از نفوذ اسلام تا تسخیر دل ایرانیان

  • 1392/12/08 - 08:18
ايران آن زمان درست فاقد چيزهايي بود كه مزاياي مسلمين محسوب مي‌شد زيرا آنچه در ايران آن زمان ديده مي‌شد چیزی نبود جز، هرج و مرج عقايد و تشتت‌هاي مذهبي، فرسودگي و خرابي سپاهيان از جنگ‌هاي بيهوده خسرو پرويز، فقر و پريشاني مردم از دادن ماليات‌هاي سنگين، كثرت ظلم و جور، انحطاط زراعت و تجارت صنايع، هرج و مرج سياسي و نفوذ فوق العاده نجبا و موبدان زرتشتي و آشفتگي اوضاع سلطنت و جانشيني، ظرف ۴ سال از قتل خسرو پرویز تا به تخت نشستن یزدگرد سوم، ۱۲ پادشاه به روی کار آمدند و کناررفتند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ايران آن زمان درست فاقد چيزهايي بود كه مزاياي مسلمين محسوب مي‌شد زيرا آنچه در ايران آن زمان ديده مي‌شد چیزی نبود جز، هرج و مرج عقايد و تشتت‌هاي مذهبي، فرسودگي و خرابي سپاهيان از جنگ‌هاي بيهوده خسرو پرويز،[1] فقر و پريشاني مردم از دادن ماليات‌هاي سنگين، كثرت ظلم و جور، انحطاط زراعت و تجارت صنايع، هرج و مرج سياسي و نفوذ فوق العاده نجبا و موبدان زرتشتي و آشفتگي اوضاع سلطنت و جانشيني،[2] ظرف ۴ سال از قتل خسرو پرویز تا به تخت نشستن یزدگرد سوم، ۱۲ پادشاه به روی کار آمدند و کناررفتندو... [3]

بر همین اساس هر چه روزگار مي‌گذشت بر علاقه و ارادت ايرانيان نسبت به اسلام و ترك كيش‌ها و آيين‌های قبلی و آداب و رسوم‏ پيشين افزوده می‌شد. بهترين مثال، ادبيات فارسی است. هر چه زمان گذشته است تأثير اسلام‏ و قرآن و حديث در ادبيات فارسی بيشتر شده است نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حكمای قرون ششم و هفتم به بعد بيشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حكمای قرون سوم و چهارم . 

اين حقيقت از مقايسه آثار رودكی و فردوسی با آثار مولوی و سعدی و نظامی و حافظ و جامی كاملا هويدا است، مرحوم بديع الزمان فروزانفر پس از آنكه می ‏گويد :«از قديم ترين عهد، تأثير مضامين احاديث در شعر پارسی محسوس است.» و به اشعاری‏ از رودكی استشهاد كرده و می‌گويد: «از اواخر قرن چهارم كه فرهنگ اسلامی انتشار تمام يافت و مدارس در نقاط مختلف تأسيس شد و ديانت اسلام بر ساير اديان غالب آمد و مقاومت‏ زرتشتيان در همه بلاد ايران با شكست قطعی و نهايی مواجه گرديد و فرهنگ‏ ايران به صبغه اسلامی جلوه‌گری آغاز نهاد و پايه تعليمات بر اساس‏ ادبيات عربی و مبانی دين اسلام قرار گرفت، بالطبع توجه شعرا و نويسندگان به نقل الفاظ و مضامين عربی فزونی گرفت و كلمات و امثال و حكم پيشينيان (قبل از اسلام ) در نظم و نثر كمتر می‌آمد.» [4]

چنان‌كه به حسب‏ مقايسه در سخن دقيقی و فردوسی و ديگر شعرای عهد سامانی و اوائل عهد غزنوی‏ نام زرتشت و اوستا و بوذرجمهر و حكم وی بيشتر ديده می‌شود، تا در اشعار عنصری و فرخی و منوچهری كه در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم می‌زيسته‌اند، نيز تاريخ نشان می‏‌دهد كه هر چه استقلال سياسی ايرانيان بيشتر شده اقبال‏ آنها به معنويات و واقعيات اسلام فزونی يافته است. طاهريان و آل بويه و ديگران كه نسبتا استقلال سياسی كاملی داشتند، هرگز به فكر اين نيفتادند كه اوستا را دوباره زنده كنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند، بلكه بر عكس با تلاشهای پيگير برای نشر حقايق اسلامی كوشش می‏‌كردند.

مستر فرای در كتاب خود می‌نویسد: هر چه بر دامنه اندیشه های اسلامی افزوده می‌شد جنبش‌های گوناگون مانند صوفی‌گری و شیعی‌گری رونق می‌یافت و در نتیجه پناهگاهی برای ایرانیان كه نمی‌توانستند از اندیشه‌های كوتاه و توسعه نیافته زرتشتی پیروی كنند پدید می‌آمد. هنگامی كه فرمانروایان دیلمی ایران، به تشیع گرویدند و بخش های غربی ایران را از دست خلیفه به در بردند و سرانجام در سال 945 میلادی (334 هجری) بر بغداد دست یافتند، آیین زرتشت رو به زوال نهاد. دیگر آل بویه اسلام و زبان عربی را برگزیدند، زیرا كه این هر دو جنبه بین المللی گرفته بود و حال آنكه زرتشتیان به محلات مخصوص زرتشتی نشین رانده شده بودند.[5] ايرانيان پس از صد سال كه از فتح ايران به دست مسلمانان گذشت، نيروی نظامی عظيمی به وجود آوردند دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعليمات اسلامی مورد بي‌علاقگی عموم مسلمانان بجز اعرابی كه‏ روی تعصب عربی گام بر می ‏داشتند واقع شد ايرانيان با قدرت و نيروی خود توانستند خلافت را ازخاندان اموی به خاندان عباسی منتقل كنند.[6]
قطعا در آن زمان اگر می‌خواستند حكومت مستقل سياسی تشكيل دهند و يا آيين كهن خويشتن را تجديد كنند، برای آنان كاملا مقدور بود. ولی در آن وقت نه به فكر تاسيس حكومت‏ مستقل در برابر دستگاه خلافت افتادند و نه به فكر تجديد آيين كهن و دور افكندن آيين جديد بلکه تا آن وقت تصور مي‌كردند با تغيير خلافت از دودمانی به‏ دودمان ديگر می‏‌توانند به آرزوی خود كه زندگی در ظل يك حكومت دينی اسلامی‏ در پرتو قرآن كريم بود نايل گردند. تا آنكه دوره بنی العباس پيش آمد و از دودمان عباسی نيز ناراضی شدند در دوره بنی عباس جنگ ميان طاهر بن الحسين و سپاه ايرانی به طرفداری از " مامون " از يك طرف و علی بن عيسی و سپاهيان عرب به طرفداری " امين " از طرف ديگر واقع شد . غلبه طاهر بن الحسين بر سپاهيان طرفدار " امين " بار ديگر نشان داد كه قدرت نظامی در اختيار ايرانيان است، در عين حال در اين موقع نيز ايرانيان نه به فكر استقلال سياسی افتادند و نه به فكر اينكه دين اسلام را كنار بگذارند. ايرانيان هنگامی به فكر استقلال سياسی افتادند كه از حكومت های عربی و اينكه آنها يك حكومت واقعا اسلامی باشند صد در صد مايوس شدند. اما در عين حال تنها به استقلال سياسی قناعت كردند و نسبت به آيين‏ مقدس اسلام سخت وفادار ماندند، اغلب ايرانيان در دوره استقلال سياسی‏ ايران مسلمان شده‌اند [7].

 

پی نوشت:
[1]. مریم نژاد اکبری مهربان،شاهنشاهی ساسانیان، ص115
[2]. طبري: تاريخ طبري. ترجمه ابوالقاسم پاينده. مجلدات 4،6،7 بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1343 تهران
[3]. یعقوب آژند، ایران باستانص ۱۷۵
[4]. مرحوم بديع الزمان فروزانفر، مقدمه كتاب احاديث مثنوی تاليف
[5]مستر فرای ،كتاب  میراث باستانی ایران ،ص399
[6]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران،جلد14،ص104
[7]. همان، ص105
 

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.