است؟! دقیقاً همین مطلب را در زمان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، در قضیه جنگ جمل از حضرت سؤال کردند. «حارث بن حوت» نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پندارى كه من اصحاب جمل را (با این عظمت و جلیلالقدر بودنشان، مانند طلحه و زبیر) گمراه مىدانم؟![1]
جواب محکم و شیوای امام این بود که فرمود: اى حارث! تو زير پاى خود را ديدى، امّا به پيرامونت نگاه نكردى، پس سرگردان شدى! تو حق را نشناختى تا بدانى كه اهل حق چه كسانى هستند؟ و باطل را نيز نشناختى تا باطل گرايان را بدانى![2]
یعنی اینکه حقيقت بر تو اشتباه شده؛ حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمىشود شناخت. اين صحيح نيست كه تو اول شخصيتهايى را مقياس قرار دهى و بعد، حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى! فلان چيز حق است، چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است، چون فلان و فلان با آن مخالفند. نه! اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند.
نتیجه: اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشد؛ يعنى بايد حق شناس و باطل شناس باشى، نه پیرو اشخاص و شخصيتها؛ روح تشيع نيز جز اين نيست و در حقيقت، شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامى است، نه به افراد و اشخاص باسابقه![3]
پینوشت:
[1]. نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتى، نشر مشهور، قم، ص693، حکمت262. «وَ قِيلَ إِنَّ الْحَارِثَ بْنَ حَوْطٍ أَتَاهُ ع. فَقَالَ لَهُ أَ تَرَانِي أَظُنُّ أَنَّ أَصْحَابَ الْجَمَلِ كَانُوا عَلَى ضَلَالَةٍ؟»
[2]. نهج البلاغة، حکمت262. «فَقَالَ ع: يَا حَارِثُ [حَارِ] إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ أَهْلَهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ.»
[3]. شهید مطهری، جاذبه و دافعه علی، ص136.

افزودن نظر جدید