عرفان حلقه

یکی از مبانی نظری عرفان حلقه، بحث دوآلیستی یا همان نگرش دوگانه به جهان هستی است که در آن جهان هستی را مجازی میپندارد و وجود خارجی برای آن قائل نیست. درحالی که باید از نظریهپردازان شبهه عرفان حلقه پرسید که بر چه اساسی آنچه که از حرکت آفریده شده را شما مجاز میپندارید در حالی که وجود خود از موجود است.

یکی از دلایلی که مبنای فکری عرفان حلقه را خدشه دار میکند، تسلیم بودن در عرفان حلقه است که اگر شخصی تسلیم نباشد باید از توان خود استفاده کند که آن هم محدود است. در صورتی که اینگونه وانهادگی و سرسپردگی در هیچ مکتبی قابل قبول نیست و دین اسلام بشر را از بی فکری و عدم تعقل باز میدارد.

در عرفان حلقه (عرفان کیهانی) که به سرکردگی محمدعلی طاهری است، به مخاطبین دستور داده میشود که اگر هر گونه اتفاقی در حلقه بیفتد مخاطبین تنها ناطر و تماشاچی باشند و از هرگونه قضاوت و تعبیری خودداری کنند. اینگونه دستورات نشان میدهد که مخاطبین حلقه انسانهایی خنثی هستند که هیچگونه ارادهای از خود ندارند، گویی مسلوبالاراده هستند.

محمدعلی طاهری با طرح این مسئله که انسان نمیتواند فهمی از خدای خود داشته باشد، مریدان خود را از عبادت و بندگی منع میکند. وی با شاهد آوردن آیاتی که خداوند از عبادت بندگان بینیاز است، مغلطه کرده و عبادت را تنها در خدمت کردن به خلق خدا معرفی میکند.

با توجه به معرفی یکی ازکتاب های عرفان شیطانی حلقه در یکی از برنامه های تلویزیونی و ادعای مدیر تولید برنامه مبنی بر انتخاب کتاب به خاطر مقدمه آقای منصوری لاریجانی؛ این استاد عرفان و اخلاق طی گفتگویی با پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب بار دیگر از این عرفان واره اعلان برائت کرد.

گردانندگان عرفان واره های نوظهور از خلأهای موجود فرهنگی جامعه استفاده کرده در محافل خصوصی و عمومی مردم راه پیداکردهاند، تبعات و آثار شوم خیزش زیرپوستی این عرفان واره ها را نباید با اهمالکاری و غفلت از کنارش گذشت؛ شکسته شدن خیلی از حریمهای محرم و نامحرم و ارتباطهای نامشروع از آبشخور همین محافل است. در این میان جوانان اعم از دختر و پسر، مهترین آسیبهای روحی و روانی را با حضور در این برنامهها می ببیند .....

بیشترین پایبندی نسبت به آرمانهای فرقهها از طرف افرادی دیده شده که حضور مستمر در محافل و جلسات فرقهای داشتهاند، نه کتاب خوانها و نمادشناسان. این افراد از آن جا که مدت مدیدی را با مربیان و کارآگاهان در فرقه گذراندهاند و به خیال خود همه چیز برایشان حل شده است. از اینرو چنان دلبستگی و دلدادگی در آنها ایجاد شده که گاهی برای بازسازی فکری آنها، تلاشهای روانکاوان، روانشناسان، و مددکاران اجتماعی و حتی متخصصان بهداشت روحی و معنوی هم به جایی نمیرسد.