نام بردن دوازده خلیفه خود از زبان پیامبر برای فرد یهودی در کتب اهل سنت

  • 1397/03/07 - 11:07
در کتب روایی اهل سنت روایت معروفی است که اکثراً آن را نقل کرده‌اند و آن روایت عبارت است از: «...اثنی عشر خلیفه؛ کلهم من قریش» که به اعتقاد ایشان این روایت مقصودش دوازده امام شیعه نیست، اما برخی از ایشان انصاف داشته و متمایل به نظر شیعه شدند.

خلاصه مقاله
اگر نگاهی به کتب روایی اهل سنت داشته باشیم به روایتی معروف برخورد می‌کنیم که اکثر بزرگان ایشان آن را در کتب خود آورده‌اند و آن روایت عبارتند از: «...اثنی عشر خلیفه؛ کلهم من قریش» که به اعتقاد ایشان، این روایت مقصودش دوازده امامی نیست که شیعه به آنان اعتقاد دارند؛ اما برخی از ایشان انصاف دادند و متمایل به نظر و عقیده شیعه شدند که این دوازده نفر همان کسانی هستند که جزء امامان شیعه هستند.

متن مقاله
برخی از علمای اهل سنت به خاطر اعتقاد نادرست که از شیعه داشته‌اند و بر اساس آن عقیده، شیعیان را رافضه خوانده و با آنان از سر دشمنی برخاسته بودند، ضمن این‌که حدیث -اثنی عشر خلیفه- را در کتب خود نقل کرده‌اند، گفته‌اند که مقصود از حدیث وارده، آن دوازده امامی نیست که شیعه به آنان معتقدند، ولی برخی دیگر که منصف بودند گفتند که مقصود از خلفای دوازده گانه در حدیث پیامبر، همان دوازده امام معصومی هستند که شیعه به آنان معتقد است.
قندوزی، جوینی، مناوی، خطیب بغدادی، ابن حجر عسقلانی، عینی، بیهقی، ابن عساکر و ... در کتب خودشان به این حدیث اشاره کردند که در ذیل به آن اشاره می‌کنیم.
مناوی می‌نویسد که پیامبر اکرم فرمودند: «لاتهلک هذه الامه حتی یکون منها اثنا عشر خلیفه، کلّهم یعمل بالهدی و دین الحق.[1] هلاک نمی‌شود این امت تا این‌که دوازده خلیفه از ایشان هستند که همه ایشان عمل می‌کنند به هدایت و دین حق.» لذا از این حدیثی که این تعداد علمای اهل سنت در کتب خود آن را نوشته‌اند به خوبی روشن می‌شود که کسی نمی‌تواند بگوید افرادی مانند معاویه، یزید، مروان حکم و ... از دوازده خلیفه هستند؛ چرا که آنان خصوصیت هدایت گری و عمل به دین حق را نداشتند.
از طرف دیگر پیامبر اکرم با صراحت نام این دوازده نفر را ذکر کرده است. از جمله قندوزی می‌نویسد که از ابن عباس نقل شده که یک یهودی به نام نعثل بر پیامبر وارد شد و گفت ای محمد! درباره‌ی تو از چیزهایی می‌پرسم که از گذشته در سینه‌ام جولان می‌کرد و قرار داشت. اگر پاسخ بدهی مسلمان می‌شوم. پیامبر فرمود: ای ابوعماره بپرس. نخست از پیامبر درخواست کرد که خدا را توصیف کند و پیامبر خدا را توصیف کرد. بعد این یهودی گفت: ای محمد! از وصی خودت به من خبر بده که کیست؟ چرا که هیچ پیامبری نیست، مگر این‌که وصی دارد، مثل پیامبر ما، موسی بن عمران که وصی او یوشع بن نون است و به او وصیت کرده است. پیامبر فرمود وصی من علی بن ابی‌طالب و دو فرزند او و به دنبال آن نه نفر امام که از نسل حسینم هستند، خواهند بود.
یهودی گفت نام آنان را برایم بگو، ای محمد! پیامبر فرمود: وقتی حسین از دنیا رفت پسرش علی، وقتی او هم از دنیا رفت پسرش محمد، آن‌گاه که او از دنیا رفت، پسرش جعفر، آن وقت او هم که از دنیا رفت، پسرش موسی، آن‌گاه که او هم از دنیا رفت، پسرش علی، آن‌گاه که او از دنیا رفت پسرش محمد، وقتی او هم از دنیا رفت، پسرش علی، آن‌گاه او که از دنیا رفت، پسرش حسن، آن‌گاه که او هم از دنیا رفت، پسرش حجت (مهدی) خواهد بود، که اینان دوازده نفر هستند.
پیامبر فرمود: علی با ضربتی بر فرق سرش کشته می‌شود، حسن با سمّ مسموم می‌شود و حسین با بریدن سرش کشته می‌شود. یهودی گفت: مکان اجتماع شما کجاست؟ پیامبر فرمود: در بهشت برین در درجه‌ی من خواهند بود. یهودی گفت: من گواهی می‌دهم که خداوندی جز خدای یکتا وجود ندارد و تو پیامبر خدا هستی و گواهی می‌دهم که آنان وصی تو هستند و من در کتاب‌های پیشین و آن‌چه موسی بن عمران برای ما گفته است، یافته‌ام که در آخر زمان پیامبری می‌آید به نام احمد یا محمد و او خاتم پیامبران است و اوصیاء او دوازده نفرند، نخستین وصی او پسر عم او و دامادش و دومی و سومی دو برادر از یک پدر هستند، که یکی با سمّ و دیگری با لب تشنه در مکانی غریب به همراه اهل بیتش، کشته می‌شود و مانند گوسفند سرش را می‌برند، او برای ترفیع درجات خود در برابر کشته شدن و برای بیرون کشاندن دوستان خود از آتش دوزخ صبر و بردباری پیشه می‌کند و نه نفر وصی از فرزندان سومی هستند. اینان دوازده نفر به تعداد اسباط در بنی اسرائیل هستند...
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان.

پی‌نوشت:

[1]. فیض القدیر، مناوی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص582 حدیث2297.
عمده القاری، عینی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج24 ص282 حدیث7222-7223.
[2]. «و في فرائد السمطين: بسنده عن مجاهد، عن ابن عباس (رضي اللّه عنهما) قال: قدم يهودي يقال له نعثل‌، فقال: يا محمد أسألك عن أشياء تلجلج في صدري منذ حين فان أجبتني عنها أسلمت على يديك. قال: سل يا أبا عمارة. فقال: يا محمد صف لي ربّك. ...» ینابیع الموده، قندوزی، منظمه الاوقاف و الشئوون الخیریه، قم، ایران، ج3 ص281-283.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.