مجری طرح استعماری مسلک سازی

  • 1392/04/24 - 18:03
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ استعمارگران برای تغییر مذهب و در پي رسيدن به نتيجه‏ اي قابل اعتنا و کارساز با مشکل مهمتري مواجه مي‏شوند، و آن اينکه چنين نقشي را هر کس نمي‏تواند به عهده گيرد و نتيجه مطلوب را فراهم آورد. بلکه فرد انتخاب شده بايد داراي ويژگي ‏هاي زيادي باشد.
شیخ احمد احسایی

استعمارگران برای تغییر مذهب و در پي رسيدن به نتيجه‏ اي قابل اعتنا و کارساز با مشکل مهمتري مواجه مي‏شوند، و مهمترین مشکلات اينکه چنين نقشي را هر کس نمي‏تواند به عهده گيرد و نتيجه مطلوب را فراهم آورد. بلکه فرد انتخاب شده بايد داراي ويژگي‏ هاي زيادي باشد.

این شخص باید در مقابل نقشي که به عهده‏ اش گذاشته مي‏شود آگاهي کامل داشته باشد و بتواند در مواقعي که رهبران ديني با طرح سؤال‏ هاي مربوط به آن نقش مصمم مي‏شوند بدلي بودن او را برملا سازند، بتواند از عهده‏ ي خنثي کردن آن برآيد. به همين دليل مي‏بايد چنين شخصي مدت‏ها با مراکز علمي و ديني و رهبران مذهبي شيعه در ارتباط بوده باشد و از همان قدرت براي کوبيدن آن استفاده کند و ضمنا نحوه‏ ي نفوذ در دربار را هم آموخته داشته باشد. زيرا شيعيان عالماني را که به درباريان وابسته بودند، عادل ندانسته از آنها مانند بيماري که دچار مرض مسري باشد دوري مي‏کردند. 

ویژگی های مطرح شده، قدرت طلبان خارجي را متوجه‏ ي شيخ احمد احسائي که اجدادش تا پشت دهم، همه از نژاد خالص عرب بودند و در فقه و کلام بلکه در متون حکمت الهي و از اين‏ها مهمتر مدعي داشتن رؤياها و شهودهاي الهي... بود. [1]  نمود، زيرا گزارش‏ هاي دريافتي نشان مي‏داد او علاوه بر اينکه نزد عالمان ديني جاه و مقامي دارد به مراتب والاي علمي رسيده که مي‏تواند خواسته‏ هايش را به اثبات مباني علمي برساند. به علاوه او رؤيائي متحول شده دارد، در نجف اشرف پيچيده در عالم خواب به او الهام مي‏شود و مي‏گويد: «دستورات عبادي روزانه‏ اش را در عالم خواب از ائمه اطهار دريافت مي‏دارد و مهمتر در بيداري به درستي و مطابقت آن پاسخ ‏ها با احاديث دست مي‏يابد. [2] .

شیخ مي‏نويسد: مسئله‏ اي نبود که مرا در بيداري متوقف سازد جز اين که توضيح آن را در خواب ببينم. هر دفعه که در حال يقظه متذکر ائمه اطهار مي‏شدم يکي از ايشان را مي‏ديدم. [3] .
بعد از آنکه شيخ احمد احسائي را شايسته‏ ي طرح خود يافتند در اندک زماني، چنان او را نزد خواص و عوام حوزه‏ ي نجف مطرح کردند که کمتر اتفاق افتاده بود. او در حالي که بيش از بيست سال نداشت از عالي‏ترين و برجسته‏ ترين شخصيت‏ هاي علمي نجف در حقيقت مذهب شيعه، اجازات مرسوم را از رهبران ديني دريافت کرد. [4] .

بهترین نشانه شیخ اینکه ادعاي دانش شهودي او را از دو جريان فکري اصلي شيعه که آن روزگار در حال رقابت بودند يعني اصوليان و اخباريان جدا مي‏کرد [5]  و اين راه جدا کردن او را در مسيري انداخت که مسلک سازان درصدد به وجود آوردنش بودند. [6] .

 اما قضیه ای که عارف فقيه مرحوم آيةالله العظمي حاج سيد ابراهيم ميلاني درباره احسایی مي‏فرمودند: «مدت‏ها در انديشه‏ ي اين بودم که بدانم شيخ احمد احسائي به چه وسيله يا شخص و گروهي حمايت مي‏شد و چگونه حرکتش را آغاز کرد تا اينکه در دوران اقامت نجف بر اثر ارتباط و نزديکي با شخصيت‏هاي علمي خاندان کاشف الغطا به اين دست يافتم که در سال 1221 شيخ احمد احسائي بدون مقدمه ‏اي به صورت يک شخصيت عالي رتبه حوزه‏ ي نجف به عنوان زيارت علي بن موسي الرضا ( عليه‏ السلام ) از راه نجف و کربلا به سوي ايران رهسپار مي‏شود تعدادي از کساني که در اين سفر به ظاهر زيارتي به صورت علاقمند او را همراهي مي‏کردند با عوامل نفوذي وزارت مستعمرات بريتانيا مخلوط بودند، زيرا اصلا اين سفر که بيشتر به ايرانگردي شباهت داشت بر اثر فشار و تحريکات آنان بود.

در اين سفر ظاهرا زيارتي افراد روحاني، تجار و حتي صاحب منصبان حکومتي که آمادگي انحراف داشتند در حرف‏هائي که توسط شيخ احسائي زده مي‏شد شناسائي شده، براي فردا به صورت ذخيره محفوظ مي‏ماندند.»
مسافرت ايران گردي شيخ، چنان او را مشهور مي‏سازد که گزارش‏ هاي پي در پي از او به دربار قاجار و ارادتمندي ظهيرالدوله پسر عمه و داماد فتحعلي شاه و اصرار او [7] ، فتحعلي شاه را مايل به ديدارش مي‏سازد.

شايد به خاطر اينکه قبل از دستيابي شيخ به زعامت ديني، او را موافق حال کند و زمينه ‏ي دوستي را قبل از به اقتدار رسيدن فراهم سازد، اظهار اشتياق ديدار او را به هر نحو نمود. البته براي ديدن و در عين حال وابسته به خود کردن که سياست داخلي دربار قاجار در قبال همه‏ ي بزرگان ديني مقتضي آن بود، به سوي تهران دعوت کرد. [8]  چند نفري از همراهان او را منع مي‏کردند که به دربار شاهي نزديک نشود، ولي متقابلا همان افراد وابسته‏ ي خارجي با ادله اينکه فتحعلي شاه در امر سلطنت نايب شيج جعفر نجفي است و مانعي ندارد، او را تشويق مي‏نمودند.

طمع و رغبت و جاه طلبي شيخ هم موجب شد که دعوت دربار پذيرفته شود. [9]  به همين لحاظ عازم تهران شد و پس از ورود به دربار و استقبال چشمگيري که به عمل آمد در يکي از روزهاي اقامت شاهزاده محمد ميرزا دولتشاه سؤالي را مطرح مي‏کند که شيخ احمد احسائي با تملق و گزافه گوئي جواب مي‏دهد. [10]  همراهان بريتانيائي متوجه مي‏شوند در پياده کردن نقشه موفق شده ‏اند؛ زيرا برخوردهاي شيخ احمد نشان دهنده‏ ي اين است که با رغبت و تمايل آماده‏ ي ارتباط پنهاني با دربار است. و خلاصه با دريافت تحف و هداياي زيادي مانند عمامه ترمه‏ ي اعلا و عمامه ترمه‏ ي مرواريد دوز، مهماني را ترک کرده خويش را در جمع مردم مي‏ افکند تا چند روزي هم در ميان مردم باشد، نظر آنها را درباره‏ ي ملاقاتش با شاه بدست آورد. [11] .

اگر مطالب عجيبي را که درباره شیخ گفته شده را از نقل آن صرف نظر کنيم، شيخ احسائي را خوب نشناخته ‏ايم، بايد در اين جايگاه به قيد تحرير درآورد.
بین مورخین شایع بود : وقتي مردم توجه درباريان، خاصه شخص فتحعلي شاه را نسبت به شيخ احمد احسائي ديدند، جهت رفع گرفتاري‏ها و حل مشکلات خود به او رجوع مي‏کردند تا سفارشي به دولتمردان بنمايد. در همين راستا شيخ نامه‏ اي به شاه مي‏نويسد و معروض مي‏دارد: اگر بيش از اين به روابط ما و محبت شما نسبت به ما مطلع شوند، براي رفع گرفتاري‏ هايشان بيش از اينکه هست مراجعه مي‏کنند، بعضا در خيلي موارد به صلاح مملکت داري نيست که شما خواست آنها رابرآورده کنيد و از طرفي اگر هم به سفارش حقير بي ‏توجهي شود، جنبه بي‏ حرمتي فراهم مي آيد که آن نيز نبايد بشود. پس بهتر است که به سفر خاتمه دهم عازم نجف اشرف شوم. [12]

تحقیق و دقت در متن آنچه بين او و مردم و شاه گذشته است نشان مي‏ دهد شيخ احمد احسائي بر خلاف آنچه از خود نشان مي‏داد که مرد زهد و تقوي است، تا چه حد مزور( در حال تزویر) و مرموز و خود خواه بوده، حتي حاضر نمي‏شد، براي رفع گرفتاري مردم به موقعيت خودش نزد شاه لطمه زده يا اين سفارش‏ ها او را از چشم فتحعلي شاه بيندازد. [13]
و این چنین بود که استعمار مهره مورد نظر خود را شناسایی کرده و او را برای برنامه مورد نظر پرورش میدهد

 

 

پی نوشت :

1.فهرست کتب شيخ احمد احسائي ص 1 / 181.
2.آشنائي با فرق و مذاهب اسلامي از رضا برنجکار ص 17.
3.فهرست کتب شيخ احمد احسائي  ص 1 / 181.
4.شيخيگري و بابيگري ص 10 - 9، بهائيان ص 4 و 3، شيخيگري و بابيگري، بهائي گري و کسروي گرائي ص 26.
5.مکتب شيخي از حکمت الهي شيعي ص 25.
6.جنگ زماني ص 3 / 119.
7.دائرةالمعارف تشيع ص 10 / 188.
8.بهائيان ص9.
9.جنگ زماني ص 3 / 120.
10.بهائيان ص 11.
11.جنگ زماني ص 3 / 124.
12.همان مأخذ ص 3 / 150.
13.خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله صبحی مهتدی ص 55

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.