بهلول ماهي
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بيشک بهلولی که در نامه سرانجام از آن نام برده شده، همان است که در سده دوم هجري در زمان هارون الرشيد عباسي ميزيسته و بنا بر مشهور با وي نسبت خويشي داشته است. در روايات شيعي نيز وي از شاگردان امام جعفر صادق(عليهالسلام) و امام موسي کاظم(عليهالسلام) است که بنا به عللي خود را به تجنن زده است. گفتهاند «تجنن او به جهت فرار از تحمل بار گران قضاوت بوده است».[1] تا از شر حکام و زورگويان در امان باشد، اين تجنن نيز سبب شده تا در مقابل آنها بيپروا سخن گويد.
"بهلول" لقبي بوده به معني سيد و بزرگ جامع خيرات،[2] بعضي نام او را "وهب" يا "وهيب" آوردهاند، برخي "ابو وهيب" نيز گفتهاند که ممکن است کنايهاي باشد به نکتهسنجيهايي که در اقوال اهل عصر به او منسوب است.[3]
او از پيشگامان عقلاء مجانين به حساب آوردهاند. در بعضي آثار عطار و نيز در مثنوي با لحني آميخته با محبت و تکريم از او ياد شده است و نشان ميدهد که «حتي کساني هم که در حکايات عامه به عنوان مجانين ياد ميشدهاند در نظر صوفيه پيشاهنگان قافله مجذوبان تلقي ميگشتهاند و صوفيه آنها را نيز مثل قدماي زهاد و عهد تابعين به طريقه خويش منسوب ميساختهاند و ظاهرا در آنها نيز به چشم کساني که مقهور حب الهي بودهاند مينگرستهاند.»[4]
اهلحق نيز چون صوفيه شايد به همين دليل شيفتگي، او را باني مسلک خود و چون بسياري ديگر از شخصيتهاي ملي و مذهبي از نژاد کرد دانستهاند، در هيچيک از تذکرهها به اين مطلب – کرد بودن بهلول – اشاره نشده است، تنها دايره المعارف پطرس بستاني[5] است که او را از کردان ايراني دانسته است. با وجودي که بسياري ديگر تصريح کردهاند که وي پسر عم هارون بوده است.
آنچه بهلول و هارونالرشيد عباسي را با کردان ايراني پيوند ميدهد اين است که هارونالرشيد پيش از جلوس بر تخت خلافت، حکمراني مناطق کرد نشين غرب ايران را بر عهده داشته است. بنا بر مشهود هارون به منطقه کرمانشاه توجه خاصي داشته است. «اکثر صاحب نظران، هارون آباد که شاه آباد (اسلام آباد غرب) بر ويرانههاي آن بنا شده و زبيدي در گردنه حسن آباد(در نزديکي اسلام آباد) را يادگار حکمراني وي بر منطقه ميدانند.»[6] بنا بر روایات اهلحق بهلول در اطراف کرمانشاه به دنیا آمده که در آن روزگاران از مناطق "ماه کوفه" به شمار میآمد.[7] به همین دلیل در کتب اهلحق او را بهلول ماهی نامیدهاند، باید توجه داشت که در نزدیکی کرمانشاه جلگه وسیعی به نام "ماهیدشت" وجود دارد که به عقیده اهلحق بهلول در "تنگه گول" اسلام آباد مدفون است. به همین سبب یکی از مراکز زیارتی اهلحق محسوب میشود. اهلحق اشعاری را به بهلول نسبت دادهاند که به گویش گورانی است، بنابراین اشعار بهلول شهر به شهر و دیار به دیار برای احیای دین پیشین ایران میگشته است و به تناسخ و مظهریت (دون به دون) معتقد بوده است، وی نخستین بنیانگذار "جم" است در مجلس جم وی اشعاری را با همنوازی تنبور میخواندهاند. اگرچه در اشعار عربی منسوب به وی در کتب تذکره نویسان نوعی "شطح" از نوع شطحیات صوفیه دیده میشود، اما جز شیعه بودن – آن هم برخی از آنها – هیچ یک اشارهای به معتقدات بهلول نکردهاند.
گفته شده که از نظر اهلحق بهلول مظهر الوهیت است. در این مرحله نیز الوهیت به همراهی فرشتگان چهارگانه ظاهر شده است که یاران ویاند. یاران بهلول عبارتاند از: بابا لره لرستانی، بابا رجب لرستانی، بابا نجوم و بابا حاتم لرستانی که در مسافرت بهلول را همراهی میکردند. در دوبیتیهای "دوره بهلول" بابا لره لرستانی را مظهر "سروش" معرفی میکند و بابا نجوم خود را "زروان"[8] مینامد، بابا رجب نیز تنبور نواز مجالس جم بوده است.[9]
دیده میشود که یاران بهلول در این روایات لرسانی هستند. گمان میرود ایشان را بعدها جزء یاران بهلول به حساب آورده و اشعاری را به ایشان نسبت داده باشند. زیرا در هیچ یک از کتب قرن دوم و سوم هجری نام لرستان به عنوان یک ایالت دیده نشده است و از طرفی هم اشعار منسوب به ایشان در دوره بهلول به گویش گورانی است در حالی که قاعدتا میبایست به گویش لکی باشد که زبان رایج اهلحقهای لرستان است و اهلحق گوران نیز خود معترفند که پیروان اولیه این فرقه نه در میان ایشان، بلکه در لرستان بوجود آمده است.
علاوه بر ارتباط بهلول با امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهما السلام) برخی از کتب، چون طرائق الحقایق و صواعق ابن حجر راجع به ملاقات بهلول با حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام) مطالبی آمده است، اما با توجه به سال وفات بهلول که اکثرا سال 219 هجری قمری را ذکر کردهاند، این ملاقات نمیتواند صورت گرفته باشد. سال وفات بهلول از واپسین سالهای امامت امام جواد(علیه السلام) است. بنابراین نمیتوان نظر نویسنده برهان الحق را – که عمر بهلول را حداقل بیش از یکصد سال یعنی تا زمان امام حسن عسگری میداند - پذیرفت، مسلما در این روایت زندگی بهلول با بهلولهای دیگری که بعد از وی میزیستهاند، اختلاط پیدا کرده است.
به عقیده برخی فرق از اهلحق به سبب بسیاری از خصوصیات شاخص بهلول و نیز تجنن ظاهری او که بیشباهت با رازپوشی ایشان نیست، او را به خود منتسب کردهاند و از طرفی نخستین ارتباط اهلحق و صوفیه در شخص بهلول دیده میشود؛ یعنی همان ویژگیهایی که بهلول را نزد صوفیه ممتاز کرده، او را نیز با اهلحق پیوند داده است.[10]
منابع:
1-مدرس، ميرزا محمدعلي، ريحانه الادب، ج 5، چاپ دوم، تبريز، بيتا، صص 206 و 207
2- همان
3-زرينکوب، دنباله جستجو در تصوف ايران، ص 41
4-همان، ص 39
5-دايره المعارف بستاني، ج 5، ص 1881
6-سلطاني، محمدعلي، تاريخ مفصل کرمانشاه، ج 3، ص 122
7-شهرهای کوفه، دینور، کرند، حلوان و شهر زور آن زمان آباد و محل تمدن بودهاند که ماه کوفه خوانده میشده و کرمانشاه دهی بوده که به روایتی توسط بهرام گور از اکراد بنا شده است.
8-دوره بهلول، با حواشی صدیق صفیزاده، چاپ اول، انتشارات طهوری، تهران، 1363 شمسی، بند 14
9-صدیق صفیزاده، مشاهیر اهلحق، چاپ اول، انتشارات طهوری، تهران، 130، ص 23
10- فرخمنش، صحبت، مقدمهای بر دین و روان با تاکید بر اهلحق، 1382 شمسی، ص 167
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک به فرخمنش، صحبت، مقدمهای بر دین و روان با تاکید بر اهلحق؛ صفیزاده، صدیق، پیروان و مشاهیر اهلحق، انتشارات حروفیه، تهران، 1387 شمسی
افزودن نظر جدید