اقرار عمر به ولایت تکوینی ائمه

  • 1396/05/02 - 14:37
یکی از فضایل معصومین ولایت تکوینی آن‌هاست؛ وقتی از این فضیلت سخن به‌میان آید، می‌گویند شیعیان در حق اهل بیت غلو می‌کنند؛ اما در روایتی که خطیب بغدادی نقل کرده، و ذهبی و ابن حجر عسقلانی آن را صحیح دانسته‌اند، به وضوح تصریح به ولایت تکوینی اهل بیت و تصرف در عالم مادی توسط آن حضرات توسط عمر شده است و این قول موافق کلام خداوند است.

یکی از فضایل معصومین ولایت تکوینی آن‌هاست؛ وقتی از این فضیلت سخن به‌میان آید، می‌گویند شیعیان در حق اهل بیت غلو می‌کنند؛ اما روایتی که خطیب بغدادی نقل کرده است،(تاریخ بغداد، ج1، ص472) و ذهبی (سير اعلام النبلاء، ج3، ص285) و ابن حجر عسقلانی (الاصابة، ج2، ص69) آن را صحیح دانسته‌اند، بدین شرح است:
«حسین بن علی می‌گوید: به سمت عمر که در بالای منبر بود، رفتم و گفتم: از منبر پدر من پایین بیا و به بالای منبر پدر خودت برو. عمر گفت: پدر من منبری ندارد! پس مرا با خود نشاند و هنگامی‌که پایین آمد گفت: آيا موی سر ما، جز توسط خداوند و سپس شما رويیده شده است؟ ...»
روایت به وضوح تصریح به ولایت تکوینی اهل بیت و تصرف در عالم مادی توسط آن حضرات دارد، که حتی روییدن موی سر بندگان توسط اهل بیت است و این قول عمر بن خطاب است که مطابق است با مضمون کلام خداوند: «وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ.[توبه/74] و این غرور و سرمستی علتی نداشت، جز این‌که خدا و رسولش ایشان را از کرم خود توانگر و بی‌نیاز کرده بود.»
عجلی در نقل خود از این حدیث، این ولایت را مستقیم از اهل بیت دانسته است.(الثقات، ج1، ص120)

پی‌نوشت:

«حَمَّادُ بنُ زَيْدٍ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ الأَنْصَارِيُّ، عَنْ عُبَيْدِ بنِ حُنَيْنٍ، عَنِ الحُسَيْنِ، قَالَ: صَعِدتُ المِنْبَرَ إِلَى عُمَرَ، فَقُلْتُ: انزِلْ عَنْ مِنْبَرِ أَبِي، وَاذْهَبْ إِلَى مِنْبَرِ أَبِيْكَ.
فَقَالَ: إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْبَرٌ!
فَأَقْعَدَنِي مَعَهُ، فَلَمَّا نَزَلَ، قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! مَنْ علَّمَكَ هَذَا؟
قُلْتُ: مَا عَلَّمَنِيْهِ أَحَدٌ.
قَالَ: أَيْ بُنَيَّ! وَهَلْ أَنْبتَ عَلَى رُؤُوْسِنَا الشَّعْرَ إِلاَّ اللهُ ثُمَّ أَنْتُم!
وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ، وَقَالَ: أَيْ بُنَيَّ! لَوْ جَعَلْتَ تَأْتِينَا وَتَغْشَانَا.
إِسْنَادُه صَحِيْحٌ.» سير اعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرسالة،ج3، ص285.
«وقال يحيى بن سعيد الأنصاريّ، عن عبيد بن حنين: حدثني الحسين بن عليّ، قال: أتيت عمر وهو يخطب على المنبر فصعدت إليه فقلت: انزل عن منبر أبي، واذهب إلى منبر أبيك. فقال عمر: لم يكن لأبي منبر. وأخذني فأجلسني معه أقلّب حصى بيدي، فلما نزل انطلق بي إلى منزله، فقال لي: من علّمك؟ قلت: واللَّه ما علّمني أحد. قال: بأبي، لو جعلت تغشانا. قال: فأتيته يوما وهو خال بمعاوية وابن عمر بالباب، فرجع ابن عمر فرجعت معه فلقيني بعد قلت فقال لي: لم أراك. قلت: يا أمير المؤمنين، إني جئت وأنت خال بمعاوية، فرجعت مع ابن عمر. فقال: أنت أحقّ بالإذن من ابن عمر: فإنما أنبت ما ترى في رءوسنا اللَّه ثم أنتم. سنده صحيح وهو عند الخطيب.» الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، دار الكتب العلمية، بيروت، 1415 هـ، ج2، ص69.
«... وَإِنَّمَا أَنْبَتَ مَا تَرَى فِي رُءُوسِنَا اللَّهُ، ثُمَّ أَنْتُمْ.» تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الغرب الإسلامی، بيروت، 1422هـ، ج1، ص472.
«حدثنا سليمان بن حرب، حدثنا حماد بن زيد، عن يحيى بن سعيد، عن عبيد بن حنين، عن حسين بن علي، قال: صعدت إلى عمر رضي الله عنه وهو على المنبر، فقلت: انزل عن منبر أبي واذهب إلى منبر أبيك، قال: من علمك هذا؟ قلت: ما علمني أحد، قال: منبر أبيك والله، منبر أبيك والله، وهل أنبت الشعر على رؤوسنا إلا أنتم لو جعلت تغشانا.» الثقات، عجلی، دار الباز، 1405هـ، ج1، ص120.
«اثبات ولایت تکوینی برای امامان»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.