آیا شیعیان برای اثبات نبوت وامامت دلیلی دارند؟

  • 1402/02/23 - 15:22
رسالت الهی پیامبر خاتم (ص) و امامت و جانشینی و وصایت امیرالمؤمنین (ع) از حقایق شاخص در میان سایر ادیان الهی است که همواره دشمنان خدا با ایجاد شبهاتی در این باره، قصد تخریب آن را داشته‌اند؛ اما کتب آسمانی انبیاء الهی و معجزات پیامبر خاتم (ص) این واقعیت را به اثبات می‌رساند.
آیا شیعیان برای اثبات نبوت وامامت دلیلی دارند؟

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اخیراً در یکی از شبکه‌های معاند و بیگانه، ادعایی بر عدم نبوت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مطرح شده است؛ کارشناس این برنامه ادعا کرده که وجود اشخاصی به نام‌های محمد بن عبدالله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و همچنین علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) ممکن است وجود داشته باشد و در جایی حکومت کرده باشند، اما رسالت و خلافت و امامت آنان به اثبات نرسیده است.

در پاسخ به این شبهه چند نکته بیان می‌شود:

نکته اول؛ بیان نام و اوصاف حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در کتب آسمانی ادیان دیگر؛
یکی از راه‌های تشخیص نبوت انبیاء الهی، بیان رسالت آنان در کلمات انبیاء گذشته و کتب آسمانی آنان است. این سخن به این معناست که انبیاء الهی، از سوی خدای متعال مژده و بشارت نبی بعد از خود را داده‌اند و حتی به بیان ویژگی‌ها و نشانه‌های مخصوص پیامبر بعد از خود نیز اشاره کرده‌اند. بر این اساس، پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز از این قاعده الهی مستثنی نبوده‌اند؛ به عنوان مثال، انجیل کتاب آسمانی مسیحیان است که با توجه به شواهد و قرائنی که در آیات آن وجود دارد، به نام حضرت و ویژگی‌های ایشان اشاره شده است.

حضرت مسیح (علیه‌السلام) در دوران رسالت خود، بشارت به آمدن «فارقلیط» داده است. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس» بوده و به دلیل آن‌که معرب شده به معنای «فارقلیط» است. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان‌ها باشد و همه کس او را ستایش کنند. «احمد» یکی از اسامی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به همین معنا است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» (یعنی ستوده‌تر) است، در معنای «محمد» نیست و این معنا از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می‌شود.

حضرت مسیح در فصل 14 آیه 16 فرموده: «من از پدر می‌خواهم که به شما فارقلیط دیگر فرستند.» باید گفت، مفاد کلام حضرت عیسی (علیه‌السلام) این است که من فارقلیط هستم و پس از من فارقلیط دیگری خواهد آمد. اما اگر فارقلیط به معنای «احمد» باشد، معنای آن ستوده و یا آن‌که نامش بر زبان‌ها است و همه کس او را به نیکی یاد کنند، ترجمه می‌شود. در نتیجه ترجمه سخن حضرت عیسی (علیه‌السلام) را باید این‌گونه معنا کرد که «من مردی خوشنام هستم و از پدر می‌خواهم مردی نیک‌نام دیگر به سوی شما بفرستد.» این سخنان، تنها نمونه‌ای از وعده رسالت و نبوت پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در کتاب‌های آسمانی انبیاء گذشته است.

نکته دوم؛ گزاره‌ها
یکی از راه‌های اثبات وجود و یا عدم وجود رسالت، گزاره‌هایی است که به ثبت رسیده است. این گزاره‌ها را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد:

قسمت اول، گزاره‌هایی است که مستشرقان به آشخصیت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرداخته‌اند و قسمت دوم، گزاره‌های تاریخی است که هر مورخ و تاریخ نویس موثق و برجسته، آنها را بیان کرده است. در گزاره‌هایی که مستشرقین غربی با بررسی شخصیت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیرامون آن حضرت بیان کرده‌اند، نکاتی بیان شده که نشان از شخصیت الهی و فرابشریت حضرت دارد. به عنوان نمونه:

مونتگمری وات استاد مطالعات اسلامی و شرق شناسی در دانشگاه ادینبورگ انگلستان، بعد از مطالعات و تحقیقاتی که در سیره و شخصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تفسیر قرآن، رابطه اسلام و مسیحیت و تاریخ جهان اسلام داشته، توصیفاتی را درباره حضرت می‌نویسد که نشان از رسالت ایشان دارد. او درباره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌نویسد: «درست است که می‌گویند نارضایتی‌های اجتماعی و انحطاط امپراتوری‌های ایران و روم موجب توسعه اسلام گردید، اما نشر و گسترش این دین بدون صفات و فضیلت‌های محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله)امکان پذیر نبود.»[1]

ولتر، یکی دیگر از مستشرقین مشهور غربی است که به بررسی ابعاد زندگانی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرداخته است. او در توصیف شخصیت حضرت می‌نویسد: «دینی که [حضرت] محمد آورد، بی شک از مسیحیت برتر بود. او قانون‌گذاری خردمند بود که می‌خواست بشریت را از بدبختی، جهل و فساد رهایی بخشد و هرگز قانونی کاملتر از قوانین قرآن که به وی وحی گردید، نازل نشده است.»[2]

اما در تقسیم گزاره‌ها، گزاره‌های تاریخی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ مورخین اسلامی و غیراسلامی به ثبت معجزات و کرامات حضرت پرداخته‌اند. با بررسی در تاریخ و بیان مورخین، گفتگوها و مناظرات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با بزرگان کفار و مشرکین و همچنین با علمای ادیان دیگر همانند یهودیان و مسیحیان، از اعجاز علمی حضرت، مواردی به ثبت رسیده که بازگوی شخصیت الهی و بیان کننده نبوت ایشان است. یکی از مشهورترین این مناظرات که در آن نصرت الهی نیز مؤید بر رسالت ایشان بوده، مباهله با مسیحیان نجران است که به دلیل شهرت این واقعه، نیازی به توضیح آن نیست. در نتیجه باید گفت، گزاره‌های تاریخی، بیان کننده معجزات و کرامات حضرت بوده‌اند که دلیلی بر رسالت ایشان است و قرآن کریم مهم‌ترین معجزه‌ای است که تا زمان حاضر، هماورد و حریف می‌طلبد.

از جمله شرق‌شناسان مشهوری که با رویکرد گزاره‌های تاریخی، بعد از تحقیق پیرامون شخصیت رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و تأیید آسمانی بودن رسالت ایشان، حتی درباره جانشینی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به تحقیق پرداخته، پروفسور ویلفرد مادلونگ شیعه شناس معروف آلمانی است که در کتاب جانشینی محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این موضوع مهم را بررسی کرده است. مادلونگ، کتاب خود را با تحقیق در روایات تاریخی و مستندات معتبر اسلامی نگاشته که نشان از هم‌سویی او با گزاره‌های تاریخی معتبر در صدر اسلام است. در نتیجه باید گفت؛ این کتاب در تأیید رسالت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.

نکته سوم؛ اثبات امامت و خلافت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)
در بین مذاهب اسلامی، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تنها کسی هستند که از صدر اسلام تاکنون، سایر مذاهب اسلامی در خلافت ایشان، اتفاق دارند و اختلافی در پذیرش خلافت ایشان نیست. عده‌ای همانند شیعیان، حضرت را به عنوان خلیفه اول و بلافصل رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌شناسند و عده‌ای دیگر که اهل سنت نامیده می‌شوند، حضرت را به عنوان چهارمین خلیفه بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پذیرفته‌اند. آنچه مهم و وجه مشترک در این موضوع است، خلافت و زعامت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به عنوان حاکم اسلامی است که از این مطلب به عنوان مسلمات اعتقادی می‌توان یاد کرد و هر کس غیر آن را ادعا کند، یکی از مهم‌ترین مسلمات اعتقادی و یقینی را انکار کرده که در واقع نشان از جهل و بی‌سوادی او دارد. در نتیجه باید گفت؛ تواتر در واقعه غدیر خم، یکی از ادله شیعیان برای اثبات خلافت و رهبری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که در منابع معتبر اهل سنت و شیعه به آن اذعان شده است.[3]

پی‌نوشت:
[1]. مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه: اسماعیل والی زاده، صفحه 294 الی 296، کتابفروشی اسلامیه. نوبت چاپ اول، 1344.
[2]. جواد حدیدی، اسلام از نظر ولتر، ص99 الی 103، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1375 ش.
[3]. ذهبی عالم مشهور اهل سنت درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «قلت: جمع طرق حديث: غدير خم، فی أربعة أجزاء، رأيت شطره، فبهرنی سعة رواياته، وجزمت بوقوع ذلك.» قسمتی از اسناد روایت غدیرخم را که [طبری] در چهار جلد جمع‌آوری کرده بود را دیدم و از گستردگی روایات آن شگفت‌زده شدم و یقین کردم که این اتفاق افتاده است.
ذهبی، سير أعلام النبلاء، ج14، ص277، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405 هـ ق / 1985 م.

محمدجواد مهریار

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.