عرفان حلقه ایرانی؟!

  • 1393/09/02 - 00:12
استفاده از آیات قرآن و روایات در متون عرفان حلقه، در حد شاهد و قرینه است، نه در حد دلیل. از مضامین کتب عرفان حلقه بر می‌آید که هرچند در عرفان حلقه تلاش می‌شود با تأویل‌های نابجای آیات قران، تأییدات قرآنی برای خود دست و پا کنند؛ طاهری، رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادلهٔ دینی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «عرفان حلقه» که نام دیگرش عرفان کیهانی است از اوایل دهه 80 خورشیدی در ایران بر سر زبان‌ها افتاد و از نیمهٔ دوم این دهه به صورتی جدی در کشور با برگزاری دوره‌ها و کلاس‌های آموزشی فعالیت خود ادامه داد. بنیان‌گذار این فرقه در درجه اول فردی به نام «محمد علی طاهری» است. او کتاب‌هایی درباره این جریان معنویت‌گرا به رشته تحریر درآورده است که مرجع طرفداران این جریان محسوب می‌شود. کتاب‌های «انسان از منظر دیگر»، «بینش انسان»، «عرفان کیهانی»، «انسان و معرفت»، «موجودات غیر ارگانیک» و کتاب «چند مقاله» از این دست می‌باشند.

نقش آقای «اسماعیل منصوری لاریجانی» در تثبیت این گروه در ابتدای فعالیت خود غیر قابل کتمان است. او برای بعضی از کتاب‌های طاهری مقدمه نوشت و در مواردی هم با شرح نوشته‌های مؤسس عرفان حلقه، به آن‌ها رنگ و بوی کلامی و عرفانی بخشید و مطالبی را جهت تطبیق گفته‌های طاهری با مفاهیم اسلامی اختصاص داد و سخنانی را هم در تأیید شخص طاهری به عنوان مقدمه ذکر نمود. نماد اصلی این جریان شکلی است که با کمی تغییر از نماد تائو گرفته است. در عرفان حلقه عنوان شده: «یکی از رسالت‌های ما اعتلای عرفان ایران است».[1] نکته قابل ذکر در این باب، نگاه مؤلف به مفهوم عرفان است.

روشن است که تمامی آیین‌ها و مکاتبی که نوعی از معنویت را عرضه کرده‌اند، در ابتدا کار خود را از یک مکان جغرافیایی شروع کرده‌اند و ایرادی ندارد که خاست‌گاه یک آیین را کشور یا منطقه جغرافیایی خاص بدانیم؛ اما جغرافیا تعیین کنندهٔ هویت یک عرفان نیست؛ زیرا برای بیان حقیقت یک عرفان از آموزه‌ها و تعالیم و مضامین باید صحبت شود، نه از خاستگاه جغرافیایی آن. در این‌جا مهم‌ترین سوالی که قابل طرح است، این است که آیا «عرفان» بر آمده از دین است یا از جغرافیا؟ به عبارت دیگر برای عارف‌شدن باید سراغ دین رفت و تعریف عرفان را از متون دینی جویا شد یا این‌که عرفان «با ادیان بی‌ارتباط است و مستقل از دین هم می‌توان جویای عرفان شد؟» واضح است اگر کسی ماهیت عرفان را دینی بداند و حقیقت عرفان را دین‌داری بپندارد، بیش از آن‌که بر جغرافیا تاکید کند، بر دین متمرکز می‌شود و مأموریت خود را احیای آموزه‌های دینی (که پشتوانه عرفان محسوب می‌شود) معرفی می‌کند. لازم است این مطلب را با بیان دیگری توضیح دهیم؛ آیا جوهرهٔ عرفان، حقیقتی است که فقط در دین و دین‌داری یافت می‌شود، یا این‌که بدون دین و آموزه‌های وحیانی هم می‌توان به ساحت عرفان قدم گذاشت؟ با نگاهی به متون عرفان حلقه روشن می‌شود که آموزه‌های وحیانی و آموزه‌های دینی حداکثر مؤید عرفان‌اند؛ نه مصدر و زیربنای آن. در عرفان حلقه گفته می‌شود که نه‌تنها خاستگاه و زادگاه عرفان حلقه، بلکه ماهیت این جریان و هویت آن نیز، ایرانی است.

آن‌چه از شواهد دینی و اسلامی که در متون عرفان حلقه منعکس شده، تنها با این نگاه است که ادیان الاهی تأیید کننده عرفان‌اند و عرفان را پذیرفته‌اند، نه این‌که راه انحصاری عرفان از دین بگذرد. به همین جهت است که پیروان دیگر مکاتب مانند مسیحیت و یهودیت، بدون این‌که به دین‌داری (طبق آموزه‌های دینی خودشان) احساس نیاز کنند، با هدف دست یافتن به عرفان، در جلسات عرفان حلقه حضور می‌یابند. پیروان عرفان حلقه از یک سو به شریعت و آداب و مناسک ادیان دعوت نمی‌شوند و اساساً خود را با اعتقادات و مبانی هیچ‌یک از ادیان درگیر نمی‌بینند. از سوی دیگر، عرفان حلقه، تعالیم و آموزه‌های خود را برای کسب رشد و تعالی، کافی می‌داند و پایان راه هواداران خود را کمال معرفی می‌کند. چنان‌که در یکی از منابع این نحله آمده است: «هدف از این شاخه عرفانی (عرفان حلقه) کمک به انسان در راه رسیدن به کمال و تعالی است؛ حرکتی از عالم کثرت به وحدت».[2]

جمله مذکور حاکی از این است که آنان تعلیمات خود را (بدون این‌که عمل به آموزه‌های ادیان الهی را ضروری بدانند) نجات‌بخش دانسته و آن را برای تکامل کافی می‌دانند. البته اگر در متون عرفان حلقه، «شریعت‌محوری» به عنوان یک اصل عملی تعقیب می‌شد؛ نمی‌توانستیم بی‌نیاز از ادیان را به عرفان حلقه نسبت دهیم. بنابراین، استفاده از آیات قرآن و روایات در متون عرفان حلقه، در حد شاهد و قرینه است، نه در حد دلیل. از مضامین کتب عرفان حلقه بر می‌آید که هرچند در عرفان حلقه تلاش می‌شود با تأویل‌های نابجای آیات قران، تأییدات قرآنی برای خود دست و پا کنند؛ طاهری، رهبر این گروه هیچ اصراری بر این که تعلیمات وی، همان عرفان اسلامی است، ندارد. به عبارت دیگر هدف از تمسک به ادلهٔ دینی این است که نشان دهند آموزه‌های اسلامی هم تعلیمات عرفان حلقه را تأیید می‌کند، نه این‌که این عرفان برآمده از اسلام است. (دقت شود!) شاهد مطلب هم این است که وی اولاً عرفان خود را ایرانی معرفی می‌کند و فقط یک مورد از تعبیر عرفان اسلامی نام برده است. وی نه فقط خاست‌گاه که ماهیت عرفان خود را جغرافیایی می‌داند، نه دینی؛ و مأموریت خود را زنده کردن عرفان ایران می‌داند نه عرفان اسلامی. وی پیش‌گفتار کتاب عرفان کیهانی را با عنوان «ایران و دنیای عرفان» نوشته است و در این متن بیش از 10 بار این مطلب را یادآور می‌شود که عرفان حلقه ایرانی است.[3] و صریحاً از مأموریت خود پرده برمی‌دارد که «یکی از رسالت‌های ما اعتلای عرفان ایران است».[4]

اشتباه نشود. اختلاف بر سر این نیست که چرا وی از ایران دم می‌زند، مسئله این است که وی اساساً عرفان را محصول دین و شریعت نمی‌داند و تلازمی بین دین‌داری و عرفان نمی‌بیند و ادیان را حداکثر تأییدکننده عرفان می‌داند نه بیش‌تر. به همین علت است که وی در کتابش حتی یک بار از پیامبر خاتم یاد نمی‌کند و تمام سعی‌اش بر این است که بگوید بدون نیاز به دین و شریعت می‌توان مستقیم با خدا ارتباط گرفت و عارف شد. به همین جهت است که از نگاه وی اساساً نوع دین مهم نیست؛ چرا که عرفان حلقه با دین شخصی افراد کاری ندارد.[5]

پی‌نوشت:

[1]. انسان از منظر دیگر، محمد علی طاهری، نشر: ندا، چاپ دوم، 1386 ش، ص 60.
[2]. عرفان کیهانی، محمد علی طاهری، انتشارات اندیشه‌ی ماندگار، چاپ سوم، 1386 ش، ص 56.
[3]. تشعشع دفاعی متن آموزش مجازی حلقه (تشعشع دفاعی) نسخه 4، ص 3.
[4]. انسان از منظر دیگر، محمد علی طاهری، نشر: ندا، چاپ دوم، 1386 ش، ص 60.
[5]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، شریفی‌دوست، حمزه، ناشر: صهبای یقین، چاپ اول، 1391 ش، ص 60.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.