روایت حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهید ژانی بت اوشانا

  • 1402/01/30 - 13:48
یکی از برنامه‌های مستمر رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای دیدار با خانواده شهداست. بر طبق همین برنامه، رهبر انقلاب هم‌زمان با ایام ولادت حضرت مسیح (علیه‌السلام) به دیدار خانواده‌های شهدای آشوری و مسیحی می‌روند. در تاریخ 11 / 10 / 1365 رهبر انقلاب در منزل شهید ژانی بت اوشانا حاضر شدند.
ژانی بت اوشانا

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بنا بر گفته امیر سرتیپ دوم محمدرضا فولادی، رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش در روزهای آینده پیکر شهید ژانی بت اوشانا شهید آشوری تازه تفحص شده، تشییع خواهد شد. شهید اوشانا در تیپ ۵۵ هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت می‌کرده. این شهید در عملیات بدر در تاریخ 16 / 12/ 1363  به درجه رفیع شهادت نایل شد و پیکر مطهرش بعد از سی و هشت سال شناسایی شد.

مقام معظم رهبری دیدار از خانواده شهدای مسیحی کشور را یکی از برنامه‌های خود می‌دانند. یکی از این دیدارها مختص خانواده شهید ژانی بت اوشانا است که از زبان نیلسون، برادر این شهید نقل شده که در ادامه، این روایت را نقل می‌کنیم:

"مادر شهید با شنیدن نام «آقای خامنه‌ای» سراسیمه از جا بلند می‌شود و به طرف در می‌رود. ما هم پشت سر او به طرف در می‌دویم. در پاگرد پله‌ها مادر به حاج آقا خامنه‌ای می‌رسد، خوشامد می‌گوید و از روی عبا دست ایشان را می‌بوسد. من و چارلی نیز در راهرو با ایشان سلام‌ علیک می‌کنیم و به داخل خانه تعارفشان می‌کنیم. من، چارلی و حاج آقا پشت میز ناهارخوری می‌نشینیم و ایشان شروع می‌کنند به خوش و بش کردن. بعد، از مادر می‌پرسند که چرا دستشان را بوسیدند؟

حاج آقا! ما در کلیسا، دست کشیشمان را می بوسیم؛ شما هم برای من مثل کشیش هستید؛ برای همین خواهش کردم که اجازه بدهید دست تان را ببوسیم. حاج آقا عکس های روی طاقچه را نگاه می‌کنند و با اشاره به یکی از قابها، می‌پرسند این عکس شهید است؟ من سریع بلند می‌شوم و قاب عکس ژانی را از روی طاقچه به دست حاج آقا می‌دهم. ایشان به قاب عکس خیره می‌شوند و مادر شروع می‌کند از ژانی تعریف کردن.

ژانی من در کل فامیل، از همه لحاظ تک بود، از نظر ایمان، از نظر اخلاق، از نظر درس؛ زبانزد دوست و آشنا بود. کلیسایش ترک نمی‌شد و هر هفته مقید بود به عبادت در کلیسا، جای پدر و جانسون در خانه خیلی خالی است. پدر راننده کامیون است و دیشب یک باری را برای کرمان برد. حاج آقا بعد از دلداری دادن مادر و صحبت از مقام بالای شهدا پیش خداوند، با من و چارلی حرف می‌زنند.  چارلی بلند می‌شود و می‌رود چای می‌آورد. مادر برای ایام عید، شیرینی پخته و دو بشقاب از این شیرینی‌ها هم روی میز است. وقتی مادر به حاج آقا تعارف می‌کنند، ایشان با مهربانی تکه‌های شیرینی را با دستشان به ما می‌دهند و بعد هم برای خودشان برمی‌دارند. شیرینی این شیرینی به جانم می‌نشیند! آنچه از ابتدای این مهمانی، حواس من را پرت کرده، پسربچه‌ای است که کنار من و درست مقابل حاج آقا نشسته. حدوداً ده‌ساله است و به رسم بیشتر محصل‌های این روزها، موهای سرش را با ماشین کوتاه کرده، و این، باعث شده که چهره‌اش بانمک‌تر شود. وقتی متوجه می‌شوم این آقاپسر کیست، ذوق زده می‌شوم؛ او پسر حاج آقا خامنه‌ای است. اگر کسی در خیابان، او را نشان می‌داد و می‌گفت این پسربچه، فرزند رئیس جمهور ایران است، امکان نداشت باور کنم. مگر ممکن است؟ این لباس‌ها و ظاهر بسیار ساده، اصلاً به پسر یک وزیر و وکیل هم نمی‌آید، چه برسد به پسر رئیس جمهور! حالا دیگر مرتب حواسم به اوست و زیرچشمی نگاهش می‌کنم. کاش می‌شد دستش را بگیرم، به کوچه برویم و به همه بچه محل‌ها می‌گفتم که ببینید! این پسر آقای خامنه‌ای است، بله، پسر رئیس جمهور، آمده‌اند خانه ما، تازه الان خود حاج آقا هم داخل خانه‌اند؛ داخل همین خانه کوچک ما!

مهمان‌های عزیز ما قصد رفتن می‌کنند. از تمام شدن این مهمانی شیرین، دلم می‌گیرد. آقای خامنه‌ای قبل از خداحافظی، می‌پرسند که چیزی احتیاج نداریم؟ کم وکسری، چیزی؟ مادر و چارلی می‌گویند که همه چیز خوب است و فقط از خدا، سلامتی شما را می‌خواهیم. با این همه حاج آقا شماره تلفن دفتر خودشان را از یکی از همراهانشان می‌گیرند و به مادر می‌دهند می‌گویند اگر یک وقت کاری داشتید، مضایقه نکنید. بعد هم هدیه‌ای به مادر اهدا می‌کنند و از او اجازه مرخص شدن می‌خواهند. [1]

این ملاقات در تاریخ 11 / 10 / 1365 رخ داده؛ اما متاسفانه امروز کسی از اعضای خانواده ژانی بت اوشانا در قید حیات نیست تا شیرینی بازگشت این شهید والامقام را بچشد، افسوس.

پی‌نوشت:
[1]. مسیح در شب قدر، روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای ارمنی و اشوری از سالب 1363 تا 1393، نشر صهبا ص 193

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.