مباحث تاریخی
جماعت بسیاری از اهلسنت بر این باورند که پدر و مادر پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اجداد او کافر بودهاند، حتی برخی از آنان در اثبات این موضوع کتاب و رساله نیز تألیف کردهاند همانند ابراهیم حلبی و علی القاری. فخر رازی میگوید: « اصحاب ما بر این گمانند که پدر پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) کافر بوده است ». که در این مقاله به بررسی این شبهه میپردازیم.
عومل ظهور و بروز شیعه و یا به تعبیری جدایی شیعه از عامه که در روایات ما به آن اشاره شده را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد؛ الف: وحود روایات فراوان بر امامت و ولایت اهلبیت. ب: وجود روایات فراوان دربارۀ فضایل و مناقب اهلبیت. ج: وجود روایات فراوان دربارۀ مرجعیت دینی اهلبیت. د: وجود روایات فراوان در مدح شیعه و پیروان اهلبیت (علیهم السّلام).
شیعۀ امامیه معتقد است تنها راه اثبات امامت و خلافت بر مردم از راه نصّ از جانب خداوند متعال و ابلاغ رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) یا امام منصوص و منصوب قبل است. در مقابل، اهلسنت از آنجا که در مقابل عمل انجام شدهای قرار گرفتهاند، که همان خلافت ابوبکر است، به همین جهت گاهی به اجماع امت تمسک میکنند و آن را دلیل مستقلی بر مشروعیت حکومت میدانند. که در این مقاله به بررسی این مسأله میپردازیم.
عوامل ظهور و بروز شیعه و یا به تعبیری دیگر جدایی شیعه از عامه که در قرآن به آن اشاره شده است را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛ الف: وجود آیات فراوان بر امامت و ولایت اهلبیت ( علیهم السّلام ) ب: وجود آیات فراوان در مورد فضائل و مناقب اهلبیت ( علیهم السّلام ) ج: وجود آیات فراوان دربارۀ مرجعیّت دینی اهلبیت ( علیهم السّلام ).
از دیگر شبهاتی که اهلسنت در مبحث امامت به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که چرا علی ( علیه السّلام ) را وصیّ پیامبر میدانید؛ در این مقاله به بررسی این شبهه میپردازیم به این نحو که وصی بودن امام در عصر رسالت و پس از آن، از شهرت بسیار بالایی برخوردار بود، تا آنجا که شاعران عصر نخست، « وصیّ » را یکی از القاب امام میدانستند.
واقعه غدیر هفتاد روز پیش از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رخ داد و گفته میشود که در آن روز حدود یک صد هزار تن حضور داشتند. با این حال هنوز پیکر پاک آن حضرت دفن نشده بود که مردم در خرد شمردن جایگاه علی (علیه السلام) بر یکدیگر سبقت جستند و در پایمال کردن حق او چنان پیش تاختند که گویا پیرامون منزلت علی علیه السلام کمترین سخنی از هیچ کس نشنیدهاند.
معاویه پس از صلح با امام حسن مجتبی (علیه السلام) و احساس امنیت از ناحیه آن فروغ امامت، برای جلوگیری از سقوط سلطنت خود و تثبیت آن در خاندانش با غلظت و شدت فراوان به تحریف ارزشها روی آورد. دگرگون سازی سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و توجیه آنها به نفع بنی امیه و علیه اهلبیت (علیهم السلام) کاری رایج گردید. در این مقاله به بررسی نظر علما در این مورد می پردازیم.
آیا با وجود قرآن نیازی به امام منصوب از جانب الهی برای هدایت نیست!! قبول داریم که خداوند در کتاب هدایت آنچه را که برای هدایت انسانها لازم و ضروری است را بیان داشته است باید گفت مسئله امامت، خود از اموری است که پروردگار متعال در همین کتاب هدایت در جای جای آن، به آن رهنمون گشته است و دیگر اینکه به گواه تاریخ عدم نیاز امت اسلامی با وجود قرآن در بینشان، ادعایی باطل است.
از دیگر شبهاتی که اهلسنت به شیعه وارد میکنند این است که به چه دلیل شیعیان خلافت خلفا را نمیپذیرند در حالی امام علی (علیه السّلام) خلافت آنان را تایید میکرد؟ برای پاسخ به این شبهه باید به مواردی همچون شرایط موجود بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خطر از هم گسیختگی جامعه اسلامی را در نظر گرفت که به شرح آن در ادامه میپردازیم.
اینان که به گواه تاریخ اساسا از داشتن دختر، شرم داشتند و آن را مایه ننگ و عار خود میپنداشتند، از کدام غیرت سخن میگویند؟ آنان که طفل تازه به دنیا آمده خود را زنده زنده به داخل گور میفرستادند، چگونه است که غیرت عربی را مانع ظلم به زنان میدانند؟
کدورت فاطمه سلام الله علیها از شیخین در حد یک مسئله و مشاجره لفظی کوتاه و ناچیز نبوده است و شدت آن در حدی بود که ایشان حتی راضی نشدند که پس از مرگشان نیز آن افراد در تشیع جنازهشان حاضر شوند؛ بنابراین به مولا امیرالمومنین علیه السلام وصیت نمودند که او را شبانه و بدون حضور آن افراد به خاک بسپارند.
امام (علیه السلام) هرگز در مساله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نکرده و پیوسته از مظلومیت و حق غصب شده خود میگفت و نسل را از حقایق آگاه میساخت.
جلال الدین سیوطی (911 ه ق) مفسر، ادیب و عالم مشهور اهل سنت، در کتاب خود چنین آورده است: «هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی (علیه السلام) و زبیر نزد فاطمه سلام الله علیها آمده و با او مشورت نمودند و چون خبر به عمر رسید، او درب خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر پیامبر، پس از پدرت، کسی گرامیتر از تو، نزد ما نیست؛ اما این محبت، مانع از آن نخواهد شد که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، من دستور ندهم این خانه را بر اهل آن به آتش کشند»
تاریخ گواهی میدهد که همان عدهای که مانع نگارش وصیتنامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدند، چشم طمع به خلافت دوخته بودند و پس از اینکه با تشکیل شورایی خود را خلیفه مسلمین خواندند، برای گرفتن بیعت به خانه امیرالمومنین هجوم برده و همسر ایشان را مجروح ساخته به گونهای که جنین آن حضرت، سقط گردید.ایشان به این عمل خود پایان نداده و امیر المومنین را کشان کشان به مسجد بردند که البته در نهایت نیز موفق به اخذ بیعت از آن حضرت نشدند.