شیخیه زمینه‌ساز بابیه

  • 1394/02/13 - 07:00
مکتب شیخیه، زمینه‌ساز فرقه‌های ضاله‌ای همچون بابیت و بهائیت شده است، همان چیزی که خود شیخیه به شدت آن را انکار می‌کنند. در این مقاله سعی بر آن است که ثابت کنیم چگونه شیخیه زمینه‌ساز بابیت شده است و آیا این ادعای ما درست است یا نه؟ برای اثبات این مطلب چند شاهد وجود دارد. اولاً علی‌محمد شیرازی، مؤسس فرقه‌ی ضاله‌ی بابیت و معروف به...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مکتب شیخیه، زمینه‌ساز فرقه‌های ضاله‌ای همچون بابیت و بهائیت شده است، همان چیزی که خود شیخیه به شدت آن را انکار می‌کنند. در این مقاله سعی بر آن است که ثابت کنیم چگونه شیخیه زمینه‌ساز بابیت شده است و آیا این ادعای ما درست است یا نه؟ برای اثبات این مطلب چند شاهد وجود دارد:
اولاً: علی‌محمد شیرازی، مؤسس فرقه‌ی ضاله‌ی بابیت و معروف به علی‌محمد باب، از سرشناس‌ترین شاگردان سید کاظم رشتی بوده که در درس وی شرکت و آموزه‌های شیخیه را فرا گرفته است و تا آنجا پیش رفته که سید کاظم 50 ساله، شاگرد 24 ساله‌اش را مورد احترام قرار می‌داد و به همین اعتبار، نام او در کنار نام حاج محمد کریمخان، جزء بارزترین شاگردان سید رشتی قرار گرفته است.[1] بعدها همین شخص موفق شد بنیان نامبارک بابیت را در شیراز بنا نهد. آیا نمی‌توان چنین برداشت کرد که جریان فکری شیخیه چنین پیامدی را به دنبال داشته است که بارزترین شاگردِ آن مکتب، چنین اقدام شومی را مرتکب شده است؟
ثانیاً: وقتی علی‌محمد از کربلا به شیراز برگشت و موقعیت را مناسب دید، بلافاصله ادعای بابیت خود را ابراز کرد و حروف حی که همگی از پیروان شیخیه بوده‌اند[2] از اول کسانی بودند که به باب ایمان آوردند. حروف حی بودند که در ترویج اندیشه‌ی علی محمد، مبنی بر بابیت کوشیدند. آنها بودند که در شهرهای مختلف به تبلیغ و حمایت از دعاوی باب پرداختند و حتی هر نوع مخالفت فیزیکی را هم به جان خریدند. می‌توان گفت: اگر حمایت‌های همه جانبه‌ی اتباع شیخیه (خصوصاً حمایت‌های مالی) از علی‌محمد صورت نمی‌گرفت، بابیت هم شکل نمی‌گرفت؛ چرا که دو شاگرد دیگر رشتی (یعنی: میرزا شفیع تبریزی و حاج محمد کریمخان) دارای شهرت بیشتری بودند و حتی حاج محمد کریمخان از ثروت هنگفتی بهره‌مند بود و آنها می‌توانستند جانشینی سید را به خود اختصاص دهند. اما این حمایت‌های بی‌دریغ اتباع شیخیه منجر شد که علی‌محمد بتواند بر دو رقیب دیگر خویش غالب شود و فتنه بابیت را به راه اندازد.[3]
ثالثاً: فرقه‌ی ضاله‌ی بابیت بر مهم‌ترین اعتقاد شیخیه، یعنی مسأله‌ی رکن رابع، بنا شده است.[4] وقتی علی‌محمد شیرازی به تشویق دالگورکی[5] از کربلا، عازم شیراز شد، همین‌که فرصت را برای ابراز ادعای خود مبنی بر بابیت مناسب دید، با تکیه بر اعتقاد رکن رابع، که چند سال در مکتب شیخیه اعتقاد به آن را فرا گرفته بود، خود را باب امام زمان (ارواحنا فداه) معرفی کرد و پیروانش همین اسم (یعنی اسم باب) را در اطراف و اکناف منتشر کردند.
رابعاً: بسیاری از شیخیان بعد از ابراز ادعای علی‌محمد باب، مبنی بر بابیت به او پیوستند و جریان بابیت را پذیرفتند،[6] هرچند که بسیاری از آنها بعدها از کار خود پشیمان شدند و برگشتند. آیا این شواهدی که آوردیم هر منصفی را وادار نمی‌کند که چنین قضاوت کند: این شیخیه بود که زمینه را برای ایجاد اندیشه‌ی بابیت فراهم آورده است؟

پی‌نوشت:

[1]. یوسف فاضل، الفاضلیة، ج 1، ص 102 و 36؛ حسین رضائی لری، تاریخ ده هزار ساله ایران، ج 4، ص 107.
[2]. حروف حی در واقع به آن هجده نفری اطلاق می‌شد که در ابتدا به علی محمد شیرازی ایمان آوردند و همگی از شاگردان مکتب احسایی بوده‌اند. ملاحسين بشرويه‏‌ای ملقب به باب الباب، ميرزا محمد حسن، ميرزا محمد باقر، ملا علی بسطامی و... از جمله‌ی آنها بوده‌اند.
[3]. یوسف فاضل، الفاضلیة، ج 1، ص 35؛ عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریة فی ماثر البهائیة، ج 1، ص 43؛ سید محمد حسین فقیه ایمانی، شیخیه زمینه‌ساز بابیه، تهران، انتشاراتی راه نیکان، 1389 ه.ش، ص 126.
[4]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: رکن رابع در نظر شیخیه
[5]. دالگورکی جاسوس روسیه بود که در لباس و کسوت روحانیت وارد کربلا شده بود و در درس سید رشتی شرکت می‌کرده است و علوم مختلفی همچون فقه و اصول را فرا گرفته است. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالکورگی
[6]. از جمله‌ی ایشان: ملا اسکندر شاگرد کاظم رشتی، حاج ملا محمد از ائمه جماعت و واعظ شیخی، محمدتقی هشترودی از فحول علمای شیخیه و شاگرد احسائی و رشتی، ملا علی بسطامی شاگرد رشتی و در نزد بابیان ملقب به «ثانی من امن»، ملا عبدالخالق یزدی شاگرد رشتی، ملا حسین بشرویه‌ای شاگرد رشتی و... بوده‌اند.

تولیدی

دیدگاه‌ها

پس پسره نوح هم مقصره اصلی پدر بوده اخه استدلال ضعیف تر از این نبود

سلام علیکم در پاسخ به شما دوست عزیز باید عرض کنم، اولاً: این موارد را بنده به عنوان «شاهد» ذکر کردم، نه به عنوان «استدلال» و ثانیاً: نقد منصفانه آن نقدی است که دلایل ضعف را هم بیان کرده باشد و صرف اینکه شما بگویید: این موارد ضعیف است و دلایل آن را ذکر نکنید، کفایت نمی‌کند.

سلام. دلیل ضعف را بیان کرد دیگه . چطوری بگه بنده خدا. در ضمان شیخ احمد احسایی ایشون جزو بزرگترین و معروفترین علما بودن و به طبع شاگردان زیادی هم داشتن . ایا اگر شاگرد گمراهی داشته باشه چیز غیر ممکنی هست؟ ایا با گمراهی یک شاگرد استاد را هم زیر سوال باید برد. این که تمام تفسیرها و کتب و اعتقادات شیخ احمد را نادیده بگیریم و بگوییم چون شاگردش بد بود پس خودش هم بد هست درسته؟؟؟؟ روش درستی برای زیر سوال بردن شیخیه انتخاب نکردید. اگر میتوانید به صورت علمی منتقد این مکتب باشید نه به این گونه

سلام علیکم ما علاوه بر شاهد اول به شواهد دیگری هم اشاره کردیم لطفا آنها را نادیده نگیرید. از طرفی ما در مقاله‌ای جداگانه به آثار شیخ احمد احسایی پرداخته ایم و ما منکر بعض فضایل او نیستیم. سوال من این است آیا کسانی که شیخ را تکفیر کردند از علمای بزرگ شیعه نبودند. جالب اینکه خود احسایی گفته بود هر چه مرحوم استرابادی در مورد من قضاوت کند آن را قبول می کنم و مرحوم استرابادی او را تکفیر کرده بود. لطفا به دیگر مقالات ما در زمینه شیخیه مراجعه کنید که ما با ذکر منابع به گمراهی ایشان و پیروانش اشاره کردیم. التماس دعا

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.