علمای اهل سنت
احادیث مهدویت از مسلّمات شیعه و سنّی بوده و هر دو مذهب، روایات آن را صحیح، متواتر و غیر قابل انکار دانستهاند تا جایی که حتّی وهّابیون نیز منکر آن را خارج از دین دانستهاند. با این وجود برخی همچون قرضاوی، قفاری با این دستاویز که بخاری و مسلم در دو کتاب خود آن را روایت نکردهاند، تلاش در انکار این روایات نمودهاند.
فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) به خصوص امام علی (علیهالسلام) به حدی است که قابل انکار نیست. یکی از این فضائل، فداکارای حضرت امیر (علیهالسلام) در لیله المبیت است که با خوابیدن خود در بستر پیامبر در حفظ جان حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) ایثار کرد. این فضیلت علیرغم اعتراف علمای اهلسنت از سوی ابومنصور ماتریدی انکار شده است.
اهل سنت تا زمانی که وهابیت ماهیت خبیث خود را نشان نداده بود این فرقه را از خود میدانستند و در عصر کنونی هم برخی از علمای اهل سنت هنوز متمایل به این فرقه ضاله هستند چرا که آنها با پول و امکانات مادی برخی را به طرف خود کشیدهاند. اما بیشتر علمای اهل سنت با روشن شدن ماهیت این فرقه، عقاید خشک و افراطی آنان تائید کرده و حکم نمودند که اینان خود کافرند.
به برهان امکان در جهان اسلام توجه ویژه شده است. مکتب اشعری از این عموم مستثنی نیست. بزرگان این مکتب همچون فخر رازی، آمدی جرجانی، عضد الدین ایجی و تفتازانی از این برهان استفاده کرده و بر آن مهر صحت نهادهاند.
سالهاست که وهابیت در پوشش تبعیت کردن از افکار و آراء سلف و پیروی از صحابهی پیامبر (ص) افکار فاسد خود را در میان مسلمانان تبلیغ میکند. در حالی که واکاوی افکار و عقاید سلف دقیقا ما را به عکس این ادعا میرساند چرا که علماء صدر اسلام حجاج بن یوسف را به خاطر اینکه مردم را از زیارت قبر پیامبر (ص) نهی میکرد کافر میدانستند.
در صحیح بخاری و صحیح مسلم در چند روایت، نقل شده: «روز عاشوراء را قریش و پیامبر در جاهلیت روزه میگرفتند.» عمل پیامبر حتماً طبق آیین حق خود قبل بعثت بوده، ولی روایت در صحیحین به گونهای آمده که گمان میشود روزه عاشورا سنت جاهلی بوده و پیامبر انجام میداد.
یکی از بدعتهای شوم و ناپسندی که توسط بنیامیه در میان جامعه اسلامی و مسلمانان پایهگذاری شد و در قرون بعدی توسط جریان وهابیت رواج بیشتری پیدا کرد، دشمنی با اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سبّ و لعن آنان مخصوصا صحابی بزرگوار، جانشین و وصی آن حضرت، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود.
در روایاتی با سند صحیح وارد شده است که، مسح سر و پاها سزاوار است. در مسند احمد وارد شده است که: «از علی (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: من گمان داشتم باطن (كف) پاها سزاوارتر به مسح كردن از روی آن است، تا اينكه ديدم رسول خدا (صلی الله عليه و آله) روی هر دو پا را مسح میكردند.»