ابداعی نبودن اصل «الفت دین» در بهائیت

  • 1394/12/01 - 22:56
یکی از اصول دوازده‌گانه بهائیت این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد. بهائیان و همچنین بهاءالله مدعی‌اند که این اصل را بهاءالله ابداع کرده و قبلاً در هیچ یک از ادیان وجود نداشته است. اما با یک بررسی اجمالی مشخص می‌شود که قبل از اینکه فرقه‌ی بهائیت به وجود بیاید، دین مبین اسلام به این اصل پرداخته و سفارش به آن کرده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اصول دوازده‌گانه بهائیت، این است که دین باید سبب الفت و محبت باشد. بهائیان مدعی‌اند بهاءالله دین جدیدی آورده که هدف اصلی آن برقراری صلح جهانی و وحدت عالم انسانی است؛ این صلح و وحدت باید در سایه‌ی الفت و محبت باشد.
در مورد این اصل، در متون بهائیت چنین آمده: عبدالبهاء می‌نویسد: «ثالث تعلیم حضرت بهاءالله این است که دین باید سبب الفت باشد. سبب ارتباط بین بشر باشد. رحمت پروردگار باشد و اگر دین سبب عداوت شود و سبب جنگ گردد عدمش بهتر، بی دینی بِه از دین است. بلکه بالعکس دین باید سبب الفت باشد. سبب محبّت باشد. سبب ارتباط بین عموم بشر باشد..». [1]
همچنین می‌گوید: «دین باید سبب الفت و محبّت باشد. اگر دین سبب عداوت شود، نتیجه ندارد. بی‌دینی بهتر است؛ زیرا سبب عداوت و بغضاء بین بشر است و هر چه سبب عداوت است، مبغوض خداوند است و آنچه سبب الفت و محبّت است، مقبول و ممدوح. اگر دین سبب قتال و درندگی شود، آن دین نیست، بی‌دینی بهتر از آن است؛ زیرا دین به منزله‌ی علاج است. اگر علاج سبب مرض شود، البتّه بی‌علاجی بهتر است. لهذا اگر دین سبب حرب و قتال شود، البتّه بی‌دینی بهتر است.» [2]
عبدالبهاء می‌گوید: اگر دینی به جای اتحاد، اختلاف ایجاد کرد، نبودش بهتر از بودنش است: «دین باید سبب اتّحاد باشد، قلوب را به یکدیگر ارتباط دهد. حضرت مسیح و انبیاء الهی به جهت الفت و اتّحاد آمدند، پس اگر دین سبب اختلاف شود، نبودن آن مرجّح است.»[3]
در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا این تعلیم ویژه بهائیان است و قبل از بهائیت شنیده نشده است؟
در جواب باید گفت: حقیقت این است که بر خلاف ادعای بهائیان مبنی بر جدید بودن این آموزه، تمام رسولان الهی برای برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن اُلفت بین مردم ظاهر شده‌اند و بهاءالله با این تعلیم، بشر را از گمراهی‌ها نجات نداده است. این واقعیت آن قدر واضح است که عبدالبهاء هم در سخنانی تناقض‌گونه به آن اعتراف می‌کند و می‌گوید: «جمیع انبیاء به جهت تربیت آمدند تا نفوس غیر بالغه را به بلوغ رسانند و الفت و محبّت بین جنس بشر اندازند، نه بغض و عداوت.»[4]
در متون اسلامي موارد زيادي ملاحظه مي‌گردد كه راجع به الفت و محبت صحبت شده، از جمله در قرآن مجيد كليه‌ی سُوَر قرآن (به جز يك سوره) با صفات رحمانيه خداوندي شروع مي‌شوند [5] و در بعضي موارد حتي الفت با اين صفت الهي، تأكيد و سفارش شده است. در اين خصوص حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) مي‌فرمايند: «مَنْ لَا يَرْحَمْ‏ لَا يُرْحَم‏ [6] كسي كه مهرباني نكند رحمت خداوندي شامل حالش نمي‌شود». دین اسلام به تعبير رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) دين گذشت و آساني است، آن جا كه مي‌فرمایند: «بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَة؛ من به شریعت ودینی، آسان و باگذشت مبعوث شدم».[7] دين اسلام ديني سهل‌گير است، نه سخت‌گير و بيشتر بر بشارت و اميد تا بر تهديد و ترس تكيه مي‌كند.
همچنین در روایتی چنین آمده است:
برید بن معاویه عجلی‏ می‏گوید: «در نزد امام باقر (علیه السلام) بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را، که پوست انداخته بود، از کفش بیرون آورد و گفت: به خدا جز دوستی شما اهل بیت، هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام فرمود: والله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب؟ ان الله یقول : «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ ...»[ آل عمران/31] و قال: «یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ»[حشر/9] و هل الدین الا الحب. [8] به خدا اگر سنگی ما را دوست‏ بدارد، خداوند او را با ما محشور می‏کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می‏فرماید: [ای پیامبر] بگو: اگر خدا را دوست می‏دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود: کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می‏کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟».
با وجود این شواهد، مشخص می‌شود که این تعلیم ابداع بهاءالله نبوده و قبل از به وجود آمدن بهائیت، دین مبین اسلام به آن سفارش کرده است. لذا بهاءالله این اصل را به خود نسبت داده است.

پی‌نوشت:
[1]. عبدالبهاء، خطابات، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ج 2، ص 146.
[2]. همان، ص 226 و 227.
[3]. همان، ص 56.
[4]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ص 65 (به نقل از عبدالبهاء).
[5]. آيه «بسم الله الرحمن الرحيم» كه در 113 سوره‌ی قرآن تكرار شده است.
[6]. محمد بن على ابن بابويه، ‏من لایحضره الفقيه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه‌ی علميه قم‏، 1413 ق، ج 4، ص 380.
[7]. مرحوم كلينى، الكافي، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1407ق، ج 5، ص 494.
[8]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏27، ص 95.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.