برچسب تصوف به امام خمینی(ره)!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ يكی از راههایی که فرقه صوفیه، برای تأیید فرقه خود و جذب مردم به سمت خودشان استفاده میکنند، چسباندن علما و دانشمندان به خود است تا بدین طریق بتوانند برای خودشان مشروعیتی پیداکنند. بهعبارتی هر عالمی که مسلک او رنگ و بوی عرفان و معنویت داشته، به خودشان منتسب میکنند. متأسفانه حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) هم از دست صوفیه در امان نمانده و ایشان را به خاطر تدریس عرفان و سرودن اشعار عرفانی و نام بردن از اشخاصی همچون ابن عربی و حلاج، صوفی میدانند، در حالیکه حضرت امام دیدگاهی کاملا متفاوت از صوفیه داشتند.
یکی از صوفیان در مقام دفاع، در اینباره گفته: حضرت امام بارها ارادت خودشان را به عرفان و تصوف نشان دادندو این مسئله قابل انکار نیست. ایشان بارها در اشعارشان به مدح اصحاب عرفان و تصوف پرداختند. چنانچه در دیوان امام آمده:
«رازی است مرا، رازگشایی خواهم
دردی است به جانم و دوایی خواهم
گر طور ندیدم و نخواهم دیدن
در طورِ دل از تو جای پایی خواهم
گر صوفی صافی نشدم در ره عشق
از همت پیر ره صفایی خواهم
گر دوست وفایی نکند بر درویش
با جان و دلم از او جفایی خواهم»[1]
گفتم: اشعار دیگری از طرف امام خمینی وجود دارد که مخالفت ایشان را با درویشی و صوفیگری بیان میدارد؛
«از صوفی صفا ندیدم هرگز
زین طایفه من وفا ندیدم هرگز
زین مدعیان که فاش انا الحق گویند
با خودبینی فنا ندیدم هرگز»[2]
صوفی: پس این شعر بالایی که صوفی رو تایید کرده چه میگوید؟ مگر میشود هم تایید کند و هم رد کند؟ به نظر من چون تصوف متشکل از سلسلههای مختلفی است، حضرت امام منظورش فقط یکی از این سلاسل است نه همه تصوف.
گفتم: هر چند از این اشعار و تعابیری که در آن به کار برده شده، نوعی تمایل به تصوف برداشت میشود، اما نباید به سرعت و یک جانبه قضاوت نمود، از يك طرف همه ما میدانیم که امام خمینی، در عمر طولانی خود، نه کشکولی بر دوش گذاشته و نه به خانقاهی سرکشی کرده و از طرف دیگر باید به دیگر سخنانشان نیز توجه کرد و نتیجه نهایی را به دست آورد.
صوفی: این چه حرفی است؟ امروز هیچ درویشی کشکول بهدست نمیگیرد، این که دلیل نشد. سالیان سال است که دیگر خبری از کشکول و پرسهزنی نیست.
گفتم: منظور اين است كه آن دسته از تعالیم تصوف که در راستای شرع مقدس بوده و یک مسلمان واقعی باید برای خودسازی معنوی از آنها استفاده كند، مورد تأیید امام (رحمة الله علیه) بوده است، چنانچه در اين باره توصیه می نمودند که: «مؤمن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چى هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرف هاى درویشى است. همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدى وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف ... و همه اشخاصى که بعدها این اصطلاحات را به کار برده اند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش (را) هم درست ندانند.» [3]
بنابراين اگر سخنی از ایشان برخورد كرديم که بویی از تصوف و درویش مآبی دارد، نباید آن را تأیید کننده صوفیان و درویشان رسمی و نام و نشاندار به شمار آوریم، بلکه باید آن را در راستای دستورات قرآن و سنت ارزیابی کنیم.
صوفی: پس قبول کردی که امام، تصوف خصوصا طریقه جلیله گنابادیه را رد نمیکند.
گفتم: آیا با بیانات صریح و صوفی کُش امام رو برو نشدید که دربارهی مدعی عرفان صوفی فرمودند: «آن که خود را مرشد و هادی خلایق می داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچارهی صاف و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ «مجذوب علیشاه» یا «محبوب علیشاه» حال جذبه و حب دست می دهد.»[4]
پینوشت
[1]. امام خمینی، دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش، ص161.
[2]. همان، ص217.
[3]. امام خمینی، صحیفه امام، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،ج ۱۷، ص ۲۶۵.
[4]. امام خمینی، شرح چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ عروج، ص91.
افزودن نظر جدید