رد روایات دعای پیامبر (ص) در حق معاویه
روایاتی حاکی از دعای پیامبر (ص) در حق معاویه نقل شده است که علمای حدیث شناس اهل سنت، سند این روایات را مخدوش میدانند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در روایات صحیح و معتبر اهل سنت نقل شده است که معاویه دستور می داد به حضرت علی (علیهالسلام) ناسزا بگویند! این سنت اموی از مسلمات تاریخ است؛ این کار طبق قواعد اهل سنت، نشانه نفاق، کفر و موجبات لعن واقع شدن است.
جدیداً در شبکههای ماهوارهای وهابیت که وظیفه دفاع از ناصبیها ازجمله معاویه بر عهده آنهاست، از او اینگونه دفاع کردهاند که باید مجموع روایات دیده شود؛ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) که شیعیان معتقدند عالم به غیب است، دو دعا برای معاویه کرده است، ازجمله فرمودند «اللهم اجعله هاديا مهديا واهد به.(1) خدايا! معاويه را هدايت كن و به واسطه او ديگران را نيز هدايت فرما» و «اللَّهُمَّ عَلِّمْ مُعَاوِيَةَ الْكِتَابَ وَالْحِسَابَ وَقِه الْعَذَابَ.(2) خدایا! به معاویه قرآن و حساب بیاموز و از عذاب نجاتش بده»؛ اگر معاویه منافق بود، خدا میتوانست یا میبایست وحی کند که برای او دعا نکن، همانگونه که در مورد عبدالله بن أبی منافق چنین کرد. بنابراین ادعای منافق بودن معاویه صحیح نیست.
در پاسخ به این استدلال می توان تضعیفات روایات مذکور را از کتب اهل سنت برشمرد:
این روایات در کتب اهل سنت مخدوش است.
مثلاً شعیب الارنوؤط در تضعیف این روایات در پاورقی کتاب سیر اعلام النبلاء مینویسد، یکی از اسناد آن، منقطع است؛ در سند دیگر سعید بن عبدالعزیز است که در آخرِ عُمر، قاطی کرده است؛ راوی دیگر این حدیث عمرو بن واقد است که متروک است.(3) محقق دیگر کتاب ذهبی نیز حارث بن زیاد را باعث تضعیف حدیث میداند.(4)
ابن جوزی نیز در کتاب العلل المتناهية این روایات را نقل کرده و تضعیفات آن را بیان کرده است. او پس از نقل حدیث «اللَّهُمَّ عَلِّمْ مُعَاوِيَةَ الْكِتَابَ وَالْحِسَابَ وَقِه الْعَذَابَ» مینویسد: «تمام اسناد این حدیث غیر صحیح است؛ عثمان بن عبدالرحمن از راویان حدیث ابن عباس قابل احتجاج نیست؛ معاویة بن صالح و عبدالله بن صالح از راویان حدیث عرباض قابل احتجاج نیستند. ابوهلال نیز از راویان ضعیف حدیث مسلمه است و محمد بن یزید از راویان مجهول حدیث ابوهریره.»(5) وی پس از روایت «اللهم اجعله هاديا مهديا واهد به» هم مینویسد: «دو سند از این حدیث صحیح نیستند و محمد بن اسحاق بن حرب لؤلؤی که راوی این دو روایت است، موثق نیست و کذاب خوانده شده و گفتهاند حدیث میگفت و برای آن سند میساخت و احادیث منکری روایت کرده است. ابن حبان هم در مورد او گفته که از افراد موثق مطالبی که دیگران از آنها نقل نکردهاند میگفت؛ این حدیث سند دیگری هم دارد که دارقطنی اسماعیل بن محمد از راویان حدیث را تضعیف کرده و کذاب میخواند.»(6)
هیثمی نیز روایت «اللَّهُمَّ عَلِّمْ مُعَاوِيَةَ الْكِتَابَ وَالْحِسَابَ، وَقِهِ الْعَذَابَ» را از عرباض بن ساریه نقل می کند و درباره آن می گوید: «این روایت را بزار، احمد بن حنبل و طبرانی نقل کردهاند که حارث بن زیاد از راویان حدیث است و من کسی را نیافتم که او را توثیق کند.»(7) همچنین این روایت را از مسلمة بن مخلد نقل کرده و چنین مینویسد: «این حدیث را طبرانی نقل کرده که جبله یکی از راویان حدیث از مسلمه هیچ حدیثی نشنیده است؛ بنابراین حدیث مرسل است.»(8)
همانگونه که ملاحظه شد، این روایات به عنوان دعای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در حق معاویه منتشر شده که ساختگی بوده و برای تطهیر معاویه است، در حالیکه روایات متناقض با آن از اتقان بیشتری برخوردار است و معاویه هی فضیلتی نداشته بلکه مورد لعن حضرت قرار گرفته و خلافت بر خاندان او حرام شمرده شده است.
پینوشت:
1. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج59، ص82.
2. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج59، ص77.
3. ذهبی، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ج3، پاورقی ص126.
4. ذهبی، سير أعلام النبلاء، دار الحدیث، ج7، پاورقی ص143. «وإسناده ضعيف آفته الحارث بن زياد، فإنه لين الحديث.»
5. ابن جوزی، العلل المتناهية فی الأحاديث الواهية، ج1، ص273. «هَذِهِ الأَحَادِيثِ لَيْسَ مِنْهَا مَا يَصِحُّ أَمَّا حَدِيثِ ابْنِ عَبَّاسٍ فَفِيهِ عُثْمَانُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ. قَالَ أَبُوحَاتِمٍ: لا يُحْتَجُّ بِهِ وَأَمَّا حَدِيثُ الْعَرْبَاضِ ففِي الطَّرِيقِ الأَوَّلِ: مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ قَالَ الرَّازِيُّ لا يُحْتَجُّ بِهِ وَفِي الطَّرِيقِ الثَّانِي: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ. قَالَ أَحْمَدُ: لَيْسَ هُوَ بِشَيْءٍ وَأَمَّا حَدِيثُ مَسْلَمَةَ فَفِيهِ أَبُوهِلالٍ وَكَانَ يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ لا يَعْبَأُ بِهِ وَقَالَ يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ عَدَلْتُ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْهُذَلِيِّ وَأَبِي هِلالٍ الرَّاسِي عَمْدًا وَأَمَّا حَدِيثُ أَبِي هُرَيْرَةَ فَفِيهِ مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ وَهُوَ مَجْهُولٌ.»
6. ابن جوزی، العلل المتناهية فی الأحاديث الواهية، ج1، ص275. «هَذَانِ حَدِيثَانِ لا يَصِحَّانِ مَدَارُهُمَا عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ حَرْبٍ اللُّؤْلُؤِيُّ الْبَلْخِيُّ وَلَمْ يَكُنْ ثِقَةً كَانَ قُتَيْبَةُ بن سعيد يذكره بأسوار الذِّكْرِ وَيَقُولُ حُدِّثْتُ أَنَّهُ بِالْكُوفَةِ شَتَمَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ فَأَرَادَ أَخْذَهُ فَهَرَبَ وَذَاكَرَ سُلَيْمَانَ الشَّاذَكُونِيَّ فِي شَيْءٍ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَ الشَّاذَكُونِيِّ فِيهِ شَيْءٌ فَرَوَى هُوَ فِيهِ بَابًا فَقَالَ الشَّاذَكُونِيُّ لَيْسَ مِنْ هنا شَيْءٌ وَقَالَ أَبُوصَالِحِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ كَذَّابًا يَضَعُ لِلْكَلامِ إِسْنَادًا وَيَرْوِي أَحَادِيثَ مَنَاكِيرَ وَقَالَ ابْنُ حَبَّانَ: يَأْتِي عَنِ الثِّقَاتِ مَا لَيْسَ مِنْ حَدِيثِ الأَثْبَاتِ كَأَنَّهُ كان المتعمد لَهَا لا يَكْتُبُ حَدِيثَهُ إِلا لِلاعْتِبَارِ. قال الدارقطني: إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ ضَعِيفٌ كَذَّابٌ.»
7. هیثمی، مجمع الزوائد، مكتبة القدسی، قاهره، 1414 ق، ج9، ص356. «رَوَاهُ الْبَزَّارُ، وَأَحْمَدُ فِی حَدِيثٍ طَوِيلٍ، وَالطَّبَرَانِيُّ، وَفِيهِ الْحَارِثُ بْنُ زِيَادٍ وَلَمْ أَجِدْ مَنْ وَثَّقَهُ.»
8. هیثمی، مجمع الزوائد، مكتبة القدسی، قاهره، 1414 ق، ج9، ص357. «رَوَاهُ الطَّبَرَانِيُّ مِنْ طَرِيقِ جَبَلَةَ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مَسْلَمَةَ بْنِ مَخْلَدٍ، وَجَبَلَةُ لَمْ يَسْمَعْ مِنْ مَسْلَمَةَ فَهُوَ مُرْسَلٌ.»
افزودن نظر جدید