مسلمان شدن دختری از آمریکا بعد از 11 سپتامبر

  • 1393/09/09 - 18:08
دختری اهل ایالات متحده آمریکا، با وجود تبلیغات منفی علیه مسلمانان حقیقت را می‌یابد و مسلمان می‌شود. گرچه دشمنان اسلام خواستند از حادثه 11 سپتامبر علیه مسلمانان استفاده کنند اما همین حادثه باعث کنجاوی مردم جهان نسبت به اسلام شد و بسیاری مسلمان شده اند. این دختر امریکایی می‌گوید: «من در یک خانواده اصیل رشد کردم. هر سؤالی که داشتم می‌توانستم...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تازه مسلمانی از آمریکا نحوه آشنایی‌اش با اسلام را بازگو می‌کند: «من در یک خانواده اصیل رشد کردم. هر سؤالی که داشتم می‌توانستم بپرسم. هنوز هم والدین خیلی خوبی دارم. من هنگامی که جوان‌تر بودم، به کلیسا می‌رفتم. مردم معمولاً می‌گفتند که ما روح‌القدس را احساس می‌کنیم، یک رابطه خوبی را با خدا داریم، حس می‌کنیم که خدا وجود دارد. من هم به خدا اعتقاد داشتم و مسیحی بودم ولی چیزی را احساس نمی‌کردم. شبی با خدا صحبت کردم و گریه کردم که خدایا به من اجازه ده تا تو را بشناسم. به من اجازه ده تا تو را احساس کنم و با تو رابطه داشته باشم. اما گویا با چهار دیواری اتاقم صحبت می‌کردم که کسی آن را نمی‌شنود. من هرگز خدا را نشناختم تا اینکه اسلام را یافتم. منظورم این است که زندگی الآن من خیلی بهتر از قبل است. هنوز هم در تلاش و کوشش هستم اما الآن خدا را می‌شناسم و می‌دانم قوانینی را برای هدایت خودم به سعادت و زندگی برتر دارم».

مادرش می‌گوید: «او مانند دیگر بچه‌ها رشد کرد، او تک فرزند بود. او تنها یک دوست داشت و کمی لوس بود»!
                    
بانوی تازه مسلمان می‌گوید: «هنگامی که وارد دبیرستان شدم، خیلی چیزها عوض شد زیرا من دوستان جدیدی پیدا کردم که آن‌ها به مسیحیت پایبند نبودند. آن‌ها در پارتی‌ها شرکت می‌کردند و آخر هفته‌ها الکل می‌خورند. والدینشان به آن‌ها اجازه هر کاری را می‌دادند. من هم می‌خواستم که مانند آن‌ها رفتار کنم اما والدینم به من اجازه نمی‌دادند. از این رو همیشه با آن‌ها دعوا داشتم. من شبانه دزدکی از خانه خارج می‌شدم و به گشت و گذار می‌پرداختم و این تمام شدنی نبود. هنگامی که از دبیرستان فارغ‌التحصیل شدم،‌ تقریباً‌ منکر خدا بودم. 18 سالم بود و زیاد با پدر و مادرم بحث می‌کردم. یک آپارتمان با دوست پسرهایم گرفتم. با افراد ناهنجار رفت و آمد داشتم. این اولین دفعه بود که من مستقل شده بودم و دور از والدینم بودم. واقعاً‌ احساس کردم که خداوند مرا طرد کرده است. خیلی تلاش می‌کردم تا خودم را بشناسم، با زندگی‌ام چگونه رفتار خواهم کرد، آیا موفق خواهم بود؟ اما رفتارها و کارهایم مرا به مسیر درست رهنمود نمی‌کرد. پشیمان بودم. دلم می‌خواست اشتباهات گذشته را نداشته باشم و بتوانم در دانشگاه موفق باشم. ولی فایده‌ای نداشت و من همانی بودم که بودم. من هیچ چیزی در مورد اسلام نمی‌دانستم. حادثه 11 سپتامبر که اتفاق افتاد من دبیرستان بودم. آنچه از اخبار و رسانه‌ها در مورد اسلام می‌شنیدم همه منفی بود. حرف‌هایی مثل این که مسلمانان تروریست و افراطی هستند،‌ و بسیار خشن با دیگران رفتار می‌کنند. من تصور غلطی نسبت به اسلام داشتم و هیچ اطلاع صحیحی نسبت به آن نداشتم. در دانشگاه با دو دوست عرب آشنا شدم. آن‌ها اولین مسلمانان دانشگاه ما از خاورمیانه بودند. من پیش‌داوری‌هایی نسبت به آن‌ها داشتم که آن‌ها با زنان بد رفتار می‌کنند اما هنگامی با آن‌ها ملاقات کردم، چیزهایی را مشاهده کردم که کاملاً متفاوت بود. آن‌ها خوب‌ترین کسانی بودند که تا به حال من با آن‌ها ملاقات کرده بودم. بسیار صلح طلب بودند. آن‌ها به گونه‌ای از من مراقبت می‌کردند که گویا من از خانواده آن‌ها هستم. آن‌ها تصویر کاملاً متفاوتی از اسلام را به من نشان دادند، تصویری کاملاً متفاوت از آنچه از تلویزیون مشاهده کرده بودم. خیلی گیج شده بودم. آن‌ها رفتارشان با دوستان مسیحی‌ام کاملاً متفاوت بود و اموری که بین ما رایج بود از قبیل الکل، پارتی و... آن‌ها حرام می‌دانستند. کم کم به اسلام نزدیک شدم. نقطه چرخش من هنگامی بود که من در دبی بودم. دسامبر 2011 به دبی رفتم و در آنجا با دوستانم ملاقات کردم و علاقه خود به اسلام را ابراز کردم. سؤالاتی راجع به اسلام داشتم آن‌ها مرا به یک از برادران مسلمان راهنمایی کردند. او به سؤالات من بسیار زیباتر از دیگران جواب می‌گفت و خودش نیز از تازه مسلمانان بود. او اهل تگزاس بود. من گفتم متقاعد شدم و اسلام را پذیرفتم. به مادرم زنگ زدم، مادرم گفت از دبی چه خبر؟ گفتم می‌خواهم مطلبی را بگویم ولی می‌ترسم».

مادر ادامه داد و گفت: «دخترم گفت من این مطلب را می‌خواستم وقتی آمدم خانه رو در رو به شما بگویم. اما چون سؤال کردی، می‌گویم که من مسلمان شده‌ام».

بانوی تازه مسلمان: «مادرم گفت من خیلی خوشحال شدم زیرا می‌دانستم که تو به دنبال حقیقت هستی و مسیحیت نیازهای تو را برآورده نمی‌کند. تو 25 سالت هست و باید خود راه خود را انتخاب کنی». اکنون باید یاد بگیرم که چگونه نماز بخوانم و روزه بگیرم و می‌دانم که روزه گرفتن سخت است. فهم قرآن کریم برایم سخت است. اما الحمد لله وب‌سایت‌ها و افراد قابل اعتمادی را یافته‌ام که می‌توانم به مطالعه و تفسیر قرآن کریم بپردازم. فعالیت‌های گذشته‌ام را دارم ضمن اینکه وضعیت تحصیل من نیز بهتر شده است و بهترین نمره‌ها را داشته‌ام».

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.