معاویه شریک جرم حوادث عاشورا

  • 1394/02/26 - 18:51
یکی از شبهاتی که سر سلسله‌ی وهابیت، ابن تیمیه حرّانی به شیعیان و مسائل تاریخی وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که بیعت با یزید بن معاویه را مشروع و امام حسین (علیه السّلام) را در خودداری از بیعت با یزید، سرکش دانسته و می‌کوشد با مقصّر جلوه دادن آن حضرت برای شخصی همچون یزید آبرویی دست و پا کند؛ به عنوان نمونه می‌گوید: «حسین (علیه السّلام) و همراهان...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از شبهاتی که سر سلسله‌ی وهابیت، ابن تیمیه حرّانی به شیعیان و مسائل تاریخی وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که بیعت با یزید بن معاویه را مشروع و امام حسین (علیه السّلام) را در خودداری از بیعت با یزید، سرکش دانسته و می‌کوشد با مقصّر جلوه دادن آن حضرت برای شخصی همچون یزید آبرویی دست و پا کند؛ به عنوان نمونه می‌گوید: «حسین (علیه السّلام) و همراهان او از روی سرکشی، ظلم و دشمنی از درخواست یزید برای بیعت، سرپیچی نموده و به همین رو کشته شدند تا خداوند او و همراهانش را کرامت بخشد و این نعمتی بود که خداوند به آنان بخشید.»[1]

پاسخ:

ما در این مقاله در صددیم تا تبرئه‌ی برخی هواداران بنی‌امیه نسبت به جنایات یزید را محکوم کرده و نقش مستقیم یزید در واقعه‌ی کربلا را ثابت نماییم؛ اکنون در گامی فراتر برآنیم تا با استفاده از روایات بگوییم که حتّی پدر او معاویه بن ابوسفیان نیز در جنایات فرزندش در کربلا سهیم است؛ چرا که همو با فراهم نمودن مقدّمات خلافت نامشروع فرزندش یزید دست وی را برای آغاز جنایات وی بازگذاشت؛ چنان که شمس الدین ذهبی و دیگران تصریح کرده‌اند: «این معاویه بود که فرزندش را به خلافت برگزید و همه‌ی مردم را مجبور به پذیرش او نمود، اما پس از وفات معاویه، حسین بن علی (علیه السّلام)، عبدالله بن زبیر و پیروان این دو از پذیرش حکومت وی سرباز زدند.»[2] این حقیقت، به قدری وضوح داشته است که حتی خود معاویه سبب گمراهی خود را، فرزندش یزید می‌داند: «معاویه گفت: اگر یزید نبود، هدایت یافته بودم؛ (دینم را به دنیا نمی‌فروختم).»[3] در تعبیری دیگر معاویه در روزهای پایانی عمر خویش با اندوه و ماتم از هوا و هوس‌های خود و علاقه‌ی مفرط خود به یزید ‌می‌گوید و او را باعث هلاکت و نابودی خود می‌داند: «هنگامی که معاویه به بیماری لرزش اندام مبتلا شده بود و در بستر مرگ افتاده بود گریه می‌کرد؛ مروان بن حکم به او گفت: ای امیرمؤمنان! برای چه گریه می‌کنی؟ معاویه گفت: کهنسال شده‌ام، از دنیا رو گردانده‌ام روزهای پایانی عمرم شده، اشک چشمانم زیاد شده، تیری در چنته ندارم و اگر علاقه و هوس من نسبت به یزید نبود، حتما هدایت یافته بودم.»[4] مهم‌تر از آنچه گفته شد مطالبی است که در وصیت معاویه به فرزندش یزید آمده: «در بیماری که منجر به مرگ معاویه شد، فرزندش یزید را فراخواند و به او چنین وصیت کرد: ای فرزندم! هر آنچه خواستی برایت فراهم آوردم، زمینه را برایت مساعد ساختم، دشمنانت را فرمانبر ساختم، گردن‌کشان عرب را خاضع ساختم و هر آنچه باید برای یک نفر گرد آورد، فراهم ساختم؛ گمان نمی‌کنم کسی با حکومت تو مخالفت ورزد، جز چهار نفر از قریش: حسین بن علی (علیهما السّلام)، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر».[5]

شهادت امام حسین (علیه السّلام) انتقام عثمان؛ مصیبت، زمانی بیشتر رخ می‌نماید که جامعه‌ی اسلامی دچار چنان انحطاطی شده باشد که خون پاک بهترین انسان‌ها را بر زمین بریزند و سپس آن را در تلافی و انتقام از خون عثمان بدانند، در حالی که امام حسین (علیه السّلام) نه تنها هیچ نقشی در قتل وی نداشت، بلکه به همراه برادرش امام حسین (علیه السّلام) از سوی پدر بزرگوارشان مأمور شده بودند تا در صحنه حضور یابند و از تندروی‌های برخی صحابه همچون بستن آب بر عثمان و خانواده‌ی وی و برخی هتّاکی‌ها پیش‌گیری کنند؛ اما این بزرگواری از سوی گروه نانجیب کوفی بالعکس پاسخ داده شد؛ چنان که در تواریخ آمده در روز عاشورا هنگامی که نامه از سوی عبیدالله بن زیاد برای بستن آب بر خیام حرم حسینی (علیه السّلام) آمد در آن تصریح شده بود که این کار در تلافی از آبی است که بر خانه‌ی عثمان بسته شد: «از عبیدالله بن زیاد نامه‌ای به سپاهیان عمر سعد نوشته شد که در آن آمده بود: آب را بر حسین (علیه السّلام) و یاران او ببند و از دسترسی آنان به آب مانع شو! به شکلی که حتی قطره‌ای از آب به آنان نرسد؛ همان‌گونه که آب بر انسان تقی، زکی و مظلوم امیرمؤمنان!، عثمان بن عفان بسته شد.»[6] بلاذری در «انساب الاشراف» آورده: «هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیه السّلام) به اهل مدینه رسید، ناله‌ها و ضجه‌ها به هوا خاست و شیون از خانه‌های بنی‌هاشم شنیده شد؛ در این هنگام عمرو بن سعید اشدق گفت: عزای امروز شما برای حسین (علیه السّلام) در برابر عزای دیروز ما برای عثمان.»[7] همین جریان را طبری مفصل‌تر در تاریخ خود آورده است: «هنگامی که عبیدالله بن زیاد، امام حسین (علیه السّلام) را به شهادت رساند و سر مطهر حضرت را نزد یزید فرستاد، از عبدالملک بن ابی‌حارث خواست تا خبر شهادت آن حضرت را با شادمانی به مدینه برساند؛ هنگامی که وی نزد عمرو بن سعید بن عاص، حاکم مدینه رسید و مورد پرسش قرار گرفت که چه خبر؟ پاسخ داد: خبری که حاکم را خشنود سازد، کشته شدن حسین بن علی (علیهما السّلام) است. او نیز دستور داد تا خبر کشته شدن حسین (علیه السّلام) را در مدینه جار زنم و چون چنین کردم، راوی گوید چنان ناله و شیونی از خانه‌های بنی‌هاشم برخاست که تا آن زمان چنین صدای ناله‌ای نشنیده بودم. در این هنگام عمرو بن سعید خندید و شعری از معدیکرب را سرود و گفت: عزای امروز بنی‌هاشم در برابر عزای دیروز ما برای عثمان است.»[8]

پی‌نوشت:

[1]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مکتبة ابن تیمیه، ج 27، ص 471.
[2]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دار الکتاب العربی، لبنان، ج 4، ص 167.
[3]. محاضرات الأبادء، أبوالقاسم الحسین بن محمد بن المفضل الأصفهانی، دار القلم، بیروت، ج 2، ص 54.
[4]. تاریخ مدینه دمشق، شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 59، ص 214.
[5]. تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 260.
[6]. نهایة الأرب فی فنون الأدب، نویری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 20، ص 268.
[7]. أنساب الأشرف، بلاذری، دارالنشر، ج 1، ص 426.
[8]. تاریخ طبری، طبری، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 341.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.