داستان مسلمان شدن کتیا + فیلم

  • 1392/07/08 - 10:22
پس از حادثه 11 سپتامبر که من در دوران دبیرستان بودم، همه انگشت‌های اتهام به سوی مسلمانان بود. برای همین این مرا برانگیخت که به درون اسلام بنگرم. چرا که من دوستان مسلمانی داشتم که هرگز آن گونه که آن‌ها می‌گفتند، نبودند. پیرامون اسلام تحقیق کردم، جزوه ای را دیدم که درباره حجاب و دلیل آن بود. گفته شده بود که حجاب برای انسان عفتی خالص (محض) به ارمغان می‌آورد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_سلام علیکم. نام من کتیاست. قبل از آنکه مسلمان شوم پیرو کلیسای ارتودوکس روسیه بودم. متولد روسیه هم هستم. حدود یک سال و نیم است که مسلمان شده‌ام. من شاخه های دیگر مسیحیت را آزمودم تا دین مناسبی را بیابم. در این میان انسان‌های مختلفی با شخصیت‌های متفاوتی دیدم که می‌کوشیدند مرا به گروه دینی خود سوق دهند. اما به جز اسلام، مابقی آن‌ها با پرسش‌هایی مواجه بودند که بی پاسخ باقی می‌ماند.

من دوستی در دبیرستان داشتم و او تنها دختری بود که در دبیرستان حجاب داشت و سر خود را می پوشاند. و همیشه به این کار مفتخر بود و می‌گفت که خدا این را دوست دارد. این برایم جالب بود. اولین چیزی که در تحقیق درباره اسلام پی بردم این بود که اسلام را با مسلمانان قضاوت نکنم. چرا که اسلام یک چیز پاک و خالص است در حالی که مسلمانان بسیار متفاوت و با رنگ و نژاد و فرهنگ مختلف هستند. هر کدام سنت خود را دارند. برخی از آن‌ها چهره را (با برقع) مشکی می‌پوشانند.

پس از حادثه 11 سپتامبر که من در دوران دبیرستان بودم، همه انگشت‌های اتهام به سوی مسلمانان بود. برای همین این مرا برانگیخت که به درون اسلام بنگرم. چرا که من دوستان مسلمانی داشتم که هرگز آن گونه که آن‌ها می‌گفتند، نبودند. پیرامون اسلام تحقیق کردم، جزوه ای را دیدم که درباره حجاب و دلیل آن بود. گفته شده بود که حجاب برای انسان عفتی خالص (محض) به ارمغان می‌آورد.....

دوستی داشتم که مرا به مسجد آورد و گفت برو و با مردم اینجا صحبت کن. یکی از خانم‌های امریکایی که اسلام آورده بود به من گفت که فکر نکن که اسلام دین خیلی سختی است و تو باید چیزهایی زیادی یاد بگیری و چه بکنی. او گفت همه چیز را به منزله یک آزمایش حساب کن. چرا که همه چیز به این بستگی دارد که تو چگونه واکنش نشان دهی.

واکنش دوستانم به گونه ای بود که در اوایل اسلام آوردن برایم سخت بود. دوستی داشتم که به این کار مظنون بود. چرا که من می‌گفتم که دیگر به کلوپ نمی‌آیم. برخی دوستانم را از دست دادم ولی دریافتم که به ازای هر یک دوستی که از دست دادم، ده دوست دیگر یافتم. این خود یکی از آزمایش‌ها بود. اما خانواده‌ام بسیار نگران و متحیر بودند، اما می‌گفتند بگذارید برای خودش باشد. گاهی مادرم می‌گفت چرا نمی‌توانی با من برای خرید بیایی؟

اما پیام من به دیگران این است که هر کس به دنبال چیزی می‌گردد که به واسطه آن پاک و پیراسته شود و به او بصیرت بخشد. همه ما در اینجا آزادی، حقوق خود و همه چیز را داریم. همه ما درون خود خلایی داریم که باید آن را پر کنیم و قلب خود را آرامش بخشیم. اسلام چیزی است که تاکنون من پیش از آن مثل آن را ندیده‌ام. مانند پازل بزرگی است که بخش‌های کاملی دارد و برای تمام پرسش‌های شما پاسخ دارد.

قسمت اول و قسمت دوم ویدیو را مشاهده نمایید.

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.