دارانی: سماع نتیجهی ضعیف بودن دل است
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالرحمن بن احمد بن عطیّة عنسی دارانی معروف به ابوسلیمان دارانی از صوفیان قرن دوم و سوم، در حدود سال 140 هجری متولد شد، اما بر سر ولادتگاه او اجماع آرا وجود ندارد. برخی او را متولد داریا از روستاهای دمشق میدانند[1] و برخی دیگر معتقدند که وی عراقی و از اهالی واسط است که بعدها در دمشق اقامت گزید.[2]
وی از مشایخ شام بود و معاصر با برخی از بزرگان تصوف از جمله سفیان ثوری و ربیع بن صبیح و همچنین بایزید بسطامی زندگی میکرد که مکاتبات او با بسطامی مؤید این مطلب است.[3] بزرگان تصوف، ابوبکر کلابادی صاحب تعرف و عبدالرحمن سلمی در طبقات از او به عنوان علامه یاد کردهاند.[4]
ابوسلیمان مانند بسیاری از مشایخ قدیم تصوف که نگاهی افراطی به زهد داشتهاند، نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نظر خوبی نداشته و معتقد بود که هر کس فرزند بخواهد، نادان است! زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور میکند.
این اعتقاد و روش برخلاف آموزههای اسلامی و سیرهی نبوی و اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. امام محمد باقر (علیه السلام) بر خلاف دیدگاه تنگ و منحرف تصوف برای داشتن فرزند به درگاه الهی دعا کرده و میفرمایند: اَللّهُمَّ ارزُقنى وَلَدا وَاجعَلهُ تَقيّا زَكيّا لَيسَ فى خَلقِهِ زيادَةٌ و َلا نُقصانٌ و َاجعَل عاقِبَتَهُ إلى خَيرٍ[5] خداوندا به من فرزندى عطا كن و او را پرهيزگار و پاك قرار ده كه در آفرينشش كم و زيادى نباشد و سرانجامش را نيكو گردان.
ابوسلیمان دارانی اهل حدیث هم بوده و نوشتهاند که احادیثی از سفیان ثوری و سایرین نقل کرده[6] اما برخی سلسله روات احادیث وی به ابوهریره ختم میشوند که از درجهی اعتبار ساقطند. او به قدری جاعل و کذاب بوده که خلیفهی دوم او را تهدید به تبعید میکند[7] و ابن عمر نیز او را دروغگو میداند![8] بدیهی است که نقل حدیث از اشخاصی که مشهور به فساد و کذبگویی هستند از ضعف محدث و نشانهی عدم اطلاع دقیق او از علم رجال و درایه است.
وی در بین بزرگان تصوف، در جرگهی مخالفان سماع است و دربارهی سماع نظر خوشی نداشته و آنرا نتیجهی ضعیف بودن دل میداند و معتقد بوده که سماع چیزی را در دل نمیافزاید.[9] به نظر میرسد شخصیت ابوسلیمان از جمله اشخاصی است که تحت تأثیر جو منحرف و داغ تصوف در آغاز شکل گیری قرار گرفته و نمیتوان وی را به عنوان صوفی مؤثر و خانقاهی نام برد که و او را در بدعتهای صوفیانه دخیل دانست. وی مانند غاطبهی مردم به خاطر دوری از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) گرفتار افراط و تفریط در مسئلهی زهد شده و شاید به همین علت صوفیان وی را در دایرهی سران و بزرگان خود به حساب میآورند.
منابع:
1- خولانی، عبدالجبار، تاریخ داریا، ج۱، ص ۱۰۷
2- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و العتدیل، ج۲، ص۲۱۴
3- کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۶، ص۹۱
4- طبقات صوفیه سلمی، ص 68
5- وسایل الشیعه ج20 ، ص117
6-دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص564
7- البداية والنهاية ج8 ص106
8- جامع بيان العلم وفضله ( ابن عبد البر) ج2 ص154
9- رساله قشیریه ص 617
افزودن نظر جدید