ابن‌حجر و توجیه غیر قابل قبول در توثیق ناصبیان

  • 1393/10/30 - 17:09
دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، به دلیل قول پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حب و بغض نسبت به امیرالمؤمنین، از دایره ایمان بیرون بوده و منافقند و به شهادت خداوند، منافقین دروغگویند. و روایاتشان نباید مورد پذیرش واقع گردد، و اگر عالم رجالی آنان را توثیق کرده باشد، کارش خطا و از روی تعصب عقیدتی بوده و نشانه بغض خود او نسبت به امیرالمؤمنین است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حدیث صحیحی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در فضیلت امیرالمؤمنین نقل شده است که: «لا يحبك الا مؤمن ولا يبغضك الا منافق.[1] دوست ندارد تو را مگر مؤمن و بغض تو را ندارد مگر منافق.» با این وجود در مورد مضمون و دلالت صریح این حدیث بعضی از علما، با تعصب درونی که گاهی ظاهر می‌گردد، بحث‌های غیر علمی و غیر عرفی نموده‌اند. و از آن بحث‌ها کلام ابن‌حجر در این مورد است، و او در قسمتی از توجیهاتش در مورد علت توثیق ناصبی‌ها، در شرح حال لمازه بن زبار أزدی گفته است: «والأصل فيه أن الناصبة اعتقدوا أن علياً رضي الله عنه قتل عثمان أو كان أعان عليه فكان بغضهم له ديانة بزعمهم.[2] ناصبیان در اصل معتقدند که علی(علیه السلام) عثمان را کشته است و یا در کشتن عثمان کمک نموده است، پس بغض آنان نسبت به علی به گمان خود از روی تدیّنشان می‌باشد». علتی که او برای ثقه خواندن علمای رجال برای ناصبی‌هایی که بغض امیرالمؤمنین که نفس نبی است، آورده است، فسادش آشکار است. شکی نیست که با این عذر (اعتقادشان به امری باطل و تدین به آن)، خداوند هیچ گروهی را معذور ندانسته است.

خداوند گروهی از یهودیان و مسیحیان که به کذب معتقد شدند و به تبع قول دانشمندانشان به آن تدین پیدا کردند، عذرشان را نپذیرفته و مشرک خوانده است. «وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ*اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ [سوره توبه/30 و31] و يهود گفتند: عزير پسر خداست (عزيرى كه ملت يهود را پس از ذلت حيات بخشيد و تورات را رواج داد) و نصارى گفتند: مسيح پسر خداست. اين سخنى است كه به زبان مى‏‌گويند (نه حقيقتى دارد و نه دليلى)، به گفتار كسانى كه پيش از آنان كفر ورزيدند (بت‏‌پرستان قديم كه براى خدا پدر و پسر و مادر و همسر قائل بودند) شباهت دارند، خدا آنها را بكشد كه چگونه و به كجا گردانيده مى‌‏شوند. آنها دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را خدايانى به جاى خداوند (در اطاعت بى‌‏قيد و شرط دستوراتشان) اتخاذ كردند، در حالى كه مأمور نشدند جز به آنكه خداى يگانه‌‏ را بپرستند كه معبودى جز او نيست، منزه است از آنچه شريك او مى‌‏سازند.»

و در پایان ابن‌حجر ناصبی‌ها را با این اعتقاد دانسته است: «ثم انضاف إلى ذلك أن منهم من قتلت أقاربه في حروب علي.[3] علاوه بر اعتقادات سابق (قتل عثمان یا کمک به قتل او توسط امیرالمؤمنین)، از نواصب کسانی هستند که نزدیکانشان توسط امیرالمؤمنین در جنگ با مسلمانان کشته شده‌اند.» این کلام هم برای توثیق ناصبی‌ها توسط علمای رجال، توجیه صحیحی نیست. زیرا نزدیکان آنان را حق که همان حکم خداوند و پیامبر بوده است، کشته است و عامل آن (امیرالمؤمنین) در قتل آنان مأجور و ممدوح است.[4]

بنابراین دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، به دلیل قول پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد حب و بغض نسبت به امیرالمؤمنین، از دایره ایمان بیرون بوده و منافقند و به شهادت خداوند، منافقین دروغگویند: «أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[سوره حشر/11] آيا به كسانى كه نفاق ورزيدند ننگريستى كه به برادران (نسبى يا دينى) خود از اهل كتاب كه كافرند مى‌‏گويند. اگر شما (از وطنتان) بيرون رانده شديد ما نيز حتما با شما بيرون مى‌‏رويم و درباره شما هيچ‌گاه از كسى اطاعت نمى‏‌كنيم، و اگر مورد هجوم و قتال قرار گرفتيد حتما شما را يارى خواهيم كرد و خداوند گواهى مى‌‏دهد كه آنها دروغگويند». «اِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ [سوره منافقون/1] هنگامى كه منافقان نزد تو بيايند، مى‏‌گويند: گواهى مى‌‏دهيم كه تو حتما فرستاده خدايى و خدا مى‌‏داند كه تو فرستاده اويى و هم خدا گواهى مى‌‏دهد كه همانا منافقان دروغگويند (و بر خلاف اعتقاد خود گواهى مى‏‌دهند).» و روایاتشان نباید مورد پذیرش واقع گردد، و اگر عالم رجالی آنان را توثیق کرده باشد، کارش خطا و از روی تعصب عقیدتی بوده و نشانه بغض خود او نسبت به امیرالمؤمنین است و در ظاهر به دلیل همین حدیث نبوی صحیح، که در ابتدای متن ذکر گردید، به جهت این که او را منافق نخوانند جرأت ابراز این بغض را ندارد.

پی‌نوشت:

[1]. مسلم نيشابوري، صحيح مسلم، بیروت: دارالفکر، ج1، ص61.
[2]. ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، بیروت: دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1404 ه.ق، ج8، ص411.
[3]. همان.
[4]. برای مطالعه بیشتر در مورد مناقشه نسبت به کلام ابن‌حجر عسقلانی رجوع کنید به: محمد بن عقيل العلوي، العتب الجميل على أهل الجرح والتعديل، ص15 الی 45؛ أحمد الرحماني الهمداني، الإمام علي بن أبي طالب، ص591 الی 596؛ الشيخ محمد حسن المظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ج1، ص225 الی 230 و الشيخ محمد السند، الصحابة بين العدالة والعصمة، ص202 الی 207.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.