حال خدایی داشتن

  • 1393/10/07 - 13:30
گاهی اوقات در زندگی انسان اتفاق می‌افتد که احساس می‌کند به بی‌تفاوتی در دین رسیده است و توفیق دعا و مناجات و راز و نیاز از او گرفته شده، حتی حال زیارت را هم ندارد. با این وضع در ذهن، با خود کلنجار می‌رود، و از خود می‌پرسد که «چرا به این حال و روز دچار شده‌ام؟» اما می‌داند که دستش خالی است و غافل از قیامت و مرگ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گاهی اوقات در زندگی انسان اتفاق می‌افتد که احساس می‌کند به بی‌تفاوتی در دین رسیده است و توفیق دعا و مناجات و راز و نیاز از او گرفته شده، حتی حال زیارت را هم ندارد. با این وضع در ذهن، با خود کلنجار می‌رود، و از خود می‌پرسد که «چرا به این حال و روز دچار شده‌ام؟» اما می‌داند که دستش خالی است و غافل از قیامت و مرگ...

در پاسخ به این سؤال باید گفت که به وجود آمدن چنین سؤالی در وجود شخص، خود نشانگر این است که چراغ معنویت در قلب و جان این شخص هنوز روشن است و چنین انسانی مورد توجه حق‌تعالی است. چون‌که اگر او نمی‌خواست ما هرگز چنین احساسی را نداشتیم و به دنبال راه‌حل نبودیم. اما در هر صورت باید توجه داشته باشیم، که کسل بودن در عبادت و از دست دادن حالات معنوی، معلول علت‌های گوناگونی می‌تواند باشد که ما با مراجعه به حالات نفسانی خود، و همچنین بررسی دقیق آنچه بر ما گذشته است، علت اصلی بروز چنین حالتی را در خود پیدا نموده، و در رفع آن کوشش نماییم تا بدین‌وسیله، بهتر و بیشتر در انجام طاعات الهی و امور معنوی موفق باشیم. بر اساس تعالیم دینی‌مان توصیه شده در زمانی که انسان آمادگی و نشاط کافی جهت انجام اعمال عبادی را ندارد، خود را نیازارد، تا این کار موجب نفرت و بی‌حوصلگی نسبت به انجام اعمال عبادی نگردد.[۱]

از نگاه روان‌شناختی عواملی که موجب کاهش معنویت در انسان می‌گردند به دو دسته کلی تقسیم‌بندی می‌شوند. گاهی اوقات کاهش معنویت در انسان معلول عواملی زودگذر می‌باشد که پس از برطرف شدن آن عوامل، انسان به‌سرعت به مسیر اصلی خود باز می‌گردد، و چه‌بسا با اشتیاق بیشتر به مسائل معنوی بپردازد، مانند اینکه برخی اوقات از دست دادن حالات معنوی نتیجه برخی اتفاقات و حوادث زندگی می‌باشد. یا اینکه از نگاه روان‌شناختی انسان از نظر خلقی و عاطفی معمولاً یک حالت یکنواخت ندارد. طبیعتاً همه انسان‌ها کم و بیش دوره‌هایی از غمگینی و افسردگی را تجربه می‌کنند و این امر طبیعی است. مثل از دست دادن عزیزی، شکست در بعضی از امورات زندگی، زندگی کردن در غربت و دوری از خانواده و... که گاهی موجب کاهش حالات معنوی در انسان گردد.

برخی از انسان‌ها که به مشکلی بزرگ گرفتارند، گرایش شدیدی به مسائل معنوی نشان می‌دهند؛ اما پس از آنکه گرفتاری آن‌ها برطرف شد، آن را فراموش می‌کنند. این حالت به دلیل عدم احساس نیاز به خداوند متعال می‌باشد. این افراد، تا وقتی گرفتارند، گرایش شدیدی به نماز و دعا پیدا می‌کنند؛ اما پس از پشت سر گذاشتن مشکلات، همه چیز را تمام شده می‌دانند؛ لذا به‌سرعت وضعیت گذشته خود را فراموش کرده و به مسائل معنوی کم توجه می‌شوند و حتی به آن پشت می‌نمایند. خداوند متعال در وصف چنین افرادی فرموده است: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ [زمر/۸] هنگامی که انسان را زیانی رسد، پروردگار خود را می‌خواند و به‌سوی او باز می‌گردد؛ امّا هنگامی که نعمتی از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را می‌خواند از یاد می‌برد و برای خداوند همتایانی قرار می‌دهد تا مردم را از راه او منحرف سازد؛ بگو چند روزی از کفرت بهره گیر که از دوزخیانی.» در اینجا این نکته را باید یادآوری کنیم که توجه به خداوند متعال و اهل‌بیت (علیهم السلام) از لوازم زندگی یک مؤمن است که از سوی خودشان نیز به این امر توصیه شده است. حضرت موسی (علیه السلام) در گفتاری که با خداوند داشت عرض کرد: «خدایا دوست ندارم که بیمار و ضعیف گردم و در عبادت من سستی پیدا گردد و هم دوست ندارم همیشه سالم باشم که تو را فراموش کنم، بلکه دوست دارم گاهی بیمار شوم که تو را یاد کنم و گاهی سالم شوم، و تو را شکر گذارم.»[۲] اما آنچه که در این خصوص نباید فراموش کرد این است که انسان در تمامی لحظات زندگی به عنایات الهی محتاج است و حتی یک لحظه نیز از خداوند متعال بی‌نیاز نمی‌باشد.

یکی دیگر از عوامل زودگذری که علمای اخلاق در این خصوص ذکر نموده‌اند این است که، از دست دادن حالات معنوی تدبیری الهی در راستای مصالح بندگان خوب خدا می‌باشد. بدین معنا که برخی اوقات سلب توفیقات و از دست دادن حالات معنوی، تدبیر از سوی خداوند، جهت بالا بردن ظرفیت بندگان صالح الهی می‌باشد؛ چراکه اگر همیشه آن لذت معنوی ادامه پیدا کند، ادامه زندگی روزمره اختلال پیدا می‌کند و انسان ارتباط خودش را با اطرافیان قطع می‌کند؛ لذا باید ظرفیت انسان برای تحمل مقامات معنوی بالا رود به‌طوری‌که مانند اولیا و معصومان (علیهم السلام) در حالی که آن مقامات معنوی را دارند در میان مردم نیز زندگی می‌کنند. بنابراین ما پس از بررسی دقیق وضعیت روحی خود اگر یقین کردیم که علت کاهش معنویت از این نوع می‌باشد زیاد جای نگرانی نیست و از این تغییر دلسرد و ناامید نباشیم.

گاهی اوقات نیز کاهش معنویت معلول عواملی است که در صورت عدم توجه به آن‌ها و با گذشت زمان برطرف نمی‌شوند؛ چراکه در وجود انسان ریشه دوانده و در صورت عدم ریشه‌یابی و برطرف نمودن آن، می‌تواند انسان را به نابودی بکشاند، در این صورت باید این عوامل را در وجود خود شناسایی نموده و آن‌ها را ریشه‌کن نماییم. به‌عنوان مثال، برخی از عوامل پایداری که موجب می‌شود تا بعضی از افراد پس از ورود به دانشگاه دچار رکود معنوی گردند به این شرح می‌باشد:

اول: فقدان برنامه‌ریزی: «جوانانی که شب‌ها را به شب‌نشینی و بیهودگی به نیمه می‌رسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنی‌ها پر می‌کنند، و سپس در جای گرم و نرم خود به خواب می‌روند، چنین خوابیده‌ای برای نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتدای شب اسباب خواب را فراهم می‌کرده، نه شب‌زنده‌داری را.»[۳] همچنین اگر کسی تا ساعات پایانی شب خود را با رایانه و اینترنت و چت و... مشغول نماید، نباید توقع داشته باشد که بتواند نماز صبحش را اول وقت بخواند، اگر نگوییم که چنین کسی حتی نمی‌تواند برای نماز صبح بیدار شود.
دوم: تضعیف بنیه‌های اعتقادی در برخی محیط‌ها و دانشگاه‌ها که امروزه بخش عظیمی از جوانان که در کتب درسی خوانده‌اند که خدا و قیامتی هست و مسائل دینی تا حدودی به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده‌اند. این‌گونه افراد اصول اعتقادی را به‌صورت مستدل و متقن فرا نگرفته، بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمی‌دهند و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینی برخورد دارند. از همین رو این ضعف در عقیده و عدم استواری آن بر پایه منطق موجب گردیده تا جوانان به‌محض استقلال یافتن و به‌ویژه ورود به دانشگاه و مواجه شدن با تمسخر برخی افراد جاهل و با القاء شبهات دینی که از سوی برخی افراد و اساتید و دانشجویان و کتب و نشریات و... القاء می‌شود، به‌سرعت پایبندی خود را نسبت به مسائل دینی از دست داده و مسائل معنوی به‌شدت در آن‌ها کمرنگ می‌گردد؛ تا آنجا که خجالت می‌کشند حتی نماز خود را نیز بخوانند.
سوم: گناه؛ این عامل از عواملی است که تأثیر فراوانی در کاهش حالات معنوی انسان دارد؛ لذا انسان نسبت به این مسئله باید بسیار حساس بود و اگر کسی دید بی‌میلی به اعمال عبادی (همچون نماز و ادعیه) در وی طولانی شده، این امر نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی او می‌باشد که به‌وسیله گناه در او ایجاد شده است. بعضی از گناهان که معمولاً دامن‌گیر جوانان می‌باشد از این قرار می‌باشد: دیدن صحنه‌ها و تصاویر غیراخلاقی از طریق اینترنت، ماهواره، تلفن همراه و... چشم‌چرانی، برقراری روابط نامشروع با جنس مخالف، جای‌گیری حب دنیا و زرق و برق آن در دل آدمی، استفاده از غذاهایی که حلال نیستند یا استفاده از غذاهایی که پاک نیستند، تکرار گناه به حدی که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شود. که با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمود.
از نظر منابع دینی اسلام، از مهم‌ترین عوامل دیگری که موجب می‌شود تا انسان رغبت خود را نسبت به معنویات از دست بدهد دوستان ناباب می‌باشد، چراکه معاشرت با افرادی که کارهای نادرست انجام می‌دهند یا حرف‌های لغو و بیهوده می‌زنند به‌مرور زمان موجب می‌گردد که حالات و رفتار آن‌ها در روح انسان تأثیر بگذارد و حال دعا و مناجات از انسان سلب شود.

در نهایت برای بالا بردن کیفیت و اشتیاق خود به معبود نکاتی را باید رعایت کرد. از جمله مراقب اعمال و رفتار خود بوده و سعی کنیم گناهان را چه کوچک و چه بزرگ کنار بگذاریم و ترک کنیم. برای شناختن گناهان نیز می‌توانیم به کتاب ارزشمند گناهان کبیره شهید دستغیب و همین‌طور کتاب گناه‌شناسی، حجت الاسلام محسن قرائتی مراجعه کرد. باید از گناهان گذشته توبه نموده و با توبه، آثار گناهان را از بین برده و همیشه مراقب بود که دیگر گناه مرتکب نشود.پیشنهادی که اساتید اخلاق به جوانان دارند در این زمینه این است که: یک دوره مطالعاتی در این زمینه، برنامه‌ریزی نمایند. دراین‌باره از کتاب‌های اعتقادی آقای محسن قرائتی آغاز کنند و سپس از کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری مثل: «توحید»، «نبوّت» می‌توان استفاده کرد.

پی‌نوشت:

[۱]. برگرفته از سخن امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه، بحار الانوار، علامه مجلسی، ترجمه جلد شصت‌و‌هفتم و شصت‌وهشتم، ج ۲ ص ۲۲۷
[۲]. حسن بن محمد دیلمی، إرشاد القلوب، جلد 1، مترجم: عباس طباطبایی، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، محل نشر: قم، سال نشر: ١٣٧۶
[۳]. کتاب أسرار الصلاة، میرزا جواد آقا ملکی، سال چاپ: ۱۴۲۶، چاپخانه شریعت، ص ۴۵۹.
برگرفته از سایت تبیان و سایت پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.