جریان های افراطی

برقعی از شخصیتهای مشهور جریان قرآنیون، معتقد است که در مسئله امامت که از اصول دین به شمار میآید، نمیتوان از پیشینیان تقلید کرد و باید حتماً دلیلی قرآنی داشته باشد و عدم ذکر آن در قرآن، دلیل بر عدم اصل بودن این مسئله است. البته این ادعای برقعی صرفاً در جایی است که میخواهد ادعای خود را ثابت کند، وگرنه خود ایشان، برای اثبات اصل توحید و مسئله توحید ذاتی به سراغ دلایل عقلی رفته و به ادله تجربی استناد میکند!

برقعی از بزرگان جریان قرآنیون ادعا کرده است که آیات قرآن برای عموم مردم قابل فهم و منکر حجیت سنت نبوی شده است؛ درحالیکه برای اثبات این ادعا، باید تمام آیات قرآن را کنار هم دید و گزینشی به آنها رجوع نکرد. چون همان قرآنی که خود را نور و مبین معرفی میکند، در آیه دیگری فرمان به اخذ تمام اقوال رسول خدا (ص) را نیز صادر کرده است.

قرآنیون، جریان فکری نوظهوری هستند که قرآن را یگانه منبع تشریع میدانند و مرجعیت سنت را بهکلی منکرند؛ این در حالی است که آیات قرآن بر این اعتقاد، خط بطلان میکشد و در آیات مختلف، به اطاعت از رسول امر میکند، اطاعتی که دلالت بر لزوم پیروی مطلق از پیامبر(ص) میکند.

برقعی یکی از چهرههای شاخص قرآنیون است که با استناد به برخی از آیات قرآن، قرآن را برای هدایت انسانها کافی میداند؛ درحالیکه خداوند در قرآن کریم علاوه بر اینکه امر هدایت بشر را به قرآن نسبت داده، در برخی از آیات، آن را به پیامبرانش نسبت داده است.

«سید ابوالفضل برقعی» یکی از معتقدان «قرآن بسندگی» معتقد است قرآن برای همه بشر قابلفهم است و نیاز به تفسیر ندارد؛ در حالی که وجود مفسرانی که بتوانند مسائل هر عصری را بر آیات قرآن عرضه کرده و پاسخهای مناسب را ارائه کنند، ضروری است؛ حتی خود برقعی نیز در یکی از کتب خود، بعد از بیان آیات، به تفسیر و تشریح آن پرداخته است.

«سیدصادق شیرازی» لیدر جریان افراطی تشیع انگلیسی که اطرافیانش او را مرجع عالیقدر میخوانند، امروزه لیدر جریانی است که یکی از شاخصههای آن، سازش با دشمنان سرسخت امتهای مسلمان است؛ آنان مأموریت اصلی خود را در داخل امت اسلامی تعریف کرده و با قدرتهای غیراسلامی، نهتنها مشکلی ندارند، بلکه از هرگونه همکاری و کمکی از سوی آنها نیز استقبال میکنند.

اطرافیان سید صادق شیرازی او را مرجع عالیقدر میخواندند؛ این در حالی است که اجازه اجتهادی که برادر وی (سید محمد شیرازی) به ایشان داده بود، به اجازه یک مرجع عادل مشروط شده است؛ قیدی که هیچ گاه رعایت نشده و در زمان ما هم، هیچ مرجع تقلیدی از بزرگان حوزه علمیه قم و نجف، او را تأیید نکرده است.

برقعی از شخصیتهای جریان قرآنیون، با استناد به روایت «ان حدیثنا صعب مستصعب» میگوید، اگر قرآن قابل فهم نباشد، روایات هم قابل فهم نیست؛ پس در نتیجه باید دورِ دین را خط کشید. این درحالی است که حدیث مورد استناد برقعی، به مشکل بودن برخی از احادیث اشاره دارد، نه تمام احادیث.

برقعی، از افراد شاخص جریان قرآنیون، علم غیب انبیا را نفی میکند و در اینباره مینویسد: «اگر پیامبر(ص) علم غیب داشت، در جنگ احد سنگ به پیشانی و لب و دندان آن حضرت اصابت نمیکرد». این ادعای برقعی در حالی است که آیات متعددی از قرآن گواهی میدهد که خداوند چنین علمی را در اختیار پیامبران و پیشوایان الهی قرار داده است.

قمهزنی یکی از آسیبهای عزاداری در زمان ما است که موجبات سوءاستفاده دشمنان و وهن و آسیب به مذهب تشیع را فراهم آورده است و باعث گردیده تا عدهای در زمان حاضر مکتب تشیع را متهم به غلو و رفتارهای افراطگرایانه کنند.

«انجمن حجتیه» در شمار جریانهای استعماری یا در جهت منافع استعمار و استکبار است؛ ازجمله رویه آنها، بیاعتقادی رهبران آن به تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور است. یک دلیل ابتدایی که میتواند این مبنای انجمن حجتیه را باطل کند، این است: ازآنجاییکه دین اسلام مجموعهای کامل از قوانین و بایدها و نبایدهای مربوط به همه ابعاد زندگی انسان است و اجرای این حجم وسیع از احکام و قوانین اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، اقتصادی، قضایی، نظامی و خانوادگی اسلام بدون تشکیلات حکومتی میسر نیست؛ رئیس این تشکیلات هم یک جاهل و ناآگاه به اسلام نمیتواند باشد.

طرفداران افراطی جریان «تشیع لندنی» همواره در مورد رهبران خود غلو میکنند؛ به عنوان مثال برای آنان القاب مهم به کار میبرند یا الفاظی با دارای بار علمی زیاد همچون آیتالله، علامه و مرجع تقلید را برای نااهلان و کم سوادان در این جریان، به کار میبرند.

حیدرعلی قلمداران یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی، منکر استدلال به حدیث غدیر شد و اصل واقعه را انکار می کند؛ در حالیکه غدیر خم از مسلمات تاریخی است.

حیدرعلی قلمداران از سران جریان قرآن بسندگی است که به دلیل برخورد گزینش با آیات قرآن بسیاری از اعتقادات شیعه از جمله اعتقاد به علم غیب نبی و اولیاء خدا را انکار کرده است؛ درحالیکه آیات مورد استناد ایشان، علم غیب ذاتی را نفی میکند، نه علمی که بخشش از طرف خداوند است؛ مثل آیه 102 سوره یوسف و آیه 25 و 26 سوره جن.