محمدعلی طاهری

چگونه است که بزرگترین عارفان ما در طول تاریخ، از بزرگترین متشرعان و تکلیف مداران روزگار خود بودهاند؟ بنابراین عارفِ اصیل و بنامی که از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) درس گرفته باشد، هرگز بعد از رسیدن به مراحل عرفانیِ بالا، سخن از رفع تکلیف و به نوعی آزادیِ از قید و بند آن را به میان نخواهد آورد.

روایات زیادی درباره توضیح و تفسیراین آیه وارد شده است، از جمله، در کتاب توحید شیخ صدوق و امالی شیخ مفید.«فلیس له جهةٌ خاصّه حتّى یَشارُ إلیهِ فی تلکَ الجهة، پس برای خدای متعال جهت خاصی وجود ندارد تا با دست به آن جهت اشاره گردد.» یعنی خداوند جهت نداشته و محدود در جهت خاصی نمیباشد.

همجنس گرایی در اسلام به دلایل عقلی و منطقی زیادی ممنوع شده است. در واقع فلسفه و حقیقت ازدواج دو جنس مخالف از نظر اسلام را در سه امر باید جستوجو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.متاسفانه طاهری بدون اشاره به علت مخالفت دین با همجنس گرایی، فقط این مخالفت را برای رسیدن به اهداف خود برجسته کرده است.

طاهری برای جذب بیشترمخاطب و در راستای کاسبیهمه جانبه برای عرفان حلقه، در مورد هر مسئلهای که برای این گروه افزایش مخاطب و منافع مادی را درپی داشته باشد، دخالت کرده و خود را صاحب نظرمیداند. به عنوان نمونه: طاهری برای اینکه خود را حامی و درمانگرهمجنسبازان معرفی کند، شروع به تخریب دین میکند.

طبق آموزههای عرفان حلقه، کسیکه به شعور کیهانی ایمان داشته باشد، در حقیقت اصول اعتقاداتش کامل است و اگر کسیبه آن معتقد نباشد، سودی به حالش نخواهد داشت؛ هر چند آن اعتقاد، باور بهخدا، رسولانش و عالم آخرت باشد. در حالی که این سخن در تناقض کامل با آموزههای اسلامی است.

در اینکه چرا بسیاری ازعرفانهای نوظهور درآموزههای خود تاکید بر واژه «عدم احساس گناه» دارند، میتوان دلایل زیادی آورد، ولی شاید یکی ازعلتهای مهم استفاده از این واژه و ترویج آن در عرفانهای کاذب، دور کردن انسانها از فطرت بیدار که خداوند متعال به آنها داده است.

در حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) داریم که حضرت میفرمایند: «العقل ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمن وَ اكتُسِبَ بِهِ الجَنان، عقل آن است كه به آن خدا عبادت شود وبهشت كسب وتحصیل گردد.» بنابراین باید گفت: بین عقل و رسیدن به کمال و سعادت هیچ تضادی نبوده بلکه راه کمال و سعادت از مسیر عقل میگذرد.

اولا: چنین تقسیمی درباره قضاوت در هیچ منبع معتبر اسلامی و عرفانی ذکر نشده است. ثانیاٌ: به فرض محال اگر چنین تقسیمی باشد چرا دیگران نمیتوانند چنین قضاوتی انجام بدهند؟ثالثاٌ: مگر ائمه (علیهمالسلام) و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در طول حیات مبارکشان قضاوت کیفی نداشتهاند؟ یعنی ائمه (علیهمالسلام) به اذن الله نمیتوانند در مورد باطن افراد قضاوت کنند؟

در عرفان حلقه به جای زیر بنا بودن احکام اسلامی و شریعت آسمانی، شعور کیهانی رکن اصلی محسوب شده و در همین جاست که مدعیان حلقه با اصالت دادن به شعور کیهانی، شریعت الهی و آسمانی را به راحتی کنار گذاشته و برای رسیدن به طریقت و حقیقت خود ساخته خود به هر وسیله ای چنگ میزنند.

طاهری در شبهه عرفان خود پا را فراتر گذاشته و میگوید: «ما الان به مرحلهای رسیدیم که میتوانیم در مورد «بی نامی خداوند» صحبت کنیم.» در راستای همین سخن مخاطبین و مسترهای وی برداشت غلط و ناتمامی از فرمایش امام خمینی(ره) میکنند. درحالی خداوند به صراحت کسانی که در نامهای خداوند بدعت ایجاد میکنند را بشارت به آتش میدهد.

آنچه در شبهه عرفان حلقه مطرح شده و بر آن پافشاری میکنند، موجه کردن شرور و ارزش دهی به آن است. تا جایی که طاهری شیطان را موجود مقرب درگاه خداوند و یزید را عامل شناخته شدن امام حسین(سلاماللهعلیه) میداند. زیرا وی براین باور است که انسانهای نیک به واسطهی انسانهای شرور شناخته میشوند...

آنچه از کلام خداوند و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) برمیآید این است که لعن و نفرین در اسلام جایگاه مختلفی دارد، در بعضی موارد نکوهیده و ناپسند شمرده شده و درجایی دیگر بجا و ابزاری برای دادخواهی به شمار میرود ولی آنچه که طاهری در شبهه عرفان خود در مورد لعن و نفرین از آن یاد میکند، برداشت غلطی از کلام خدا و اهلبیت است.

عرفان حلقه جزء فرقههایی است که مطالبش، ملغمهای از مکاتب مختلف است. وی در یکی سخنانش میگوید: «اگر شر نباشد خیر معنا ندارد و ارزش امام حسین به یزید است و...» و سخنان بیارزشی از این قبیل. با اندکی تأمل به این سخنان متوجه میشویم که وی این سخنان را از مکاتبی مانند مسیحیت و یا برخی فلاسفه اخذ کرده است.

امام علی (سلاماللهعلیه) در خطبهی چهل نهجالبلاغه به اشتباه خوارج اشاره میکند و میفرماید: «اين سخن حقّى است که معنى باطلى از آن اراده شده است» بديهى است اگر حکميت و داورى مخصوص خدا باشد، بايد حکمران ميان مردم نيز خدا باشد، در همین راستای سخن خوارج طاهری میگوید: «قضاوت فقط مختص خداوند است»...