سلفیت
برخی همچون اشاعره معتقدند که تنها خداوند در حُسن بودن و یا قبیح بودن اشیاء دخیل است و این نظریه را تحت عنوان حُسن و قبح شرعی نام بردهاند. اما برخی دیگر همچون شیعه و معتزله آنرا عقلی میدانند. در این میان ابنتیمیه آنرا عقلی میداند، اما در این مسیر به اشاعره توهین کرده و به دیگر مذاهب نسبتهای ناروا داده است.
آلوسی معتقد است که همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) جزء اهلبیت (علیهم السلام) هستند.این در حالی است که به اعتراف خود همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، ایشان خارج از دایره اهلبیت (علیهمالسلام) هستند و البانی کلمه اهل را منحصر در 5 تن آلعبا میداند.
ابنتیمیه مؤسس فرقه سلفیه است. ابنتیمیه به راحتی حکم به تکفیر شیعیان میدهد و شیعه را از خوارج بدتر می داند. سلفیهای معاصر نیز به پیروی از ابنتیمیه چنین افکاری دارند.
سلفیه در صددند که خود را اصحاب حدیث معرفی کنند تا عقبه خود را به سلف برسانند. این در حالی است که سلفیه غیر از اصحاب حدیث است و با اصحاب حدیث در اعتقادات اختلافات اساسی دارد.
آیات قرآن از سوی سلفیان تکفیری در راستای اهداف استکباری، مورد سوء استفاده قرار گرفته است. یکی از این آیات، آیه 44 سوره مائده است که بنا بر تفسیر ایشان، دلالت بر کفر تمام ملل اسلامی و در نتیجه هرج و مرج و جنگ در کشورهای اسلامی دارد. بینش آنان در این آیه با مخالفت دیگر آیات، طرد میگردد.
در جایی که وظیفه و تکلیف مسلمانان ایجاب کند مسلمانان موظف به جهاد و در مواردی که اقتضای سازش و صلح باشد، باید به تکلیف سازگاری با کفار اقدام کنند. اما اگر در جایی شک کردیم که باید با غیر مسلمانان چگونه باید رفتار کنیم، باید به اصل مراجعه کنیم. اهل تکفیر اصل را در مبارزه با کفار میدانند ولی ظواهر بسیاری از آیات بر اصل صلح و سازش تاکید میکند.
قرآن به عنوان منبعی الهامبخش مورد توجه عالمان جهان اسلام است. ابنتیمیه نیز از این امر مستثنی نیست و با عدم قبول مجاز در قرآن، به مخالفت با علمای جهان اسلام ایستاده است. این در حالی است که مجاز از حقیقت ابلغ است و افزون بر آن علمای نخستین اهل سنت به مجاز اشاره کرده و آن را تایید کردهاند.
یکی از دلایل اصلی عملکرد وحشیانه گروههای تکفیری، کافر دانستن کشورهای اسلامی است. نظریهپردازان این گروهها معتقدند که حاکمان کشوهای اسلامی باید طبق تفکر ایشان سیر کرده و اگر مبنای دیگر عالمان اهل سنت را در ملاک کشور اسلامی بپذیرند، کافرند.
زمانی که حسن و قبح عقلی شد، طبیعتا باید حسن و قبح را در ذات افعال جستجو کرد. این نظر از سوی ابنتیمیه طرد شده و او ضمن پذیرش حسن و قبح عقلی، آن را عرض میداند و آنرا خارج از ذات افعال میداند. قطعا این نظر متناقض و از فهم نادرست نشات گرفته است.
عقل به عنوان یکی از منابع شناخت در درک مفاهیم و مبانی مورد استفاده قرار میگیرد. این در حالی است که در یکی از شاخصههای اصلی در مبانی سلفیه، عقلستیزی و مخالفت با کارکردهای عقلی است. همین امر سبب شده است که سلفگراها در باب خداوند قائل به تشبیه و تجسیم گردند.
در این که ابن تیمیه ناصبی است یا شیعه ستیز اختلاف وجود دارد. اکثر علمای شیعه معتقدند که ابن تیمیه ناصبی و اهل بیت ستیز است. اگر کسی به کتاب منهاج السنه مراجعه کند، مشاهده خواهد کرد که ابنتیمیه ناصبی است.
ملاک حسن و قبح عقلی چیست؟ ابنتیمیه معتقد است که باید دو میزان در نظر گرفت. ملاک، نسبت به خداوند در صفات وی، همچون رضایت و محبت وی جستجو شود و میزان نیز در بشریت بر پایه نفع و ضرر است. این ملاکها در راستای عدم تشابه خداوند و انسانهاست که مبتنی بر تصور غیرصحیح ابن تیمیه است.
عقل به عنوان عنصر اساسی در وجود انسان از دیرباز مورد توجه بوده است و جهان اسلام نیز از این قاده مستثنی نیست. اما سلفیها به شدت به آن تاخته و در همین راستا علم منطق را به چالش کشاندهاند.
تکفیری ها بدون در نظر گرفتن موانع و معذوریت های تکفیر به راحتی مسلمانان را تکفیر می کنند. این که جهل می تواند یک معذوریت به حساب آید، نکته ایست که در آیات و روایات به آن تصریح شده است. به عبارتی قرآن نیز به عدم تکفیر جاهل و شک کننده در مبانی توحیدی نظر داده است. این نظر باید مورد دقت جریانات تکفیری و سلفی قرار بگیرد.