تثلیث

از آنجایی که در تبیین تثبیث، باور به وجود سه شخص (پدر،پسر و روح القدس) که خدا هستند، هست اما مسیحیان همواره سعی میکنند خود را از اعتقاد به سه خدایی مبرا کنند، با اینکه بدون تردید مشخص است که آنها در تثلیث به سه خدا معتقدند، این انکار آنها در باب سه خدایی، ما را یاد ضرب المثلی میاندازد که روزی پادشاهی در بیابان گیر کرده بود و مجبور شد برای در امان ماندن از سرما، پالان الاغی را بر سر خود اندازد اما به خاطر شان پادشاهیاش مایل نبود به صراحت اسم پالان آوره شود و میگفت خودش را بیاور، اسمش را نه...

مطابق تمامی تعارف فوق مسیحیت به عنوان یک دین شناخته میشود زیرا هم یک سری باور ها و اصول و اعتقادات دارد و هم شامل باید ها و دستورات رفتاری است. "هانس کونگ" یهودیت، مسیحیت و اسلام را سه دین با اشتراکات زیاد معرفی می کند

اگر چه مسـیحیان ادعا میکنند که مبدأ هستی در همه مظاهر عالم تجلی نموده جز آن که در مسـیح، به کمال تجلی ظاهر شده است، اما کمال تجلی را در « تجسم خدا» فرض میکنند که مفهومی کاملا مادی و شـرك آلود است. آنان تفاوت میان تجلی و تجسم را در نیافته اند.

ارباب کلیسا، خدایی را به مردم متمدن معرفی می کنند که ذاتی دگرگون شده و متحول دارد و او را از مرتبه فوق ماده به تجسـد می کشاننـد و به دارش می آویزنـد بنابر این جا دارد که "ماتریالیسم" با این شیوه از خداشناسی به پیکار برخیزد و بگوید: خدا انسان ها را نساخته است بلکه انسانها خدا را ساخته اند!

برخلاف ادعای مسیحیان حضرت مسیح خود را پیامبر خدا و فرستاده او میداند نه خدای پسر و پسر خدا. عيسی در یک ضرب المثل به مردم، خود را پیامبر معرفی میکند و میگوید: به شما ميگويم كه هيچ «پيامبری» در ديار خويش پذيرفته نيست. و همچنین مردم برای معرفی او گفتند: اين است عيسی نبی از ناصره جليل.

در كتاب مقدس، عنوان پسر خدا و فرزند خدا كاربردی عام و فراگير دارد. در اين كتاب، مؤمنان، كسانی كه ازخدا اطاعت ميكنند و كسانی كه عادل اند و... پسر خدا ناميده شده اند. حال مساله این است که اگر عنوان پسر خدا دليل بر الوهيت مسيح است مطابق با همين استدلال بايد بنی اسراييل و داوود وسليمان نيز خدا محسوب شوند

عمر بن خطاب حضرت علی (علیه السلام) را شایسته خلافت بر مسلمانان دانسته و انتخاب ایشان برای حضور در شورا به این معنا بود که ایشان هم شایسته خلافت است؛ این استدلال احمد بن حنبل در مقابل وزیره بن محمد حمصی بود که بیش از سه خلیفه اول را نمیپذیرفت.

احمد بن حنبل داشت : «... اصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت آن حضرت (علی علیه السلام) را پذیرفته و به آن راضی بودند. پشت سر آن حضرت نماز میخواندند و در رکاب ایشان میجنگیدند. با آن حضرت اعمال حج به جا میآوردند و ایشان را امیرالمومنین خطاب میکردند. ما نیز از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبعیت میکنیم.

ابنتیمیه در حمایت از نظریه تثلیث سخنان کسانی را که این نظریه را قبول داشتند را در کتاب خودش آورده و عملا به ترویج آن کمک کرده است.

از جمله کسانی که به حمایت و بلکه ترویج نظریه تثلیث پرداخته بیشک ابنتیمیه بزرگترین نظریه پرداز قرن هفتم وهابیت است.

از آنجا که تعریف ارائه داده شده برای تثلیث، دارای تناقض عقلی است، لذا تثلیث قابل فهم نیست، اما بسیاری از مردم مسیحی چنین وانمود میکنند که آن را فهمیدهاند.

پيامبران الهی هر چه از مقامات، كمالات در این دنیا داشتند، از مولاى خود، خداوند متعال بوده و چيزى از خود نداشتن،. چون ابتداى رسيدن به هر مقام و منزلتى در پيشگاه خداوند متعال عبوديت است. بنابراین سخن کسانی که ادعا کردند اگر حضرت عیسی (ع) به مقام پیغمبری میرسید خودش الله میشد کاملاً مردود و مخالف صریح آیات قرآن است.

یکی از نمادها و جلوههای دشمنی وهابیت با حضرت علی (علیه السّلام)، اعتقاد به نظریه تثلیث خلفا، تبایغ و انتشار آن در میان جامعه اسلامی و مسلمانان است. ابنتیمیه حرانی در راستای تنقیص حضرت علی (علیه السّلام) نظریه تثلیث خلفا را تبلیغ کرده است. این در حالی است علمای بزرگ اهلسنت نظریه تثلیث خلفا را نپذیرفتهاند.

یکی از نمادها و جلوههای دشمنی وهابیت با حضرت علی (علیه السّلام)، اعتقاد به نظریه تثلیث خلفا، تبایغ و انتشار آن در میان جامعه اسلامی و مسلمانان است. ابنتیمیه حرانی در راستای تنقیص حضرت علی (علیه السّلام) نظریه تثلیث خلفا را تبلیغ کرده است. این در حالی است علمای بزرگ اهلسنت نظریه تثلیث خلفا را نپذیرفتهاند.