دیدگاه تناسخی اشو

  • 1394/02/28 - 22:28
اشو، شخصیتی است هندی که گسترش تعالیم خود را مرهون آمریکاست. او بیش از هفت‏‌هزار سخنرانی داشت اما هیچ‌‏گاه کتابی ننوشت، تمام تعالیم او در این سخنرانی‌‏ها بیان شده‏ است. وی دارای شخصیتی شهوت‌‏ران، متکبر و مغرور بود و خود را هم‏‌طراز و یا بالاتر از مسیح می‌‏دانست. اصول اصلی تعالیم او را عشق، سم بودن نفس، نفی ذهن، درون‌‏گرایی، مراقبه و...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ اشو، شخصیتی است هندی که گسترش تعالیم خود را مرهون آمریکاست. او بیش از هفت‏‌هزار سخنرانی داشت اما هیچ‌‏گاه کتابی ننوشت، تمام تعالیم او در این سخنرانی‌‏ها بیان شده‏ است. وی دارای شخصیتی شهوت‌‏ران، متکبر و مغرور بود و خود را هم‏‌طراز و یا بالاتر از مسیح می‌‏دانست. اصول اصلی تعالیم او را عشق، سم بودن نفس، نفی ذهن، درون‌‏گرایی، مراقبه و چاکراها تشکیل می‌‏دهند. او با تعالیم‏ خود به رابطه مرد و زن پل زد و توانست آزادی جنسی را در اردوگاهش رواج دهد. بسیاری علت اخراج او از آمریکا را مسائل جنسی و فسادهای اخلاقی او می‌‏دانند. این مشکلات و مشکلات دیگر باعث شد تا 21 کشور جهان از پذیرش وی سر باز زنند و او به‌‏ناچار به هندوستان برگردد.[1]

درباره علت مرگ او نیز اختلافاتی وجود دارد. او تلاش می‌‏کند تا علت مرگ خود را سرطان استخوان معرّفی کند اما علائم بیماری او بیش‏تر شبیه به بیماری‌‏های دیگری مانند ایدز بود تا سرطان.[2] خدا در تعالیم او جایگاه ویژه‌‏ای ندارد و هر از گاهی به گونه‏‌ای با مسأله خداشناسی برخورد می‌‏کند. گاهی خدا در نظر او تجرب‌ه‏ای ساده است[3]، گاهی بحث درباره خدا را بی‌‏مفهوم می‏‌پندارد[4] و گاهی نیز به خود خدایی دست می‌‏یازد.[5] او بر این باور است که هندوها قدیمی‌‏ترین مردم آگاه هستند؛ آگاه‏‌ترین مردم باستانی روی زمین. اولین کسانی بودند که مذهب در ذهنشان خطور کرد. آن‌‏ها  فقط یک آرزو دارند؛ تنها یک تپش بزرگ در قلبشان: چگونه رها شوند، چگونه آگاهی کسب کنند تا از چرخه حیات (samsara) به بیرون قدم بگذارند. هندوها می‌‏گویند: ما این سفر را بارها و بارها طی کرده‌‏ایم، ما بذر شده‏‌ایم، درخت شده‏‌ایم، دوباره بذر شده‏‌ایم و دوباره درخت شده‌‏ایم، بارها و بارها.[6] او باور تناسخ خود را به‌‏خوبی در یک جمله بیان کرده است: «یک انسان الا و لابد دوباره و دوباره متولّد می‌‏شود».[7]

اشو نیز مانند بسیاری دیگر از مدعیان معنویت‏‌گرایی و باورمندان به تناسخ، «یادآوری» را دلیلی برای اثبات تناسخ می‌‏داند. او مدّعی است به نقطه‏‌ای رسیده که می‌‏تواند از آن‌‏جا زندگی‌‏های پیشین‏ خود را ببیند. وی معتقد است چون نقطه‌‏ای که او رسیده و در آن تناسخ و زندگی‌‏های پیشین خود را می‌‏بیند، تجربه شخصی اوست، پس برهان کافی برای اثبات تناسخ خواهد بود.[8] البته به‌‏رغم این‏‌که او نیز داعیه روح‌‏باوری دارد، در برخی جملاتش درباره روح و تناسخ به‏‌گونه‏‌ای سخن می‌‏گوید که گویا روح، همان ذهن آدمی است: وقتی شب هنگام، برای خوابیدن دراز می‌‏کشید؛ وقتی خواب، آغاز به نزول بر شما می‏‌کند و تاحدودی شما را در برمی‌‏گیرد،‏‏ آخرین فکر را به ذهن‏ می‏‌آورید. سپس به خواب می‏‌روید، هنگامی که صبح برمی‌‏خیزید و آماده ترک رخت‌خواب می‌‏شوید، به اولین فکری که پس از برخاستن دارید بنگرید. نتیجه‌‏اش برایتان تعجب‌‏آور خواهد بود. آخرین فکر شب پیش، اولین فکر روز بعد می‏‌شود. به همین طریق آخرین آرزو در لحظه مرگ، اولین آرزو در هنگام تولّد می‌‏گردد. به هنگام مرگ، جسم فاسد می‌‏شود ولی ذهن به سفر خود ادامه می‌‏دهد. سن بدن شما شاید پنجاه سال باشد اما سن ذهن شما شاید پنج میلیون سال. شما تمام ذهن‏‌های خود را در طول تمام تولّدهایتان داشته‌‏اید و حتی امروز با خود دارید. ذهن شما مانند یک مخزن، تمام خاطرات تولّدهای گذشته‏‌تان ‏را در خود انباشته می‏‌کند؛ از این رو ذهن بسیار پیداست. این طور نیست که ذهن شما فقط مخزن تولّدهای انسانی باشد؛ اگر به‌‏صورت درخت‌‏ها یا حیوانات متولّد شدید... خاطرات تمام آن تولّدها هم اکنون در شما موجود است.[9]

در سخن دیگر اشو مدّعی است که انسان گمان می‏‌کند خواهد مرد؛ اما مرگ، سفسطه است. هیچ‏‌کس تاکنون نمرده و هیچ‌‏کس تاکنون متولّد نشده است. تولّد و مرگ فقط دو قسمت ماجرای زندگی جاودان هستند. نه تولّد، آغاز این ماجراست و نه مرگ، پایان آن. تو پیش از تولّد وجود داشتی و پس از مرگ وجود خواهی داشت.[10] تعریف مرگ نیز باور به تناسخِ اشو را بیش‏تر توضیح می‌‏دهد. او درباره مرگ معتقد است که در مرگ شخص، فقط بدنش را ترک می‌‏کند و بلافاصله بدن دیگری را می‌‏گیرد.[11]

نمود دیگر تناسخ باوری اشو در نفی بهشت و جهنّم تجلّی می‏‌یابد. او بر این باور است که بهشت و جهنّم، ساخته و پرداخته روان آدمی است و واقعیت بیرونی ندارد: از جهنّم نهراس! آری، نوعی از بهشت و جهنّم وجود دارد که حالتی روانی در وجود توست؛ ولی به جا و مکانی ویژه در زمین یا آسمان هیچ ربطی ندارد. این پندار را دور بینداز. دین به این مهملات ربطی ندارد.[12] وی با همین نگاه معتقد است که انسان می‌‏تواند بهشت و جهنّم را بیافریند و در همین عالم به خلق آن‏‌ها همت گمارد و آن‌‏ها را در همین زندگی تجربه کند.[13] یا در سخن دیگری می‏‌گوید: «خداوند قبلاً در مورد تو قضاوت کرده است و این چیزی نیست که قرار باشد در آینده اتفاق بیفتد؛ بلکه قبلاً اتفاق افتاده است. در مورد مسأله روز رستاخیز نگران نباش؛ به ترس نیازی نیست.... همان لحظه‏‌ای که خداوند تو را آفرید، در مورد تو قضاوت هم کرده است».[14]

در جایی دیگر با نفی مسئولیت انسان، او را از هرگونه پاسخ‏گویی در معاد بری می‏‌داند: «تو مخلوق خدا هستي. اگر اشتباهی رخ بدهد، او مسئول توست نه تو. اگر تو به گمراهی روی، او مسئول است نه خودت. تو چه‌‏طور میتوانی مسئول باشی؟! اگر تو نقشه‌‏ای بکشی و غلط از آب درآيد، کسی نمی‏‌تواند بگويد خودِ نقشه مقصر بوده است».[15] بنابراين، لازم نيست از خدايی خيالی که در پايان جهان از تو بازخواست می‌‏کند که چه کرده‏‌ای و چه نکرده‏‌ای، بترسی. او قبلاً داوری کرده و تو آزاد هستی، و لحظه‏‌ای که شخص بداند به تمامی آزاد است تا خودش باشد، زندگی پويايی آغاز می‌‏شود.[16] ترس و زياده‌‏خواهی دو روی سکّه‏‌اند؛ ترس، جهنّم را آفريده است و زياده‌‏خواهی، بهشت را. آن‌‏ها  فرافکنی ترس و زياده خواهی ‏اند. [17] هستی آماده است. بهشت همين جاست و در هيچ جای ديگری نيست.[18]

عقیده به تناسخ در مکتب اشو با چندین اشکال اختصاصی روبه‌‏رو است. آن‏‌گونه که از گفتارهای وی برمی‏‌آید او تلاش دارد تا مخلوق بودن انسان و صاحب اختیار بودن خداوند را ملاکی برای نفی جهنّم و باور به تناسخ قرار دهد. با وجود این او در جایی باور به خدا را نیز ساخته ذهن می‌‏پندارد. اشکال دیگری که اشو با آن روبه‌‏رو است نداشتن درک صحیح از موجودی به نام روح است. آن‏‌گونه که روشن شد او بیش از آن‏که به روح قائل باشد، ذهن را محور تناسخ قرار داده است. هم‏چنین او نیز مانند دیگر قائلین به تناسخ، هیچ دلیل عقلی بر آن اقامه نمی‌‏کند و فقط به این‏‌که خود آن‏‌را دریافته اکتفا نموده است و سخن خود را دلیل سخن خویش قرار می‏‌دهد. ادعای جامعه‏‌شناسی دینی او نیز بدون پشتوانه دلیل است. او فقط مدعی است که ترس و زیاده‏‌خواهی باعث خلق باور بهشت و جهنّم شده و هیچ دلیل عقلی یا حتی تجربی و حسی بر آن اقامه نمی‏‌کند.[19]

پی‌نوشت:

[1]. نگرشی بر آرا و اندیشه‏‌های اشو، فعالی، محمد تقی، تهران، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، 1388، ص 59.
[2]. همان، ص 60.
[3].  شورشی، اشو، تهران، نسیم دانش، 1383، ص 200.
[4]. راز بزرگ، اشو، تهران، باغ نو، 1382، ص 135.
[5]. همان، 147.
[6]. راز بزرگ، اشو، تهران، باغ نو، 1382، ص 82.
[7]. اینک برکه‏‌ای کهن، اشو، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 46.
[8]. همان 46.
[9]. ضربان قلب حقيقت مطلق، تفسيری از ايشاباش اوپانيشاد، اشو، تهران، فردوسی، 1381 ، ص 342.
[10]. بیگانه در زمین، اشو، هودین، اصفهان، 1383، ص 22.
[11]. راز بزرگ، اشو، تهران، باغ نو، 1382، ص 112.
[12].  دل به دريا بزن، اشو، هودین،1379، 73.
[13]. چراغ راه خود باش، اشو، هودین. 1379، 99.
[14]. شهامت، اشو، تهران، فردوسی، 1380، ص 127.
[15]. همان، 127.
[16]. همان، 127.
[17]. با خود يکی شو، اشو، هودین، 1379، ص 90.
[18]. ضربان قلب حقيقت مطلق، تفسيری از ايشاباش اوپانيشاد، اشو، تهران، فردوسی، 1381، ص 145.
[19]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم ،ص 81.

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نظرم خيلي جالب امد لطفاً در اين ارتبات بيشتر اگاه رساني كنيد متشكر ميشم موفق باشيد

اين مطالب در مورد اوشو دروغي بيش نيست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام جناب راز. من پیشنهاد میکنم مطلب رو بخوانید و ارجاع ها و پی نوشت ها رو بخوانید سپس نظر بدهید. همه مطالب این مقاله با سند ذکر شده // اگر سندی برای حرف خود دارید بیان کنید

سلام تشکر شما. در مورد اشو و نقد نظریه های او در این سایت مقالات زیادی نوشته شده شما می تونید با نوشتن کلمه اشو در قسمت جست و جوی سایت به این مطالب دست یابید

ممنونم موفق باشید

اشو به نظر من واقعا فیلسوف بوده و دلیل نمیشه چون اصل تناسخ رو بر مبنای نظریات و تجربیات شخصی داده پس نادرسته اگر اینطور باشه بهشت و جهنم هم بر طبق نظریات پیامبران دیگه بیان شده و هیچ دلیل و مدرکی وجود نداره . منتها چون نظریاتش برخلاف بعضی از ادیان دیگه است پیروان این ادیان نظریات اشو رو قبول ندارند

دوست گرامی اولا کدام فیلسوف؟ اگه منظورت نظریات ایشون هست که خیلی از این ها دزدی از فیلسوفان شرق و غرب است و نظریات دیگرش جز شطحیات صوفیانه چیزه دیگری نیست ثانیا: بهشت و جهنم صرفا توسط نظریات پیامبران دیگه اثبات نمیشه، بلکه برای بهشت و جهنم عقل نیز حکم می‌کنه (به صورت مختصر: عقل حکم میکند که خداوند دارای حکمت است، عقل حکم می کند که خداوند عادل است پس اگر زمان و مکانی نباشد که افرادی که به کمال رسیدند یا افرادی که ظلم کرده اند سزای عمل خود را بگیرند می شود خلقت بدون حکمت و این در مورد خدا راه ندارد)

دوست عزیز به شما پیشنهاد میکنم بیشتر راجب اشو و همچینین تناسخ مطالعه کنید شما اگر ظلمی بکنید در زندگیهای بعدی حتما کیفرش رو میدی و اگر کار نیکی بکنید در زندگیهای بعدی شما حتما تاثیر خواهد گذاشت بهشت و جهنم در تناسخ یعنی همینه مثلا هیتلر با کشتن مردم بیگناه باید حداقل صدها بار زندگی بسیار تلخی رو متحمل بشه

بزرگترین فیلسوف معاصر اشو هست به نظرم. بیش ترین افراد رو به معنویت دعوت کرد. از شرق و غرب. معنویتی که اشو معرفی میکنه سعادت واقعیه. شادی، مراقبه، بی ذهنی و... شما نمیتونید با ذکر چندتا دیدگاهش اونو اینطور قضاوت کنید. تمام این مطالبش هم درسته و جالب تر اینکه خیلی ساده ست. اگه شما به جهنم و بهشت اعتقاد دارید این فقط یه باوره، بدون دلیل و مدرکی کن اثبات نشده... خب این مشکل اشو هست؟؟ تقریباً همه فلاسفه و اندیشمندان جدید اینا رو میدونند. ضمن اینکه دیدگاه های اشو دلیل و برهان نمیخواد چون اشو چیزایی رو میگه که فقط تجربه میخواد و بی ذهنی. نه منطق و دلیل. معنویت اشو تنها معنویتی هست که میتونه در زندگی انسان مدرن امروزی تأثیر گذار باشه

بزرگ ترین فیلسوف؟!! شما چندتا فیلسوف قرن رو نام ببر...// دوست عزیز اشو هر چی داشته سرقت از فیلسوفان بوده نه ابدا از خود. از کانت، نیچه، فروید و... ست. // بله ایشون نهایت در لودگی انسان میداند در سکس میداند// یک سوال: آیا تجربه می تواند جای دلیل و منطق را بگیرد؟؟؟

با سلام به شما بزرگوار... در متن شما گزیده از دیدگاه اشو را بیان کردید که بهشت و جهنم فقط یک باور است... آیا همین دیدگاهی که شما از اشو بیان کردید خودش یک باور نیست؟؟؟ اگر اشو پس از سالها ریاضت کشیدن به این باور رسید که بهشت و جهنم برای ما فقط یک باور است... من در پانزده سالگی بدنبال اثبات حقیقت بهشت و جهنم برای خود بودم... و به جواب نیز رسیدم... البته جایز نیست گفتنش که خدایی نکرده مرا نیز صاحب فرقه ای جدید بخوانند.. اشو مطالبی را بیان داشته که امروزه در سینمای هالیوود فیلم هایشان را میسازند و موضوع آنها را فیلم های تخیلی مینامند... مطالبی را که بنده از دیدگاه اشو در مکالمات شما خواندم به هیچ عنوان قابل تایید عقلانی نیست... درست است انسان قدرت والایی دارد اما این دیدگاهها درباره قدرت والای انسان نیست. بلکه میخواهد بفهماند که در حقیقت ما انسان نیستیم... شاید به این حرف بخندید.. اما واقعیته دیدگاه اشو اینست که باید به انسان بودنه خود شک کنیم... در این دیدگاه تناسخ باور اینست که در زندگی قبل احتمال دارد در جسم حیوانی بوده ایم.. و قبل تر شاید در جسم یک گیاه به زندگی پرداختیم... حتی در آینده شاید در جسم یک حیوان یا گیاه یا انسان دیگری باشیم... پس نتیجه این دیدگاه اینست که در حقیقت انسان نیستیم... شاید روح ما که الان صاحب یک جسم ادمیزاد است روح یک حیوان بوده... و یا روح یک گیاه... واقعآ این تناسخ خنده دار نیست؟؟؟ قبول دارم که دیدگاه اشو نیاز به اثبات علمی و منطقی عمومی ندارد... اما صد در صد نیاز به منطق عقلانی و روحانی دارد... که تردید نکنید این دیدگاه حتی نزدیک به واقعیت هم نیست... چرا که اگر بخواهیم این دیدگاههای تناسخی را بپذیریم باید دلیل عقلانی درستی داشته باشد... یا اینکه بگوید روح ما چه مخلوقیست که در چندین زندگانی مانند قارچ در جسم های دیگر مخلوقات به حیات میپردازد؟ همانگونه که هیچ کس تاکنون نتوانست وجود بهشت و جهنم را اثبات کند.. هیچ کس هم نمیتواند وجود زندگانی های گذشته و آینده اشو را اثبات کند... با این تفاوت که وجود بهشت و جهنم را صدوبیست و چهار هزار انسان از زمان خلقت تاکنون بشارت دادند... انسانهایی که هر کدام در گوشه ای از دنیا زیسته و مردند... اما عدم وجود بهشت و جهنم را فقط اشو و شاید چندنفر امثال اشو بدون هیچ منطق عقلانی قابل بحثی بیان داشته... خب حالا بدون اثبات علمی و اثبات بصری نتیجه گیری کنیم به کدام یک بیشتر میتوان باور داشت؟؟؟؟ البته دیدگاه و نظریات و دلایل عقلانی شخصی مان هم به کنار... موفق باشید.

سلام معلم اشو. موافقم. ولی با اینکه گفتید بهشت و جهنم مثل تناسخ دلیل اثبات عقلانی ندارد مخالفم. چون بر فرض یکتاپرستی و اثبات دلایل یکتاپرستی معاد اثبات میشود. اگر لازم بود توضیح میدهم

گفته های اشونظریه نیست تجربیات ودریافتهای درونی اوست لطفاباملاک قراردادن عقل که این همه دردسربرای انسان درست کرده تجربه وشهود عینی راکه خودمن هم به گونه ای ادراک کرده ام سعی نکنید خوانندگان راقانع کنیدچون زندگی ملالت بارانسان آن راردمیکند.

سلام آرسام. ما منکر کشف و شهود نیستیم بلکه قائل به کاذب و صادق این مسئله ایم. و راه شناخت صادق از کاذب عقل است. (البته شریعت هم می‌تواند خط قرمز خوبی باشد برای جدا سازی این‌ها) اساسا تجربه و شهود چقدر معتبره؟ تفاوت توهم، جفنگیات و خیالات رو با شهود و بیان حقیقی رو چه چیزی مشخص میکند؟ آیا راهی برای تشخیص کشف حقیقی و دروغین وجود دارد؟ مگر می‌توان عقل را که تمییز میدهد را کنار گذاشت؟ ضمنا منظور از عقل، عقل عقلاء هست.

عدم اعتقادبه تناسخ،عدم اعتقادبه عدالت خداست.چگونه میشودکه فردی صرفاًهفت سال یاکمترعمرکندواصلاًفرصت گناه نیابدوجایگاه اودربهشت باشدوشخصی دیگرپنجاه سال یابیشترعمرکندوفرصت گناه یافتن ودرنتیجه جهنمی شدن رابیابد؟درایده ی تناسخ اگرفردی دراین زندگی فرصت گناه کردن یانکردن وهمچنین بهشتی شدن یاجهنمی شدن رانیافت درزندگی بعدیش این فرصت رامی یابدوبرعکس آن درموردشخصی که پنجاه سال عمرکرده است نیزصادق است ودرزندگی بعدی ممکن است هفت سال عمرکند.وبه همین ترتیب تاهمگان عادلانه سنجش شوندتاعادلانه جزایاجفایابند.

سلام ایمان. برای اثبات تناسخ این دلیل درستی نیست. به چند دلیل: (البته جزئیات معاد و قیامت مشخص نیست و نمی توان به حکم قطعی آن‌ها پی برد) 1. اینکه آیا خداوند نمی تواند ببخشد؟ این‌که ما در آموزه های دینی داریم افرادی حتی گنهکار را به دلایلی خاص می‌بخشد و راهی بهشت میکند، آیا این عدالت خداوند را زیر سوال می‌برد؟// 2. آیا نمی شود در سرای آخرت مکانی مخصوص آنان قرار داد؟// 3. آیا نمی شود در برزخ (عالم بین این دنیا و آخرت) کامل شوند وتا بهشتی که نصیبشان شده مستحق باشند؟// 4. اساسا از کجا میگید میرود بهشت؟ مرحوم علامه طباطبائی مفسر بزرگ قرآن در این خصوص می‌فرمایند: آن چه قرآن کریم در باب اطفال و دیوانگان و… فرموده جملاتی است که نمی‌توان از آن حکم جزئیات را و این که آنها هم سعادت و شقاوت اخروی دارند یا خیر استفاده نمود. زیرا جزئیات احوال مردم در آخرت امری نیست که عقل بتواند از آن سر در آورد، مگر این که بگوئیم گناه و مغفرت منحصر در مخالفت تکلیف نیست، بلکه بعضی از مراحل مغفرت متعلق به مرضهای قلبی و احوال بدی می‌شود که عارض بر قلب شده و بین قلب و پروردگار حجاب می‌شود و این دسته از افراد درست است که به خاطر ضعف عقل و یا نداشتن آن تکلیف ندارند. لیکن چنان هم نیستند که ارتکاب کار زشت در دلشان اثر نگذاشته و دلهایشان را آلوده و محجوب از حق نسازد بلکه در این جهت با سایرین یکسانند و خلاصه در تنعم و نعیم قرب خدا و حضور در ساحت قدس الهی محتاج به ازاله آن مرضها و زدودن آن پرده‌ها هستند و هیچ چیزی از عهده ازاله و رفع آن برنمی‌آید مگر همان عفو پروردگار. بعید نیست مراد از روایاتی هم که می‌گوید:(خداوند سبحان اطفال را محشور می‌کند و آتش را هم می‌آفریند، آنگاه به آنها دستور می‌دهد تا در آتش داخل شوند پس هر کس وارد آتش شود داخل بهشت می‌شود و هر کس سرپیچی کند داخل جهنم می‌شود) همین معنا باشد، یعنی مراد از آتش رفع آن پرده‌ها و معالجه آن مرضها باشد. پس دلیل شما برای اثبات تناسخ اشتباه است.

به نظرمن،شمامحمدطه انسان منطقی ای هستیدولی همه ی مامیدانیم که ازدیدگاه شیعه هدف زندگیِ دنیا،رسیدن به بهشت وجهنم است وفردی که دراین دنیافرصت گناه نیابد،هدفش بلوکه شده است واینکه توجیه شودکه دربرزخِ احتمالی،فرصت گناه می یابدیاهرچیزدیگری،صرفاًسفسطه گری است.من میخواهم بدانم هدف شخصی که درسن یک سالگی میمیردچگونه مشخص میشود؟اصلاًاین شخص کجاتوانست ازحق انتخابش استفاده کند؟خب اگرقراربوددربرزخ تکامل یابدچرااصلاًبه دنیاآمدودوباره به برزخ رفت؟خب ازهمان اول به دنیای خاکی نمیآمد.بخشی ازتعریف عدالت،برابری است.اگرشخصی درشرایط سخت وبافرصت های سخت روبروشودوازپسِ سنجشش برنیایدمسلماًطبق آیات قرآن درجهنم جاویدمیگرددوحال اگرشخصی باهرچندسال عمری که میکندگیریم برابرباسن شخصی که گناه کرده،بافرصت های سختی درزندگیش روبرونشودوخیلی راحت تکالیف دینی اش رابه جاآوردمسلماًطبق آیات شفاف قرآن دربهشت جاویدان خواهدشد.ببینیددوعاقبتِ مجزابرای دوسنجشِ ناعادلانه!که اگرجای هرکدام عوض میشدحال،عاقبتِ هرکدام نیزعوض میشد.

سلام دوباره آقای ایمان. ممنونم از تمجید شما، متقابلا همچین حسی نسبت به شما داریم. اما در مورد هدف شیعه گفتید نه خیر باید یک چیز دیگر به آن اضافه کرد و اون رسیدن به خداست و این مرتبه ای که در احادیث بهترین مرتبه از مراتب عبد است یعنی افرادی برای دوری از جهنم ترک گناه میکنند و افرادی برای کسب بهشت ترک گناه میکنند ولی افرادی برای خود خود خدا ترگ معصیت میکنند فارق از بهشت و جهنم در کسب رضایت الهی هستن.//اما در مورد مسئله؛ باید یاداآوری کنم که قاعده ای عقلانی وجود داره که میگه «اذا جاء الاحتمال بطلل استدلال. یعنی وقتی که احتمالی در مسئله آمد استدلال شخص باطل می‌شود» شما فرمودید تناسخ با دلیلی مثل مرگ بچه و بردن او به سوی بهشت ثابت میشود. منم گفتم برای این دلیل شما احتمال های زیادی هست ک هرکدوم میتونه اون مسئله مرگ کودک را شامل شود و ما رو از تناسخ بی نیاز کنه پس باید برای اثبات تناسخ دلیل دیگری آورید.// قبلا هم گفتم جزئیات معاد معلوم نیست و نمی شود با قطع و یقین گفت الا ولابد اینچنین است و اما همه ی اون موارد بالا روایت وجود دارد. ضمنا یکی از موارد برزخ است خب شما اون رو قبول نداری احتمال دیگر....// بازهم میگم شما از کجا میگید اینها در بهشتند؟ کما اینکه مرحوم طباطبایی میفرمایند باید ازاله شود و اینجا عفو میشوند.// اما یک نکته مهم اینکه شما دارید از دید شخص مقابل کودک به مسئله نگاه میکنید و کودک رو در نظر نمیگیرید که او هم حق انتخاب دارد و زندگی در این دنیا گرفته شد و اگر مورد عفو الهی قرار نگیرد شاید از این طریق هم ظلم شود و از خدا هم ظلمی جاری نمیشود.// در آخر یه سوال؛ اگر فرض مسئله شما درست باشد و اون رو هم بی عدالتی بدانیم باید فرق بین آدم فقیر و غنی رو هم بی عدالتی بدونید باید شخص ناقص رو نسبت به شخص سالم رو ناعدالتی بدانید باید شخص زشت رو نسبت به شخص زیبا رو هم ناعدالتی بدانید و حال آن‌که این‌ها رو ناعدالتی نمیدانید؟!

البته که بنده ادله های عقلانی بسیاری برای اثبات تناسخ دارم که بحث راطویل میکند.شمافرمودیدکه شخصی به نیت رسیدن به خداترک معصیت میکند،شخصی نیزبه نیت رسیدن به بهشت ترک معصیت میکندوشخصی نیزجهت گریزازجهنم!درهرصورت سوای ازنیاتمان که بسیارهم مهمند،مسیرمابه یکی ازدوجایگاه جهنم وبهشت ختم میشود.این بودعرض بنده!امادرمجموع بنده قصدم برآنست که ازطریق خودِمکتب اسلام تناسخ رابه اثبات برسانم وگرنه ادله ی بسیاری دال برتناسخ وجوددارد.بنده میتوانم کتاب سفرروح مایکل نیوتون،مطالعه ی بودیسم ومطالعه ی کامل مکتب اوشورابه دوستان پیشنهادکنم تاازتک بعدی نگریستن به قضیه اجتناب ورزیم.یکی ازموضوعاتی که به درک تناسخ کمک مینمایدقضیه ی خواب وبیداری است.فردی که دریک سیکل زندگیش بیش ازهزاران بارمیخوابدودرهرخواب درگیررویایی میشودکه آنرابه عنوان تک واقعیت زندگی خودمیشناسدوهیچگاه درحین خواب دیدن متوجه این امرنمیشودکه ابتدائاًفی الحال درحال خواب دیدن است وثانیاًخواب هزارمش است وتنهاپس ازبیداری ازخواب است که متوجه این مساله میشودالبته دیگرانی نیزدرحین خواب دیدن به این مهم نایل میآیندوآنهاکسانی اندکه به جریان خواب بودنشان واقف میشوندوازآن پس است که متوجه میشودالان داردخواب میبیندوخوابهاوبیداری های قبلیش نیزیادش میآیدواین دنیابسان خواب ومرگ بسان بیداری است.بیخودنیست که یکی ازمعصومین فرموداکثرمردم خوابندوزمانی که بمیرندبیدارمیشوند.اصلاًبودابه زبان سانسکریت یعنی بیدارشده ازخواب وشخصی که به خواب دنیابیدارشودبه زندگی های قبلش پی میبرد!تناسخ قطعاًتجربه ای شخصی است وتجربه رانمیشودبه کسی هدیه کردوهرشخصی خودبایدشخصاًآنراتجربه کند.

تناسخ در تاریخ مورد نقد اندیشمندان مسلمان از جمله ملاصدرا و ابن سینا و... قرار گرفته، شما به کتاب اسفار ملاصدرا مراجعه کنید خواهید دید. و تا الان نظریه بودیسم و مایکل نیوتون مورد نقدهای اساسی از طریق اندیشمندان صورت گرفته. البته که تناسخ 5 شکل دارد و بعضی از این أشکال توسط اندیشمندان مسلمان پذیرفته شده و مطابق با آیات و روایات است و اون تناسخ معروف که بودیسم در نظر دارد قطعا با دلایل عقلی محکم و نقلی (آیات و احادیث) رد است. پس برای عدم تک بعدی بودن پیشنهاد میکنیم کتب در نقد تناسخ را حتما بخوانیم. کتابی که برای مخاطب عام میتونم پیشنهاد بدم کتاب «تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، محمد تقی یوسفی» و کتاب «فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی» است. (اما یه نکته توی پرانتز؛ اشو را نباید به جمع این‌ها اضافه کنیم چون اشو اساسا نظریه پرداز نیست به نظر من، بلکه سارق نظریه های دیگران است در همه ی ابعاد)// مطالبی که در مورد خواب گفته شد نامفهوم و گنگ است و متوجه نشدم! کجایش استدلال بر تناسخه؟ لطفا واضح بفرمایید.

البته که ادله های من برای تناسخ بسیارندودراینجانمیشودآنهارامطرح کردلکن من قصدم براینست که ازنقطه نظرخودشیعه آنرااستدلال کنم.شمافرمودیدکه بعضی برای خداترک معصیت میکنندوبعضی برای خودِبهشت وبعضی برای گریزازجهنم،امابنده عرضم اینست که درهرصورت هدف این دنیاسوای ازنیت مابالاخره به یکی ازدوجایگاه بهشت وجهنم ختم میشود.من فقط میتوانم به شماکتاب سفرروح مایکل نیوتون والبته مطالعه ی بودیسم والبته مطالعه ی کامل مکتب اشوروسفارش کنم.مادامیکه تک بعدی به قضیه نگاه کنیم،غرض وتعصب چاشنی موضوع خواهدشد.البته خودِقرآن هم اشاراتی به تناسخ داردکه بحثِ مفصل میخواهد!یکی ازموضوعاتی که به درک تناسخ کمک میکندقضیه ی خواب وبیداری است.انسان دریک سیکل اززندگیش بیش ازهزاران بارمیخوابدوبیدارمیشود.درهیچکدام ازخوابهایش متوجه نمیشودکه داردخواب میبیندویااین خواب،خوابِ چندمش است چون این توهم انقدربزرگ است که حتی شخص رابه شک هم نمی اندازدچه برسدبه علم به اینکه این خواب،خوابِ هزارمش است!تنهاکسی به این موضوع علم پیدامیکندکه به خواب بودنش آگاه شودوازآن پس خوابهای قبل ولیداری های قبلش رابه یادخواهدآورد.خواب بسان زندگی دنیوی وبیداری بسان مرگ است.اصلاًبودابه زبان هندی یعنی بیدارشده ازخواب!امیدوارم بیشتربه این نوشته هاتمرکزکنید.

سلام دوباره ایمان. شما در پیام قبلی گفته بودید «همه ی مامیدانیم که ازدیدگاه شیعه هدف زندگیِ دنیا،رسیدن به بهشت وجهنم است ...» و منم درجواب (هدف) رو توضیح دادم؛ بله بالطبع دو جایگاه وجود دارد یا بهشت یا جهنم.//اما در مورد دلایل عقلانی مشتاقم یکی یکی بفرمایید و بر رویشان بحث کنیم.

با سلام بر شما دوست عزیز... مباحث شما را بطور خلاصه و گذرا مطالعه کردم... انسان مخلوقی ست که قدرت ذهن دارد... وقتی میگوییم قدرت ذهن. یعنی اینکه چیزی دارد بنام ذهن که قدرت دارد... از بدو تولد ذهن انسان شروع به باز شدن میکند... یعنی مثلا اینکه هر روزی را که زندگی میکند یک سروراخ بسیار ریزی از ذهنش باز میشود... و هر چقدر ذهنش بازتر شود قدرتمندتر میشود... ببخشید اگر اینگونه بیان میکنم... چرا در طول این عمری که سپری کردید تلاش نکردید ذهنتان را بازتر کنید؟؟؟ موضوع بحث شما جالب است و قدرت بیانتان نیز عالی... اما هیچکدام نمیتوانید به یکدیگر اثبات کنید... نه تا امروز توانستید ... و نه در آینده می توانید. میخواهم بدانید شما همچون دو نفر سرباز در میدان جنگ هستید که هر کدام در سمتی سنگری گرفته و به دیگری میگویید تسلیم شو که بهتر است... تا زمانی که به پوچی باور دارید ... نمیتوانید حقیقت را ببینید.. شما باورهایی دارید که غرق در آنید و میخواهیدبه همدیگر حقیقت را بفهمانید... بگذارید کنار که شما به چه چیز باور دارید یا شیعیان و فرقه های دیگر به چه باور دارند... آنگاه میشود حقیقت را جستجو کنید و پیدایش کرده و درکش کنید... موفق باشید

سلام معلم اشو. بزرگوار از کجا معلوم خیال درک حقیقت جهل مرکب نباشد؟ ضمنا من اعتقادم رو به کسی تحمیل نمیکنم و صرفا چون این مقاله بالا رو من نوشتم موظفم جواب نظرات را بدهم.

نظریه های بزرگواران شیعی مانندعلامه حلی وعلامه طباطبایی وابن سیناو..روخونده ام وبرردهرکدام دلیلی دارم لکن اینجانمیشودآنهاراطرح کردچون بسیاربحث راطولانی میکند.امّامایلم باردیگرقضیه ی خواب وبیداری راپیش بکشم:تناسخ میگویدکه انسان بغیراززندگی فعلیش،زندگی های دیگری نیزداشته است امافی الحال هیچکدام ازآنهارابیادنمیآوردوهمانگونه که این زندگی رابه عنوان تنهازندگیش میشناسد،درزندگی های قبلیش نیزهرکدام ازآنهارابعنوان تک واقعیت خودش میشناخته است.راه رسیدن به تناسخ وبه یادآوردن زندگیهای پیشین تنهاازطریق مقام بودائیت حاصل میشودیعنی بیدارشدن ازخواب دنیا!حال بیاییدخواب وبیداری خودمان رانگاهی بیندازیم که چقدربه تناسخ شبیه است.هرانسانی بیش ازهزاربارتاحالاخوابیده وبیدارشده است ودرهرخوابی رویایی میبیند.درهرکدام ازرویاهایش فراموش میکندکه قبل خواب بیداربوده است وفراموش میکندکه الآن داردرویامیبیندواگرکسی درخواب به اوبگویدداری خواب میبینی حتماًدرجواب به اومیخندد!الآن پدیده ای وجودداردبه نام خواب روشن یعنی خوابی که درآن خواب بیننده به آن آگاه میشودومیفهمدکه داردرویامیبیندوازآن پس که نسبت به خوابش هشیاروبیدارشد،خب مسلماًمیفهمدکه قبل ازخواب بیداربوده وبعدازخواب مجدداًبیدارمیشودودرکل تابه حال بیش ازهزاربارخوابیده وبیدارشده است.این چرخه ی خواب وبیداری شبیه تناسخ است وراه پی بردن به این چرخه بیدارشدن دررویاست.چگونه مایی که به جریان خوابمان پی نمیبریم به جریان تناسخ پی خواهیم برد؟دنیابسان خواب ومرگ بسان بیداری است واوشووبوداکسانی هستندکه ازخوابِ دنیابیدارشده اندوهرچه به مامیگوینددنیاخواب است وماقبلاًخوابهاوبیداری های دیگری نیزداشته ایم،آنهاراباورنمیکنیم!دوراه برای پی بردن به تناسخ وجودداردیامرگ که بسان بیداری بعدازخواب است ویارسیدن به بودائیت که بسان پدیده ی خواب روشن است.درغیراینصورت چگونه شخصی که درخواب است به خواب وبیداری های قبلیش پی میبرد؟

سلام دوباره. این جریانی ک شما تعریف کردید موید هم بر تناسخ نمی شود گرفت چه برسد به دلیل بر اثبات تناسخ. آیا صرف شباهت این‌که انسان در خواب فراموش می‌کند که بیدار بوده و الان خواب است دلیل بر اثبات تناسخ است که میگوید تولدی بعد تولد؟! خیر این‌که در خواب انسان نمیداند بخاطر غیرفعال شدن بخشی از سلول های مغز است که کنترل غیر ارادی را بر عهده دارند. و اینکه انسان خواب میبیند میشود هم تفسیر مادی کرد هم تفسیر دینی . تفسیر مادی اینه که ممکنه انسان بر اساس خاطرات روزانه خواب ببینه. ممکنه انسانی که خواب میبیند بر اساس تخیل های روزانه در آرزوها و آمال باشد که روح انسان آنها را در خواب تجسم می‌کند. این مثل رو نشنیدی شتر در خواب بیند پنبه دانه....!!! اما دینی اینکه ممکنه انسان بر خواب های پریشان ببیند و اون هم بر اساس توهم انسان است یا خواب یا رویای صادقه ببیند که آینده را می‌تواند اعمال و افعالی را در آن زمان ببیند. اساسا روح انسان در اسلام توی خواب جدا می شود. خداوند سبحان می‌فرماید: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[زمر/42] خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى‌‏ستاند و نيز روحى را كه در موقع خواب خود نمرده است [قبض مى‏‌كند] پس آن جان‌هایی كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‌‏دارد و دیگران را تا هنگامی معين بازپس مى‏‌فرستد، قطعا در اين امر براى مردمى كه مى‏‌انديشند نشانه‏‌هايى از قدرت خداست». این آیه زیباترین دلیل بر رد نظر شماست. چون واژه توفى به معنای رجوع به خداوند سبحان پس از مرگ و عدم رجوع به جهان دنیا است. و در خواب نه .... ما روایات متعدد در رد تناسخ داریم از جمله مأمون به حضرت رضا عليه السلام عرض کرد: درباره کسانی که قائل به تناسخ‌اند چه ميفرماييد؟ فرمود:« کسيکه تناسخ را بپذيرد و به آن عقيده داشته باشد ،به خداي تعالی کفر آورده و بهشت ودوزخ را غير واقعی تلقي کرده است.»

سلام مجددعزیزدلم.ابتدائاًعرض شودکه فرق است بین درک واثبات!من نگفتم قضیه ی خواب وبیداری به اثبات تناسخ کمک میکندبلکه عرض کردم به درک آن کمک میکند.ثانیاًمن که نگفتم دلیل خواب چیست که،فقط گفتم فارغ ازدلیل رویادیدن،انسان به جریان خواب دیدنش آگاه نیست وپس ازبیداری به آن آگاه میشود!ازنظرمن فلسفه ی خوابهاوبیداریهای زیادنشانه ای برای تناسخ است وگرنه یکبارخواب ویکباربیداری کافی بود.ثالثاًهمانگونه که خوابِ فیزیکی به نسبت بیداری فیزیکی،خواب محسوب میشودبه همان نسبت بیداری دنیوی نیزبه نسبت بیداریِ برترِمعنوی،خودبه نوعی خواب محسوب میشود!هرسیکل زندگی انسان یک خواب محسوب میشودوهرمرگ وی یک بیداری!

سلام ایمان عزیز. نحن ابناء الدلیل. ما دنبال دلیلیم نه حدسیات. پس دلیل ارائه بدید. اما در مورد مرگ و بیداری بله در روایات هم آمده که حجاب آن موقع برداشته می شود نه این‌که مرگ فی ذاته حجاب را بر میدارد بلکه درک نفس با جدا شدن از بدن فراتر می رود کما اینکه انسان می تواند بدون مرگ هم این حجاب را بردارد و بیدار شود که در عرفان اسلامی اشاره زیادی به آن شده است.

متشکرم ازبرخوردمنطقی تان عزیزم!تناسخ بااعتقادبه معادوجهان نهایی ناسازگارنیست بلکه به جای یک زندگی به چندجریان زندگی قبل ازمعادمعتقداست که این معاددربودیسم نیروانا،نامیده شده است.مکاتب دینی همچون یهودیت،مسیحیت واسلام علی الظاهر تنها به یک زندگی قبل ازمعاداعتقاددارند.امامکاتبی همچون هندوئیسم،جینیزم وبودیسم به چندتولدوچندمرگ قبل ازنیروانااعتقاددارند.اوشومیگویدزندگی کل است وتولدومرگ جزئی ازآنند.اسلام میگویدتولدشروع زندگی ومرگ بقای زندگی است.امابودیسم میگویدتولدحلول روح درجسم ومرگ خروج جسم ازآن است وچندبارزندگی به این روال مارابه تکامل میرساندونه صرفاًبایک زندگی فیزیکی!شمابهتراست تناسخ راردکنید،چرامابایدآنرااثبات کنیم.کیفیت ایده ی ضدتناسخ اسلام ضعیفتراست تاکیفیت ایده ی تناسخ بودیسم واگرشمابتوانیدبصورت سکولارایده ی اسلام راتاییدویاایده ی بودیسم راردکنیدکفایت میکند.

دوست عزیز صدر و ذیل کلامتون تناقض داره اول میگید تناسخ با اعتقاد به معاد ناسازگار نیست بعد میگید قائل به چند زندگی و یک زندگی قبل معاد!!! این خودش ناسازگاریه. صرفا جهت اطلاع امثال اشو و بودا چند زندگی در قبل نیروانا را امکان در 5 میلیون سال تعبیر کردن؛ حال این مدت همش چند زندگی قبل معاد؟//// بماند/// من دلیل بر اثبات تناسخ از شما خواستم همین. بعد شما می فرمایید چرا بیایم اثبات کنیم! شما بیایید رد کنید! ببینید ما اگر میگیم معاد هست و وجود دارد با دلایل عقلی و نقلی اثبات میکنیم و من از شما میخوام که دلیل بیاورید همین.// توی پرانتز (البته که دلایل بر رد تناسخ زیاده)

معادبه معنای بازگشت است!شمابه یک معادبه عنوان معاداول وآخرین معاداعتقادداریدوماهابه چندمعادوچندتولداعتقادداریم ونهایتاًبه معادنهایی تحت عنوان نیروانااعتقادداریم!ماهاتاقبل ازاین زندگی کجابودیم؟این سوال راتناسخ جواب میدهد!ایده ی ضدتناسخ شمابرای خودتان منطقی است امابایدبرای مااثبات کنید.من مسلمانی هستم که وقتی بودیسم رامطالعه کردم آنرابرحق یافتم.

سلام. عجب!!! دوست گرامی نمیخواد دلیل اثبات بیان کنید. اما میخواهید دلایل رد تناسخ رو من بیان کنم؟

من چند ساله که دارن دنبال حقیقت دنیا میگردم و به هر دینی که نگاه کردم دیدم درونش سوالاتی عپهست که بدون جواب هستن. اوشو اولین کسیه که اینقدر قشنگ درباره حقیقت صحبت میکنه ذهن نمیتونه حقیقتو پیدا کنه

سلام نفیسه؛ به این جملات دقت کنید؛ من به خداوند ناقص اعتقاد دارم// جای دیگه؛ همه خداوند هستند// جای دیگه؛ من به خداوند یگانه اعتقاد دارم// جای دیگه؛ خدا را می شود تجربه کرد// جای دیگه خدا را نمی شود تجربه کرد// در جایی دیگر؛ خدا قابل تعریف نیست و نباید تعریف کرد// در جای دیگر خدا را تعریف میکند// اینها چند تناقض از ده ها تناقض کلام اشو است اونم فقط در باب خداشناسی اشو... و دیگر مسائل بماند.// جایی اشو میگوید حقیقت وجود ندارد و همه چیزها در تناقض اند // خب اینجوری کلمات خودش هم حقیقت ندارد....// ببینید باید غیر از قشنگی مطلب به چیزای دیگه هم نگاه کنید. تفکر کنیم

سلام بر شما... اشتباه نکنید لطفآ. اشو فقط مطالبی را بیان داشته که هر کسی در هر سنی به آنها رسیده و گذر کرد... با این تفاوت که هر شخص شاید به یک مطلب یا دو یا سه مطلب رسیده بود... اما اشو همه ی این مطالب را با تلاش و گشتن و تفکر بدست آورد و بیان کرد... مهمترین حقیقتی که اینجا میتوانم برای شما بیان کنم اینست که: همان ساختار مغز و ذهن که در شخصی بنام اشو نهاده شد... در خود شما نیز نهاده شده... اشو شاید به دنبال یافتن برخی حقایق دنیا و خلقت جستجو کرده باشد... اما مطمئنن به هیچکدام دست نیافت... چرا که اگر حقایق دنیا و خلقت را میفهمید هرگز نمیتوانست آنها را بیان کند... چه برسد که این دیدگاههای ساختگی را بیان کند.. حقایق زندگی و خلقت و روح و عالم هستی چیزیست که به همان اندازه که دانستنش سخت است... آسان هم هست.. پس بیشتر باید تفکر کرد تا به درک حقیقت رسید موفق باشید.

سلام معلم اشو. میشود درک حقیقی را به زبان جاری کرد البته قبول دارم کاری خیلی خیلی سخت است تا جایی که در عرفان اسلامی نزدیک به غیر ممکن دانستند اما انسان میتواند با چهارچوب وحی این ادراکات را بیان کند

محمدطاهافکرکردی کی هستی که هرکی مطلبی مینویسه میپری وسط جواب میدی؟چندسالته چندتاکتاب خوندی؟چی میدونی اوشوچی میگه؟تووامثال تومنظوراوشورونمیفهمند.گنده گویی اوشودرذهنتون نمیگنجه بعدفکرمیکنیداوتناقض گویی میکنه!دین اسلام خوبه که بیش ازشصت تاتناقض فقط داخل کتاب قرآنش هست.محمدبیسوادبودامااوشوفارغ التحصیل فلسفه است.خودش خدای فلسفه است.

ایمان؛ بنده نویسنده این مقاله هستم و مؤظفم جواب بدم. بدور از همه ی توهین های بالا بیان کردید بیش از شصت تناقض هست در قرآن! بفرماییدیکی رو بیان کنید؟

ببخشیدجسارتم رو.تندرفتم.اماجواب سوالت:آیاروزهای الله برابر۱۰۰۰روزبشراست(سوره۲۲آیه۴۷،سوره۳۲آیه۵)یابرابر۵۰۰۰۰روزبشراست(سوره۷۰آیه۴)

سلام. خواهش میکنم آقای ایمان. اما در مورد شبهه ایجاد شده برای شما؛ همانطور که روایات پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین مبین و روشن کننده آیات قرآن است می توانیم به آن ها رجوع کنیم. در روایتی داریم قیامت 50 موقف است و آیه 4 سوره معارج که اشاره به 1000 سال برابر یک روز است برای یک موقف است و 50000 سال در سوره سجده آیه 4 آشاره به 50 موقف دارد. البته این سوال را قبلا مفسیرین من جمله علامه طباطبایی در المیزان جواب داده اند و برای اطلاع بیشتر به این لینک مراجعه کنید https://zekr.tebyan.net/#SourehID=32&Aye=5&pi=0&PageID=415&TabIndex=2&ta=1 همچنین به ذیل تفسیر آیه 4 سوره معارج در همین سایت.

ببین عزیزم بجای تخریب اوشووامثال اوشو،توراه خودت روبروو بذارهرکسی ازطریقه ی خاص خودش به حقیقت برسه.مگه مامیایم سایت علیه محمدواسلام بزنیم.تودین خودتوتبلیغ کن چرامیخای باتخریب اوشو،محمدروخوب جلوه بدی.دیدی که حتی یک نفرهم دراین سایت موافق حرفات نبود.چرانمیخای فکرکنی شایدتوداری اشتباه میکنی.نفیسه خانوم میگه ازطریق مکتب اوشوبه حقیفت رسید،من هم به همین شکل.تو هم هرموقع ازطریق دینت خودت خداروتجربه کردی بیابلوف دینت روبزن.میخای به زوربگی راهی که ماروبه حقیقت رسونداشتباه بود؟متن آیه ی قرآن دریکجاگفته هرروزشماهزارروزخداست وجای دیگه گفته هرروزشماپنجاه هزارسال خداست.اونوقت علامه طباطبایی میادتعریف توی تعاریف میگونجونه ومتن قرآن روباانحراف مسیربه سمت دلخواه وموردقبول خودش اون هم بااضافه کردن دوعددیک وپنج درقرآن نقض واضح قرآن که خودش صراحتاًاین موضوع روعنوان کرده واگربه این شکل بودکه علامه میگویدخودِخدابلدبودعددیک وپنج رالحاظ کندحال آنکه درهردوجای متناقض عددیک روبه کاربرده میخواد فرمالیتش کنه.درضمن درمباحث سکولارشمابایددلیل منطقی بیاوری نه اینکه نقل قول کنی آن هم نقل قول ازشخصیتی که صرفاًموردقبول خودته نه دیگران.من مطمئن بودم که اگرتناقض به این آشکاری رو هم برات نقل کنم بازنمیپذیری چونکه توهزارویکمین نفری هستی که وقتی برایش دلیل میآورم به جای قبول واقعیت به دنبال توجیه میروی.ونهایتاًهم خیلی ضایع بودکه رفتی دنبال منابع بگردی تایک توجیهی پیداکنی وگرنه این تناقض وآن هم نه شبهه برایت کاملاًجدیدبود.خودت جواب بده پای علامه تون رووسط نکش.ماکه نمیتونیم تناقضات روبرایشان دراحادیث توجیه مَن درآوردی درست کنیم.من حرفم رازدم کسانیکه بایدملتفت میشدند،شدند.شماخودت رودوربزن.

اشو یک بیمار روانی بود و هیچ انسان خردمندی از او تبعیت نمیکند. زندگی اشو را بخوانید که با چه حقارت و وضع فاجعه‌باری از دنیا رفت، این عبرتی برای عاقلان هست. اما نکته جالب اینکه این مقاله (دیدگاه تناسخی اشو) یک بحث علمی و مستند است که بیش از 4000 بازدید داشته و در این میان 4 نفر هم با مقاله مخالفت کردند. در این میان شخصی به نام ناشناس در تاریخ 1397/07/08 آمد و مدعی شد که حتی یک نفر هم با متن مقاله موافق نیست و "همه" با این مقاله مخالفند. عجیب است که ایشان مخالفت 4 نفر از میان 4000 نفر را "مخالفت همه با این مقاله" خواندند. نکته دیگر که تناقضی آشکار در کلام این ناشناس است، آنجاست که میگوید اشو را تخریب نکنید و به خودتان بپردازید! اما چند خط جلوتر، خودش به تخریب قرآن میپردازد و خودش علیه شعار خودش عمل میکند. جناب ناشناس باید بدانند که در قرآن تناقضی نیست. بلکه تناقض در فکر و عملِ دشمنان قرآن است. مخالفت با قرآن جز به بدبختی جایی نمی‌رسد. همه کسانی که با قرآن دشمنی میکنند روز به روز قلبشان سیاه تر می‌شود. خدا آرامش را از قلبشان بیرون میکند. این یک تحربه عقیدتی و تاریخی است. ابولهب و امثال او که با قرآن دشمنی کردند هزار برابر این جماعت ثروت و قدرت داشتند، اما خودشان نابود شدند و پرچم قرآن برافراشته شد. در محضر قرآن زانو بزنید تا از این اضطراب و زندگی سراسر تاریکی نجات پیدا کنید.

با تهدید که نمیشود جماعت را با خود هم عقیده ساخت

به لیست بلندبالایی از دانشمندان بزرگ و فیلسوفانی که در جهان امروز، پس از کفر و الحاد به قرآن ایمان آوردند نگاه بیاندازید. سپس به دشمنان قرآن نیز نگاه بیاندازید که افرادی پر از عقده و کینه هستند. حق و باطل روشن میشود.

سلام دوباره ایمان: فارغ از مسائل حاشیه ای که شما بیان کردید دو مطلبتون رو شایسته جواب میدونم. ولی قبل از آن باید بگم؛ قبلا هم گفته شد ما بدون قصد و غرض دنبال نقد علمی بعضی افکار و آراء هستیم و این در تمام جهان پذیرفته شده است. نمیدونم چرا به جای جواب علمی به قضایا جدل را پیش میگیرید؟!!!//1. گفتید اشو اشخاصی را به حقیقت رسانده؛ ما نفی نمی کنیم رسیدن اون اشخاص رو به حقیقت بلکه سوال ما اینه که چه حقیقتی؟ آیا واقعا حقیقت است یا جهل مرکب؟ وقتی که اشو خودش میگوید شاید سخن خودم را فردا نقض کنم یعنی که به حقیقت نرسیده اونوقت چطور ممکنه کسی که خودش به حقیقت نرسیده یا شک دارد رسیده یا نرسیده اشخاصی را به حقیقت برساند؟// 2. در مورد جواب من به اون آیه اشکالی بیان کردید که ناشی از درک ناصحیح شما از مکتب اسلام است چرا که در اسلام ابتدا خدا و سپس صفات او و سپس پیامبر او و سپس معجزات او و سپس بدون نقض بودن معجزات او اثبات می شود با دلایل کافی و وافی که در این خلاصه نمی گنجد. پس اینکه ما میگوییم قرآن بی نقص است باید مراحل پیشین برای فرد اثبات بشود و سپس میرویم سراغ آیات که چ می‌گویند. در اینجا کلام قرآن در این است که نیاز به مفسرین دارد و نیاز به توضیح دهندگانی دارد«واسئلوا اهل الذکر» خب این اهل ذکر کیانند؟ پیامبر و.... پس شما اشکال نکنید که چرا روایات رو میاورید!!! یعنی انسان بما هو انسان نمیتواند درک صحیح داشته باشد از همه ی آیات البته از بعضی چرا. پس بنده از خودم چیزی برای گفتن ندارم چون حقیقت قرآن و معجزه بودنش برای من اثبات شده است.

دانشمندان بزرگ؟منظورت برتراندراسل است یامارک تواین یامایکل نیوتون یاچارلزداروین یاآلبرت اینشتین یافرانسواوالتریازیگموندفرویدیااسکاروایلدیاریچاردداوکینزیاآیزاک نیوتون یادیویدهیوم یااستیفن هاوکینگ؟بزرگترین دانشمندان چندقرن اخیراینهاهستندوهمه یا آتئیست اندویامسلمان نیستند!تازه اوشوتعریفی زیباازقرآن داد!درضمن آقاسامان من ایمانم وناشناس نیستم وصرفاًجواب سوال آقای محمدطه رودادم وآن هم بامتن قرآن وبه شخصیت یامکتب خاصی توهین نکردم.ننگفتم محمدیااسلام بدن بلکه گفتم این تناقض درقرآن هست وفکرنمیکنم گفتن تناقض،توهین محسوب شود!اوشوپرطرفدارترین مکتب رادرهندوستان دارد!درست نیست اینقدرساده به اوشووطرفدازانش کم لطفی کنید.شمادشمن اوشوییدماهیچوقت دشمن قرآن نبودیم ونیستیم.برویدببینیداوشوچه منظرزیبایی نسبت به قرآن ومحمددارد!

در قرآن تناقضی وجود ندارد و دروغ بستن به قرآن، توهین به قرآن است. امیدوارم جناب ناشناس (ایمان) پیش از داوری کردن، لیست دانشمندان بزرگی که در سال‌های اخیر مسلمان شدند را سرچ میکردند. اوشو یک بیمار روانی بود و کسانی که از او دفاع میکنند، یا از روی ناآگاهی است و یا از روی لجبازی این کار را انجام میدهند. برای نمونه، به تناقض‌گویی‌های اشو درباره خدا توجه شود که چگونه او، معنی خدا (که اساسی ترین مفهوم در زندگی معنوی انسان هست) را ملعبه خود کرده و فکر و ذهن عده‌ای را به بازی گرفته است.به عبارات او دقت شود: «شما خدا هستيد» و در جای ديگر : «خدا همسايه شماست» و همچنين: «همسر شما خداست» و در جايی ديگر میگويد: «خدا همان جشن و پايكوبي و رقص وآواز است». اشو ميگويد «خداوند بزرگترين گناهكار دنياست». و میگوید: «همه خدا هستند»... این یک نمونه از افکار عالی اشو... جناب ناشناس باید توجه کنند که هر کس مدعی بزرگی باشد و دیگرانی هم او را به بزرگواری ستایش کنند؛ این اثبات کننده افکار عالی کسی نخواهد بود.

ببینیدمن نمیگویم شمااشتباه میگویی.هیچ مکتبی کامل نیست.نقصان دالِ بربدبودن نیست.شمامیگیداگراسلام میخواهدبرحق باشدبایدکامل باشد.درصورتیکه اسلام هم حقیقتاًاشتباهاتی انجام دادولی همچنان یک دین خوب است.شماچراعلیه ترامپ،پوتین واین همه جنایتکارسایت نمیزنیدکه علیه اوشوکه تمام گناهش به قول شماتعریف متناقضش درموردخداست.اوشوتمام حرفش عشق ومراقبه ونفی غرورو...بود.بخدامن باهیچ مکتبی جنگ ندارم.عاشق همه ی مکاتبم.اوشویی هم نیستم.فقط میگم منصفانه نگاه کنیم.اوشواین همه حرفای خوب زدکه درصدحرفای به قولاًمتناقضش به نسبت حرفای درستش یک به نودونه است.وشمافقط رفتیدهمین دوجمله اش روبرداشت کردین.ببینیداوشوبیشتربه سودبشربودیاعلیه بشر؟همین.تمام حرف من همین است.

سلام برادر عزیز. شما بفرمایید کجا اسلام حقیقی اشتباهی انجام داده؟ اتفاقا ما میگیم مکتب اسلام شیعی کامل است الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی بیان رسول خدا دال بر تمام بودن این دین است. وگرنه دین اسلام که آخرین دین از طرف الله تعالی می‌باشد و برای سعادت اخروی است اگر نقصی بود و کامل نبود که نقض غرض پیش می‌آمد یعنی خدای متعال قصد دارد با دین ناقص انسان به رشد و کمال برسد و طی طریق کند. پس خاتمیت و کامل بودن دو روی یک سکه اند اگر خاتمیت ثبات شد کاملیت هم ثابت می‌شود. در ثانی ثواب و عقاب هم در آخرت توسط خدا قبیح می شود. خدا چطور میتواند از دین ناقصی که فرستاده انتظار رشد و تعالی داشته باشد پس شخص در صورت انحراف معذور است.//////اما برادر؛ من نگفتم تمام مطالب اشو غلط است شما یک جا بیاورید که گفته باشیم. شما میگویید این مکتب 10 درصد (البته من میگویم بیشتر از این حرفاست) مطالب منحرف دارد؛ می‌گویم 2 درصد نه 1 درصد اگر انحراف داشته باشد این مکتب قابل اعتنا نیست، مثل دو خط که یکی مستقیم است و اون با دیگری یک درصد انحراف دارد که در طی مسیر این انحراف بیشتر و بیشتر خواهد شد./// گفتید ترامپ و پوتین..... ببینید من تخصصی در این موارد ندارم و به متخصص فن مربوطه مراجعه کنید. ///

کشتارحیوانات به نام دین،سنگسارکردن برای ارضای غریزه ی جنسی،کشتن به خاطرارتداد،برتری مردبرزن،بازهم بگم؟

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.