تفاوت اسلام و مسيحيت‏ از دیدگاه شهید مطهری

  • 1394/07/28 - 11:56
در اسلام اصلی است راجع به اصول دین که وجه امتیاز ما و هر مذهب دیگری- مخصوصاً مسیحیت- همین است. اسلام می‌گوید اصول عقاید را جز از طریق تفکر و اجتهاد فکری نمی‌پذیرم. یعنی جنابعالی باید موحد باشی، خداشناس باشی؛ اما چرا خداشناس باشم، به چه دلیل؟ می‌گوید دلیلش را خودت باید بفهمی، این یک مسئله علمی است، یک مسئله فکری و عقلی است. همین طور که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اسلام اصلی است راجع به اصول دین که وجه امتیاز ما و هر مذهب دیگری- مخصوصاً مسیحیت- همین است. اسلام می‌گوید اصول عقاید را جز از طریق تفکر و اجتهاد فکری نمی‌پذیرم. یعنی جنابعالی باید موحد باشی، خداشناس باشی؛ اما چرا خداشناس باشم، به چه دلیل؟ می‌گوید دلیلش را خودت باید بفهمی، این یک مسئله علمی است، یک مسئله فکری و عقلی است. همین طور که به یک دانش‌آموز می‌گویند این مسئله حساب را خودت باید بروی حل کنی، من حل کنم به دردت نمی‌خورد، آن وقت به دردت می‌خورد که این مسئله را خودت حل کنی، اسلام صریح می‌گوید: لا الهَ الا الله یک مسئله است، این مسئله را تو باید با فکر خودت حل کنی؛ این‌که من به لا الهَ الا الله اعتقاد داشته باشم و آن را درک کنم برای تو کافی نیست، خودت باید این مسئله را طرح کنی و خودت هم باید آن را حل کنی.
رکن دوم اسلام چیست؟ مُحَمَّدٌ رَسولُ الله. اسلام می‌گوید این هم مسئله دیگری است که باز تو باید مثل یک دانش‌آموز حلش کنی، یعنی فکر کنی و آن را حل نمایی. معاد چطور؟ معاد را هم تو باید مثل یک مسئله حل کنی، باید فکر کنی، باید معتقد باشی؛ و همچنین سایر مسائل. گو این‌که حل کردن این دو مسئله (یعنی توحید و نبوت) به حل سایر مسائل کمک می‌کند؛ ولی به هر حال از نظر اسلام اصول عقاید، اجتهادی است نه تقلیدی، یعنی هرکسی با فکر خودش باید آن را حل کند.
پس این ادلّ دلیل بر این است که از نظر اسلام نه‌تنها فکر کردن در اصول دین جایز و آزاد است یعنی مانعی ندارد، بلکه اصلاً فکر کردن در اصول دین در حدود معینی که لااقل بفهمی خدایی داری و آن خدا یکی است، پیغمبرانی داری، قرآن از جانب خدا نازل‌شده است، پیغمبر از جانب خداست، عقلاً بر تو واجب است؛ اگر فکر نکرده این‌ها را بگویی من از تو نمی‌پذیرم.
از همین جا تفاوت اسلام و مسیحیت بالخصوص و حتی سایر ادیان روشن می‌شود. در مسیحیت، درست مطلب برعکس است؛ یعنی اصول دین مسیحی، ماورای عقل و فکر شناخته‌شده است. اصطلاحی هم خودشان وضع کردند که «اینجا قلمرو ایمان است نه قلمرو عقل» یعنی برای ایمان یک منطقه قائل شدند و برای عقل و فکر منطقه دیگری. گفتند: حساب عقل و فکر کردن یک حساب است، حساب ایمان و تسلیم شدن حساب دیگری است؛ تو می‌خواهی فکر کنی، در قلمرو ایمان حق فکر کردن نداری، قلمرو ایمان فقط قلمرو تسلیم است، در اینجا حق فکر کردن نیست. ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ یکی اصول دین خودش را منطقه ممنوعه برای عقل و فکر اعلام می‌کند و دیگری نه‌تنها منطقه ممنوعه اعلام نمی‌کند، بلکه منطقه لازم‌الورود اعلام می‌کند که عقل باید در این منطقه وارد شود، اگر وارد نشود من چیزی را نمی‌پذیرم. این، معنی آزادی تفکر است.
منبع: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج24، ص 372

 

بازنشر

دیدگاه‌ها

ولی ما همگی میدانیم که اسلام مسیحیت رو قبول دارد. در قرآن هم آمده و مسیحیت از آغاز با این عقاید بوده است مثلا عقیده بر تثلیث از ابتدا بوده است چیزی نیست که بعدها بخواهد باب شود, پس با این تفاسیر چطور ممکن است که او را تایید کند. این سوال بزرگ است در اسلام.

سلام. طبق باور مسلمین, مسئله تثلیث پس از حضرت عیسی (ع) در بین برخی از مسیحیان باب شد. طبق باور اسلام, حضرت مسیح, توحید بی‌شائبه‌ای را ارائه کرد و تثلیث یک بحث انحرافی و زائد است.

کاملا درست مسئله تثلیث بودن بعد ما جرا حضرت مسیح بوده زیرا زمانی که بنا شد حضرت مسیح به دار آویخته شود از سوی خدا اروج کرده و شخصی که شباهتی با او را داشت را به صلیب کشیدند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.