گستره‌ی علم بهاءالله!

  • 1395/06/23 - 23:32
پیامبر خودخوانده فرقه‌ی بهائی، خود را هم‌چون پیامبران الهی، عالم به «علم ما کان» و تمامی اشیاء و کتب، معرفی می‌کند. این در حالی است که ایشان در برخی موارد، به جهلش نسبت به برخی از کتب هم‌عصرانش اعتراف و حتی نسبت به قرآن کریم که نزد همگان یافت می‌شده، اظهار نادانی نموده است. با این حال، چگونه می‌توان علم الهی او را باور کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دید رهبران فرقه‌ی بهائی، علم الهی، از ویژگی‌های پیامبران به شمار می‌رود.[1] به همین سبب، حسینعلی نوری، رهبر فرقه‌ی بهائیت، که ادعای پیامبری و نسخ دین اسلام را داشته، مدعی است خداوند «علم ما کان» را در اختیارش قرار داده است. منظور از «علم ما کان» اینست که خداوند، علم به تمام موجودات و اشیاء را به ایشان عطا کرده است. لذا هیچ موضوعی نمی‌توان یافت که حسینعلی نوری از آن بی‌اطلاع بوده باشد.
در راستای این ادعا، از جمله مسائلی که گستره‌ی علم حسینعلی نوری آن را در بر می‌گیرد، تسلط او بر علوم مختلف و آثار دیگران می‌باشد؛ هم‌چنان که می‌گوید: «إنّا قَرَأنا کُتُبَ القَومِ وَ ما اطَّلَعنَا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ کُلَّما أرَدنَا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ یَظهَرُ ما ظَهَرَ فِی العالَمِ وَ ما فِی الکُتُبِ و الزُّبُرِ فِی لَوحٍ أمَامَ وَجهِ رَبِّکَ نَری وَ نَکتُبُ [2]؛ ما هرگز کتاب‌های این قوم را نمی‌خوانیم و از آن‌چه از علوم نزد ایشان است، به این وسیله آگاهی نمی‌یابیم؛ بلکه هر زمان بخواهیم بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع یابیم. تمام آن‌چه در عالم وجود دارد و در کتاب‌ها و الواح مختلف آمده است، در لوحی در مقابل پروردگارت قرار می‌گیرد که ما آن را می‌بینیم و از روی آن می‌نویسیم».
باید دانست که در گفته‌های حسینعلی نوری، مواردی یافت می‌شود که با ادعای احاطه‌ی او بر تمامی علوم و کتب، در تضادی آشکار است. به طور مثال وی در صحیفه‌ی شطّیه، به جهلش نسبت به برخی آیات قرآن اعتراف می‌کند؛ قرآنی که در دست همگان موجود بوده و هرگاه او اراده می‌کرده، می‌توانسته اصل آن را مشاهده کند: «و در فرقان، بسیار آیات دلیل بر این است؛ اگرچه نفس (خود) آیه در نظر (خاطرم) نیست و لکن مضامین آن آیات بدین قرار است...».[3]
اعتراف به جهل حسینعلی نوری، تنها به این مورد محدود نمی‌شود، ایشان علی‌رغم داشتن ادعای «علم ما کان»؛ نسبت به بسیاری از کتب اظهار جهالت می‌کند، نظیر: «این بنده اقبال به ملاحظه‌ی کلمات غیر نداشته و ندارم، لیکن چون جمعی از احوال ایشان سؤال نموده و مستفسر شده بودند، لهذا لازم گشت که قدری در کتب او ملاحظه رود و جواب سائلین بعد از معرفت و بصیرت داده شود! باری کتب عربیه‌ی او به دست نیفتاد. تا این شخص روزی ذکر نمود کتابی از ایشان که مسمی به ارشادالعوام است، در این بلد یافت می‌شود... با وجود این، کتاب را طلب نموده چند روز معدود نزد بنده بود و گویا دو مرتبه در او ملاحظه شد. از قضا مرتبه‌ی ثانی، جایی به دست آمد که حکایات معراج سید لولاک بود».[4]
بنابراین، داشتن علمی الهی که از جانب خداوند به حسینعلی نوری داده شده باشد، توهمی از سوی رهبر بهائیان، برای همسو نشان دادن خود با پیامبران الهی بوده است. چرا که با توجه به جهل او نسبت به کتب هم‌عصرانش، وی نه تنها نمی‌تواند پیامبری الهی باشد، بلکه حتی نمی‌توان او را از دانایان عصرش به شمار آورد.

پی‌نوشت:

[1]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، 1988 م، ص 64.
[2]. اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بی‌جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 191.
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، رحیق مختوم (قاموس لوح مبارک قرن)، ص 285.
[4]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، 1988 م، ص 122.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.