غم و اندوه حافظ از نافرمانی آدم و حوا

  • 1401/11/14 - 13:13

یکی از رسانه‌های باستان‌پرست، در یادداشتی جنون آمیز با کنار هم قرار دادن چند بیت از اشعار حافظ و با تحلیلی نابخردانه مدعی شد که حافظ، نافرمانی آدم و حوا را ستود؛ پس مسلمان نبود. در پاسخ می‌گوییم، اولاً حافظ مسلمان بود؛ ثانیاً آن چند بیت مذکور، دقیقاٌ اظهار غم و اندوه از نافرمانی آدم و حوا بود.

غم و اندوه حافظ از نافرمانی آدم و حوا

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از یاران مهربان، متنی برایم فرستاد، با سَرنویسِ «گرامیداشت نافرمانی آدم و حوا در اشعار حافظ».
متن را خواندم و آن را به غایت، خام و بی‌ارزش یافتم. فردای آن روز، آن یار مهربان، در پیامی دیگر، دیدگاهم را جویا شد. گفتم که این نوشتار، تراوشی از ذهن ظُلمانی کسی است که از خِرَد بی‌بهره و از دانش، فرسنگ‌ها دور است.
آن دوست شفیق از من خواست که پاسخی بر این نوشتار (گرامیداشت نافرمانی آدم و حوا در اشعار حافظ) بنگارم؛ گفتم که این نوشتار، آن‌چنان نابخردانه و بی‌مایه است که حتی نگارش پاسخ بر آن، سخت و دشوار است. لیکن خواهش و پافشاری این عزیز، موجب شد که دست به قلم ببرم و با اینکه نوشتار نامبرده را بی‌ارزش‌تر از آن می‌دانم که زمان گرانبها را صرف آن کنم، اما به دلایلی که پس از گفتگو برایم روشن شد، دست به قلم برده و نگارش پاسخ را آغاز کردم.

نخست اینکه از نام نویسنده جویا شدم؛ دریافتم که شخصی به نام مجید خالقیان آن را نوشته است. با اندکی جستجو، دانستم که دانش آموخته کارشناسی کامپیوتر و کارشناسی ارشد تاریخ در دانشگاه تهران است. اندیشیدم و گفتم به راستی، چرا کسی که دانش‌آموخته‌ کامپیوتر و (بهتر است بگویم دانش‌نیاموخته) رشته تاریخ است، به خود رخصت می‌دهد که این‌گونه از سرِ سبک‌سری، در زمینه زبان و ادب پارسی سخن‌پراکنی کند؟ بهتر نیست فروتنانه در بارگاه اهل دانش، زانوی ادب بزند و بیاموزد؟

اما بررسی نوشتار نابه‌سامان و بی‌مایه نویسنده نوشتار مجید خالقیان:

او در آغاز نوشت:

در متون ادیان ابراهیمی، درباره گناه آدم و حوا و نافرمانی آنها سخن به میان آمده است و بسیاری از نویسنده‌ها و شاعرانی که به ادیان ابراهیمی اعتقاد داشتند، آدم و حوا را سرزنش کرده‌اند‌. آنها بسیاری از رنج‌های بشری و گناهان انسان در این دنیا را به گناه اولیه آدم و حوا ربط می‌دهند.

در پاسخ می‌گویم در قرآن، کتاب مسلمین، آدم و حوا سرزنش شدند؛ چون نافرمانی کردند؛ اما در ادامه، خداوند، توبه ایشان را پذیرفت و آنان را ستود.

او در ادامه نوشت:

اما هنرمندان و شاعران بزرگی هم بودند که چنین رویکردی نداشتند؛ از جمله در آثار حافظ شیرازی، رویکرد متفاوتی به این داستان دیده می‌شود.

منظور نویسنده نادان این است که بگوید حافظ مانند ایمان‌داران به ادیان ابراهیمی (به ویژه: اسلام) نمی‌اندیشید؛ اما او چه دلیلی برای این ادعای خامِ خود (گرامیداشت نافرمانی آدم و حوا در اشعار حافظ) ارائه می‌کند؟ سروده‌هایی از حافظ را می‌آورد که به روشنی، نشان می‌دهد حافظ از نافرمانی آدم و حوا، ناله و گلایه می‌کند؛ یعنی در مقام اثبات ادعای خود، شواهدی می‌آورد که به وضوح، خلاف ادعایش را اثبات می‌کند و این رفتار، بی‌گمان رفتار یک دیوانه است. از سویی دیگر، می‌دانیم عنوان «حافظ» برای خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی به این خاطر بود که او حافظ قرآن بود[1] و می‌گفت: «عشقت رسد به فریاد، ار خود به سان حافظ، قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت.»[2]
همین که نویسنده، او را حافظ می‌نامد، اقرار می‌کند که او معتقد به اسلام و پیرو دین محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده و می‌دانیم که محمد، ادامه دهنده راه ابراهیم (علیه‌السلام) بوده است.
بر خلاف دروغی که مجید خالقیان گفت، حافظ می‌گوید رویکرد من همان رویکرد قرآن است: «صبح‌خیزی و سلامت طلبی چون حافظ، هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم.»[3]

خالقیان در ادامه نوشت:

گویا حافظ در برخی از اشعارش به آدم و حوا افتخار کرده است و از اینکه فرزندان آنهاست به خود می‌بالد. برای نمونه در جایی می‌گوید:
«نه من از پرده‌ی تقوا به درافتادم و بس، پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بِهِشت.»

در پاسخ می‌گویم که نویسنده نادان، به صورتی حیرت آور، ادعا می‌کند چون حافظ افتخار کرده که از فرزندان آدم است، پس او اعتقادی به اسلام ندارد! شگفتا! ... شگفتا از این همه دیوانگی و سخنان ابلهانه!
خُب همه ما خود را از نسل آدم می‌دانیم و به این قضیه می‌بالیم. پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم خود را از نسل آدم می‌دانست و می‌فرمود: «ای مردم! خدای شما خداوندی یگانه است و همۀ شما از یک پدر (آدم ابوالبشر) هستید، عرب و عجم هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. بلکه گرامی‌ترین شما نزد خدا، باتقواترینِ شماست.»[4]
گذشته از این، سروده حافظ که می‌گوید «نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس، پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت»، در مقام نکوهش آدم است که او پرهیزکاری نکرد و از بهشت رانده است. نوبسنده بی‌خرد، چگونه ادعا می‌کند که این سروده، ستایش و بلکه فخر و مباهات به آدم است؟

نویسنده در ادامه، در عبارتی بی‌معنی مدعی شد:

گویا در اندیشه حافظ، آدم و حوا پس از آن نافرمانی ازلی، ساحت انسانی یافتند و این انسانیت با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش، با همه دردها و شادی‌هایش، برای حافظ جذاب بوده است. البته در این میان به مهربانی خداوند هم اشاره داشته است.

در پاسخ می‌گوییم که نافرمانی "ازلی" دیگر چیست؟ آنان پاکی و فرمانبری ازلی داشتند و از قضا، این نافرمانی، عَرَضی بود. از نویسنده می‌پرسیم که از کجای اندیشه حافظ، این‌گونه دریافتید که آدم و حوا پس از نافرمانی، ساحت انسانی یافتند؟

او در ادامه مدعی شد:

در هر حال به راستی! این نافرمانی انسانی که حافظ بارها از آن می‌گوید، در تاریخ بشر باعث پیشرفت انسان شده است.

می‌پرسیم: نافرمانی آدم سبب پیشرفت شد؟ حافظ کِی و کجا چنین گفت؟

خالقیان، در ادامه‌ی ادعاهای مالیخولیاییِ‌اش مدعی شد:

اگر از منظری دیگر و با نگاهی اساطیری به داستان نگاه کنیم، باید گفت اگر آدم و حوا در بهشت می‌ماندند، هیچگاه انسان این دستاوردها را نداشت. اصولاً اندیشیدن شکل نمی‌گرفت و هنر و اراده و شعر وجود نداشت، ما موجوداتی بودیم که هزاران سال فقط در بوستان ازلی چرخ می‌زدیم و از درخت ممنوعه دوری می‌جستیم! این روحیه نافرمانی، برخی انسان‌ها را تبدیل به نیروهای خیر در این جهان کرد که در برابر نیروهای شر و ستمگر ایستادگی کردند.

در پاسخ می‌گوییم این سخنان، برداشتی ناقص از دیالکتیک هِگِل (Hegel) است که نویسنده، با مقدمات نادرست و اندیشه‌های خام و ناپخته، گزارشی نادرست از آن ارائه کرده و نهایتاً آن را به حافظ نسبت داده است. باید پرسید حافظ کِی و کجا چنین سخنانی به زبان آورد؟ کدام سروده؟ گذشته از این که در قرآن می‌خوانیم آدم و حوا پیش از نافرمانی، پاک‌ترین و متعالی‌ترین اندیشه‌ها را داشتند؛ ولی پس از نافرمانی، فکرشان از آن پاکی، دچار سقوط شد.

خالقیان در ادامه ادعاهایش مدعی شد:

از این روی با آنکه برداشت‌های گوناگون می‌توان از اشعار حافظ کرد، برداشتی در راستای آنچه در این متن گفته شد هم می‌توان از این بیت داشت:
«من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود، آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم»

پاسخ می‌دهیم که هزار شگفت از این حماقت! در این بیت، حافظ از آن بهشت به نیکی یاد کرده و از نافرمانی آدم به زشتی ...
حافظ می‌گوید که من فرشته‌ای بودم و بهشت جایگاهم بود. اما آدم (با آن نافرمانی‌اش) مرا به این ویرانه آورد؛ به عبارتی، لسان الغیب، از نافرمانی آدم و حوا با آه و حسرت یاد می‌کند. این سروده، به روشنی، اثبات‌گر نادرستی ادعای مجید خالقیان است که گفت: «گرامیداشت نافرمانی آدم و حوا در اشعار حافظ.»

چنان که حافظ، در جایی دیگر هم از نافرمانی آدم به بدی یاد کرده و آن را دام سخت، فریب شیطان و مایه زیان نامید: «دام سخت است مگر یار شود لطفِ خدا، ور نه آدم نَبَرد صرفه ز شیطانِ رجیم»

بدیهی است که نویسنده نابخرد، می‌خواهد به ضرب زور، توهمات و اندیشه‌های مالیخولیاییِ خود را به حافظ نسبت دهد. برخی از سر بی‌خردی و سیه‌دلی در پی بهانه‌ای هستند که دست به گناه دراز کنند و از سر بداندیشی، آسمان و ریسمان را به هم می‌بافند تا بلکه این بهانه فراهم شود.

آنچه در نوشتار مجید خالقیان دیدم، از همین گونه بلاهت است و نه چیزی دیگر. پس باید به او گفت: «ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست، عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.»
امید بابادی، الهیات و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

پی‌نوشت:
1. بنگرید به:
The sources are, however, unanimous on his name, Šams-al-Din Moḥammad, and his pen-name, “Hafez,” is generally taken to refer to his knowing the Koran by heart:
Encyclopædia Iranica, HAFEZ ii. HAFEZ’S LIFE AND TIMES, Last Updated: March 1, 2012
2. دیوان حافظ، غزل 94.
3. دیوان حافظ، غزل 319.
4. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم: نشر کتابخانه آیة الله مرعشی، 1404 هـ.ق، ج1، ص128، تاج الدين شعيرى، جامع الأخبار، قم: انتشارات رضى، 1363، ص183.

تولیدی

دیدگاه‌ها

خردگان رویکرد ضد اسلامی خود رو داره شفاف تر می کنه ولی ره به جایی نمی بره

مجید خالقیان بی سواده یک بیمار روانیه به نظرم بهش محل نذارید

از قدیم گفتن جگر شیر نداری سفر عشق نرو. مجید خالقیان مغز خر داره و جیگر شغال. من اصلا نمیشناختمش تو سایت خودتون فایل صوتیشو گوش کردم که با ترس و لرز گفته بود بازداشت نشده و شب آرومی رو میگذرونه! بعد پیجش رو دیدم واقعا رفتارهای کودکانه داره و دنبال دیده شدنه. نه عقل درستی داره نه سواد داره نه دل و جرئت داره. نشسته پشت کیبورد واق واق میکنه شما هم بهش نپردازید بهتره!

خوشحالم که استاد خالقیان شما را سوزانده است. متن شما سراسر عقده جنون آمیز است. معلوم است افکار داعشی از خردمندی هراس دارند.

اولاً اونی که گمان میکنی ماییم، خودتی! ثانیاً این متن اون قدر قوی و "دندان شکن" بوده که هیچ پاسخ منطقی نداشتی اومدی کُری میخونی! ثالثاً باز هم خودتی! یک مُشت بی‌سواد احمق با صدای لرزون جمع شدید دور هم! اسباب خنده مایید!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.