ظلم پولس در حق حضرت عيسی مسیح (ع)

  • 1394/11/05 - 21:29
پولس بنیان‌گذار مسيحيت امروزی، شخص بود كه در جنگ‌ها، هزاران مسيحی را به قتل رساند، پس از مدتی ادعا كرد در بيابان حضرت عيسی مسیح (علیه‌السلام) به او دستور داده كه مبلغ دين مسيح شود! درحالی‌که پولس بعدازاین ادعا با جانشين عيسی (علیه‌السلام) و همه شاگردان آن حضرت مخالفت كرد و بدعت‌های زيادی در مسيحيت ايجاد كرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پولس از متعصبان یهود بود و در شکنجه و آزار مسیحیان اولیه دست داشت. وی از رئیس کاهنان نامه‌ای خواست تا به دمشق رفته و مسیحیانی را که بدان جا گریخته بودند به اورشلیم برگرداند. امّا به گفته مسیحیان در بین راه حادثه‌ای رخ داد که زندگی وی و تاریخ مسیحیت را متحوّل ساخت: «و در اثنای راه، چون نزدیک به دمشق رسید، ناگاه نوری از آسمان دور او درخشید و به زمین افتاده، آوازی شنید که بدو گفت، ای شائول، شائول، برای چه بر من جفا می‌کنی؟ گفت، خداوندا تو کیستی؟ خداوند گفت: من آن عیسی هستم که تو به او جفا می‌کنی.»[1]
پولس پس از ورود در مسیحیت، شروع به تبلیغ دین جدید خود نمود. امّا به‌زودی با حواریون اختلاف پیدا کرد. او که در بین مسیحیان یهودی الاصل اورشلیم پایگاهی نداشت، به‌سوی غیر یهودیان روانه شد تا مسیحیت را بین آن‌ها تبلیغ کند. ازآنجاکه پطرس جانشین حضرت عیسی‌(علیه‌السلام) بود و پولس با حضور وی نمی‌توانست موفقیتی کسب کند، از او خواست که فقط بشارت بر یهودیان را بر عهده گیرد و بشارت بر سایر امّت‌ها را به وی بسپارد. او با این تقاضا دایره مسئولیت پطرس را بسیار محدود کرد و در این راستا علناً با پطرس (شمعون) به مخالفت پرداخت: «بلکه آن‌ها به این حقیقت پی بردند که خدا مرا مأمور اعلام انجیل به غیریهودیان ساخته است. همان‌طوری که وظیفه اعلام انجیل به یهودیان را به پطرس محوّل کرده بود؛ همان خدایی که به پطرس قدرت داد تا رسول یهودیان باشد، به من نیز قدرت داد تا رسول غیریهودیان باشم.»[2]
پولس با اینکه ادعا می‌کرد حضرت عيسی (علیه‌السلام) را ملاقات كرده و از سوی ايشان مأمور به تبليغ مسيحيت شده است، از همان ابتدا با حواريون واقعی و مخلص عيسی (علیه‌السلام) شروع به مخالفت علنی كرد. در رساله پولس به غلاطیان آمده است: «امّا چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم زیرا که مستوجب ملامت بود و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدّی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شد. امّا چون‌که یافتیم که هیچکس از اعمال شریعت عادل شمرده نمی‌شود، بلکه به ایمان به عیسی مسیح، ما هم به مسیح عیسی ایمان آوردیم تا از ایمان به مسیح و نه از اعمال شریعت عادل شمرده شویم، زیرا که از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد.»[3] اگر واقعاً از سوی حضرت عيسی (علیه‌السلام) مأمور به تبليغ دين مسيح بود آيا همه آن مخالفت‌هایی كه با حواريون داشت نيز دستور حضرت عيسی (علیه‌السلام) بوده است يا طبق رأی خود چنين كرده است؟ در صورت اول بايد در عدالت و قداست حضرت عيسی (علیه‌السلام) شك كرد و در صورت دوم بايد در اصل ملاقات پولس با حضرت عيسی (علیه‌السلام) ترديد كرد، چون در عدالت حضرت عيسی (علیه‌السلام) هیچ‌کس حق ترديد ندارد پس نظر دوم را بايد پذيرفت و بيان داشت كه تمام ادعاهای پولس مبنی بر ملاقات با عيسی (علیه‌السلام) و مأموریت‌های او، پوچ و بی‌اساس است، ادعاهايی مانند لغو شريعت و كفايت ايمان در رستگاری، بدون نياز به عمل.
در منابع اسلامي نيز احاديثی در مورد پولس آمده است كه حاكی از ظلم اين شخصيت در حق پيروان واقعی حضرت عيسی (علیه‌السلام) است، نظير اين روايت:
حضرت امام صادق (علیه‌السلام) خطاب به اسحاق فرمودند: «اى اسحاق! در دوزخ، درّه‏‌اى وجود دارد كه آن را سقر مى‏‌نامند و از زمانى كه خداوند آن را آفريده است تاكنون نفس نكشيده و اگر خداوند فرمان دهد كه به‌اندازه سرسوزنی نفس بكشد آنچه را كه درروی زمين است به كام آتش فرو خواهد برد و به‌راستی‌که دوزخيان از حرارت سوزان و بوى‏ گند و كثافت آن و آنچه را خدا براى ساكنان آن درّه آتش مقرّر داشته است، به خدا پناه مى‏‌برند؛ و در آن درّه، كوهى است كه همه ساكنان آن درّه از حرارت و عفونت و كثافت آن كوه و آنچه خداوند براى ساكنان آن تدارك ديده است، به خدا پناه مى‏‌برند؛ و در آن كوه، شكافى قرار دارد كه ساكنان آن كوه از حرارت و بوى گند و كثافت و آنچه خداوند براى ساكنان آن تهیه‌کرده است به ستوه آمده و درصدد جستجوى پناهگاهى (براى خود) هستند؛ و در آن شكاف، چاهى قرار دارد كه ساكنان شكاف آن كوه از حرارت و تعفّن و بوى گند و آنچه را كه خداوند در آنجا مقرّر داشته است، پناهى مى‏‌طلبند؛ و در آن چاه، مار بسيار بزرگى است كه ساكنان آن چاه از پليدى و تعفّن و گند آن مار و زهرى كه خداوند در دندان‌های او براى دوزخيان قرار داده است به ستوه مى‌‏آيند و در پى يافتن پناهگاهى هستند؛ و در اندرون آن مار بزرگ، هفت صندوق است كه در آن‌ها پنج‌تن از امّت‌های پيشين و دو تن از اين امت (زندانى و معذب‌اند). راوى مى‏‌گويد: پرسيدم: آن پنج نفر و آن دو تن کیان‌اند؟! حضرت فرمود: قابيل، نمرود، فرعون، يهودا كه جمعى را يهودى كرد، پولس‏ كه گروهى را نصرانى كرد؛ و دو تن اعرابى- كه از منافقان (بنام) امّت من‌اند».[4]

پی‌نوشت‌:
[1]. اعمال رسولان باب 9: 3- 5
[2]. غلاطیان 2: 7 - 8.
[3]. رساله پولس به غلاطیان 2: 11 - 16.
[4]. پاداش نیکی‌ها و كيفر گناهان، ترجمه ثواب الأعمال، ص: 545

تولیدی

دیدگاه‌ها

کلمه امام زمان حتی یکبار در قرآن نیامده است و وعده ظهورش نیز.درقرآن فقط و فقط وعده ظهور مجدد عیسی مسیح داده شده است.اصلا تشیع و باورهایش توسط یهود آنوسی که قرآن به آنها منافقون می گوید به رهبری عبدالله بن سباع که از یهود یمن بود بوجود آمد.و اصلا کسانی که شیعه شدند از همان اولش یهودی الاصل و یهودی مخفی بودند و پولس واقعا برای دشمنی با مسیح و نفاق وچند دسته گی در بین مسیحیان آن دروغها را گفت و همیشه این شیوه یهود بوده است .عبد الله بن سباع یهودی هم به شیوه پولس تشیع را بوجود آورد واین سیدها که که یهودی آنوسی بوده و هستند و پیرو تلمود و قوانین و قو انین شیطانی تلمود در جهت نفاق افکنی در بین مسلمانان و مبارزه با قرآن و اسلام راه پولس و عبدالله بن سباع را عامدانه و آگاهانه با همدستی یهود و اسراییل ادامه میدهند اعتقاد به امام زمان چاه ویلی بود که یهود مخفی برای مسلمانان کندند .

ای کاش همه یاد بگیریم که بدون اطلاع کافی نظر ندهیم. هر کس میتواند هر چه بخواهد بگوید. اما مهم این است که انسان عاقل مسئولیت حرف خودش را بر عهده بگیرید. چند نقد کوتاه بر کامنت شخصی که خود را "عیسی بن مریم" نامیده است. 1. یقین دارم که این شخص سنّی مذهب است. بلکه گرفتار عقائد تکفیری است. چون از نشانه‌های این جماعت بسته شدن چشم و گوش به روی حقیقت است. 2. می‌گوید درباره امام زمان چیزی در قرآن نیامده است. لیکن در شیعه و سنی بیش از 300 حدیث صحیح السند وجود دارد که مهدی از آل محمد در آخرالزمان قیام و دین خدا را در زمین منتشر خواهد کرد و بسیاری از آیات قرآن هم طبق احادیث مربوط به شخص مهدی از آل محمد است. تکفیری‌ها حاضر به پذیرش این حقیقت نیستند. چون در بیعت شیطان هستند. ادامه دارد...

3. این تکفیری مدعی شده که شیعه توسط یهودیان ایجاد شده است. امان از این جماعت نادان... هر خردمندی که چشم و گوش خود را باز کند می‌بیند که جامعه سنّی شدیداً در خدمت یهود است (البته برخی از اهل سنت به راستی افرادی باشرف هستند) اما سران و رهبران و علمای اهل سنت غالباً یا در خدمت اسرائیلند. یا در برابر اسرائیل سکوت کرده اند. نمونه‌اش فقهای آل سعود و بسیاری از فقهای الازهر مصر و ... در نقطه مقابل، غالب فقهای شیعه شدیداً اندیشه ضد صهیونیستی دارند. نمونه‌اش اینکه دو مرتبه حزب الله لبنان که مورد تإیید و حمایت غالب فقهای شیعه است اسرائیل را به زانو درآورد. یهودیان افراطی از دست شیعه به ستوه آمده اند. شیعه پدرِ صهیونیسم را درآورده است. چگونه ممکن است شیعه ساخته یهود باشد؟! عقل هم خوب چیزی است. اگر قرار است کسی نوکر یهود باشد, آن کسی نیست جز همان افرادی که فدک را از فاطمه غصب کردند و بر خاندان پیامبر ستم کردند. اگر قرار باشد کسی نوکر یهود باشد, آن معاویه است که متإسفانه اهل سنت او را به عنوان یکی از بزرگان خود قبول دارند. معاویه همان کسی است که هزاران نفر از صحابه را در جنگ صفین کشت و بسیاری را زخمی کرد و بدترین ظلم را در حق مولایمان علی (ع) صورت داد. لعنت خدا بر معاویه.

4. اما گفت عبدالله بن سباع... اولاً سباع نه. سبأ. ثانیاً اهل وجود تاریخی این شخص در هاله‌ای از ابهام است. ثالثاً این شخص اصلاً از سران شیعه نیست. جزو حلقه نخست شیعیان هم نیست. اصلاً جزو علمای شیعه نیست. حلقه نخست شیعیان افرادی چون سلمان, ابوذر, مقداد,عمار یاسر و ... بودند. که همگی از صحابه بزرگ رسول خدا بودند. 5. اعتقاد به امام زمان,؛ چاه ویل نیست. بلکه راه نجات است. چاه ویل، همان عقیده تکفیریه آل سعود و فقهای وابسته‌ی سنّی است که می‌بینیم امروز به چه ذلت و حقارتی دچارند.

امام زمان موهومی که خود ریشه در اساطیر دیگر ملل دارد!!!! خوش باشید تا جمعه بیاد...

اگر در وسط یک بیابان، چند درخت سبز و برقرار وجود داشته باشد، این سندی هست که در اون نقطه، یک چشمه، آبگیر یا چیزی شبیه این وجود داره. اما کسی که از دور داره نگاه میکنه و با عرض معذرت، عقل درست یا اطلاعات درستی نداشته باشه، ممکنه وجود آب در اون نقطه رو انکار کنه. اما کسی که عقل داره و درست تحلیل میکنه از وجود همین چند درخت سبز پِی به این واقعیت میبره که اونجا حتماً آب وجود داره. درباره امام زمان (عج) همین طوره. 1400 سال، مذهب شیعه‌ی امامیه حکومت نداشت (جز در چند بُرهه خیلی کوتاه). و دشمنان شیعه، انواع و اقسام قتل و کشتار و غارت و انواع بلاها را بر سر شیعیان آوردند. اما همیشه یک دست غیبی شیعه رو زنده و برقرار نگه داشت. حتی امروز، با اینکه صهیونیسم چند برابر شیعه، تجهیزات و امکانات و هزاران برابر، ثروت و رسانه داره، اما باز هم از شیعه میترسن و نمونه‌ش در جنگ 33 روزه بود که حزب الله با کمترین امکانات، اسراییل رو زمین گیر کرد. این به خاطر قدرت حزب الله نبود. بلکه بخاطر همان دست غیب بود که از حزب الله حمایت کرد و اسراییل هم این رو خوب میدونه که یک دست قدرتمند غیبی از شیعه حمایت میکنه. این دست غیب وجود امام زمان رو ثابت میکنه. همانطور که اون درختان وسط بیابون وجود آب رو ثابت میکنن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.