تصوف
غزالی برای تبرئه قتل امام حسین(ع) توسط یزید از حربههای دینی استفاده کرده و اعتقاد داشته که این مسئله ثابت نیست؛ در صورتی که کتابهای تاریخی متعددی به این مسئله پرداختهاند.
نورعلی تابنده با بیان اینکه بعضی اوقات حسادت، دارای محاسنی است، برای توجیه تمرُد ابلیس از سجده کردن بر حضرت آدم(ع) تلاش کرده است. در صورتی که در روایات معصومین (ع)، حسادت به طور کلی مذمت شده و اثر آن را نابودی ایمان دانستهاند. پس این توجیه نورعلی تابنده، نشاندهنده جهل او از آثار مخرب حسادت است.
استفاده از اسرائیلیات به هر نیّتی که باشد، امری نادرست است؛ زیرا باعث نفوذ مطالب ادیان دیگر در منابع اسلامی میشود. نورعلی تابنده در تبیین بعضی موضوعات، از مطالب کتاب مقدس استفاده کرده که این کار، مصداق استفاده از اسرائیلیات در تبیین مباحث دینی است.
نورعلی تابنده قطب پیشین دراویش گنابادی، علت ایمان ساحران معاصر حضرت موسی(ع) را خواب آنها دانسته و آن خواب را باعث هدایت آنها شمرده است. اما سخن تابنده، با ظاهر آیاتی که علت ایمان ساحران را معجزه حضرت موسی(ع) بیان کرده، منافات دارد. بعلاوه، در سراسر داستان بیان شده توسط نورعلی تابنده، قرائنی وجود دارد که احتمال جعل داستان را تقویت مینماید.
پیروان احمد اسماعیل بصری مدعی هستند او کسی است که در روایات، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) مطرح شده است؛ در صورتی که در روایات، قائمی که فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) معرفی شده است.
جهاد در راه خدا یکی از ارزشهایی است که مورد سفارش خداوند و معصومین (ع) است و عارفان حقیقی برای دستیابی به آن از هیچ کوششی دریغ نمیکنند؛ اما صوفیه در دفاع مقدس نشان دادند که از مرگ فراری هستند و طالب این سعادت با ارزش نمیباشند.
عطار نیشابوری در الهینامه خود، صفاتی همچون صدیق اکبر و یار غار پیامبر بودن را به ابوبکر نسبت میدهد؛ در صورتی که این صفات از منظر شیعیان بر او اطلاق نمیشود؛ زیرا لقب صدیق اکبر، مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و طبق شواهد، اثبات یار غار بودن برای ابوبکر، قابل تشکیک جدی میباشد.
نورعلی تابنده، علت تمرّد ابلیس از سجده کردن بر حضرت آدم (ع) را فطرت او دانسته و گویی قائل به این شده که او، مجبور بر تخلف بوده است؛ زیرا فطرت ابلیس اجازه سجده بر غیر خدا را به او نمیداد. در صورتی که ابلیس از طایفه جن و دارای اختیار بود؛ پس توانایی بر سجده بر حضرت آدم (ع) را داشته است.
نورعلی تابنده در توجیه تمرّد ابلیس، سجده نکردن او را بر آدم (ع)، به علت عبودیت محض او دانسته است؛ در صورتی که قرآن کریم، تکبر را عامل نافرمانی ابلیس معرفی فرموده و عاقبت او و پیروانش را جهنم میداند.
صوفیه تلاش نمودهاند برای نفوذ در جامعه شیعی با ساختن داستانهایی، بزرگانشان را اصحاب خاص اهل بیت (ع) نشان دهند؛ یکی از این افراد بایزید بسطامی است که با ساخت داستانهایی او را سَقا و صاحب سِرّ امام صادق(ع) و در داستانی دیگر برای او ملاقاتی با امام جواد(ع) بیان کردهاند؛ اما به دلائل متعدد، این داستانها باطل و ساختگی هستند.
تعطیل نمودن فعالیتهای اقتصادی، یکی از آداب انحرافی بوده که در بین متصوفه رواج داشته است؛ امام باقر(ع) در کنار انتشار علوم دینی، به فعالیتهای اقتصادی برای ایجاد وسعت زندگی خانواده خویش میپرداختند و فعالیتهای اقتصادی ایشان، مبارزه عملی با جریانهای متصوفه بوده است.
صفیعلیشاه مؤسس فرقه نعمت اللهی «صفیعلیشاهی» که مدعی ارشاد مردم به سمت سلوک الهی بوده و خود را رهبر انبیاء و اولیای الهی و صراط مستقیم معرفی کرده است، دارای انحرافاتی همچون تکبر و خودبینی و پیونددهنده تصوف و جریان انحرافی فراماسونری بوده است.
نورعلی تابنده در ضمن یک سخنرانی، مطالبی نادرست در مورد جایگاه عایشه نزد رسول خدا (ص) و همچنین عکسالعمل او هنگام شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) نقل نموده که با واقعیتهای تاریخی ناسازگار است. جای تعجب است، کسی که مدعی ارشاد انسانها در راههای ملکوت است چگونه به سادهترین مطالب تاریخی جهل دارد!
«محمداسماعیل صلاحی» مدعی قطبیت دراویش گنابادی، در سخنرانی آغاز محرم، حدیثی از امام جعفر صادق(ع) بیان کرد و در نحوه خواندن آن دچار اشتباهات ادبی شد! اما جای سوال است که چگونه کسی که ادعای قطبیت و علم لدنی دارد، در خواندن روایتی ساده و مشهور اشتباه میکند؟