نقد بیعت در تصوف

  • 1401/12/18 - 17:00
یکی از اصول در سلسله‌های تصوف، بیعت کردن با قطب می‌باشد. بدعتی که با آن، قطب را هم ردیف امام معصوم(ع) نموده‌اند در صورتی که هیچ گونه دلیلی بر هم طرازی قطب و امام معصوم(ع) وجود ندارد.
نقد بیعت در تصوف

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ولایت یکی از مهم‌ترین مباحث اعتقای است که در بین شیعیان مطرح است. همانگونه که امام باقر(علیه السلام) در مورد جایگاه ولایت بیان داشته است که: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ: عَلَى الصَّلَاةِ، وَ الزَّكَاةِ، وَ الصَّوْمِ‏ ، وَ الْحَجِّ، وَ الْوِلَايَةِ ؛ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا  نُودِيَ‏ بِالْوِلَايَةِ[1] اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. آنچنان که کسی به ولایت فراخوانده شده، به هیچ چیز دیگری فراخوانده نشده است» و در زمان‌های مختلف، جریان های انحرافی، تلاش در کم رنگ کردن نقش این جایگاه را داشته‌اند.

سلاسل صوفیه برای اقطاب، ولایتی هم طراز با ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مطرح کرده اند و این امر تلاشی، برای حذف ولایت اهل بیت(علیهم السلام) از سطح جامعه می باشد. یکی از این مسائل، مسئله بیعت گرفتن می باشد که در مقابل بیعت گیری برای اهل بیت(علیهم السلام)، بیعت گیری از قطب را مطرح نمودند.

نورعلی تابنده(مجذوب علیشاه) در سخنرانی می‌گوید: «در مسألۀ بیعت و تجدید بیعت یک نکاتی است که باید گفته شود. اصل بیعت، یعنی اعلام توافق با خداوند یا نمایندۀ خداوند که پیغمبر و ائمّه هستند. ائمّه هم به اجازۀ خداوند از طرف خودشان به دیگران اجازه می‌دادند که بیعت بگیرند. آن بیعت را نمی‌گفتند با او بیعت کردیم، می‌گفتند با پیغمبر بیعت کردیم. ... در زمان غیبت هم به اشخاصی اجازه‌ای دادند که در غیبت‌شان بیعت بگیرند که اقطاب ما باشند، بطور مستقیم از جانب خود امام، آن اوّلی‌ها بیعت می‌گرفتند ...در زمان غیبت، مشایخِ ائمّه که همین اقطاب باشند، بیعت می‌گرفتند. اینها هم در واقع از بیعتی که می‌گرفتند ظاهراً آنها قطب را می‌دیدند، آن کسی که با او بیعت می‌کنند ولی بیعت اصلی با امام بود با پیغمبر بود و امام.»[2]

نورعلی تابنده در ابتدای کلام خویش بیعت گیری اقطاب را از جانب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می داند و قطب را در حد یک واسطه و اقطاب را نمایندگان امام غائب در عصر غیبت کبری می‌داند و می‌نویسد: «...در زمان غیبت، مشایخِ ائمّه که همین اقطاب باشند، بیعت می‌گرفتند. اینها هم در واقع از بیعتی که می‌گرفتند ظاهراً آنها قطب را می‌دیدند، آن کسی که با او بیعت می‌کنند ولی بیعت اصلی با امام بود با پیغمبر بود و امام»

 نورعلی تابنده و دیگر اقطاب باید دلیل نمایندگی خویش را از جانب امام معصوم(علیه السلام) ارائه دهند و اکتفا به ادعای نمایندگی ننمایدند زیرا در زمان امامان معصوم(علیهم السلام) هر کدام از اصحاب، ادعای نمایندگی می نمودند، از اون دلیل می‌خواستند.

 روایات حاکی از این مطلب است که جانشین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در عصر غیبت کبری، فقط فقهاء دینی می باشند. در منابع حدیثی شیعه، روایتی از اسحاق بن یعقوب در مورد جایگاه فقهاء شیعه از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نقل می کند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ‏... [3] امّا در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.» پس برای اثبات جانشینی فقهاء در عصر غیبت کبری دلیل وجود دارد ولی اقطاب برای منصب جانشینی از جانب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هیچ گونه دلیلی ندارند.

باید دانست که صوفیه بیعت با قطب را به صورت استقلالی واجب می‌دانند، به عبارت دیگر قطب را واسطه در بیعت با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نمی دانند، بلکه اقطاب صاحب بیعت می باشند. چنانچه نورعلی تابنده می گوید: «بنابراین مشایخی که این اقطاب تعیین کردند که خودشان اجازه داشتند و اجازه داشتند دیگران را هم بفرستند، آنها برای خودشان بیعت نمی‌گرفتند ...بیعت با قطب است. با هر یک از مشایخ هم که بیعت کنید یا تجدید بیعت بعد از هر قطبی، در واقع آن بیعت با قطب است، مشکلی از این جهت پیدا نمی‌شود.»[4]

اعتقاد شیعه بر این است که ولایت، فقط برای خداوند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت(علیهم السلام) ثابت می باشد.. همانگونه که در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(مائده/55) ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند.» اعتبار حجیت جانشینی فقیه در عصر غیبت نیز به  امضای امام معصوم(علیه السلام) می‌باشد و اقطاب صوفیه باید بدانید هرگز با اهل‌بیت(علیهم السلام) هم طراز نیستند، هماهنگونه که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «لَا يُقَاسُ‏ بِآلِ مُحَمَّدٍ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً [5] هيچ کس از اين امّت را با آل محمّد(صلى الله عليه وآله) نمى توان مقايسه کرد و آنها که از نعمت آل محمد(صلى الله عليه وآله) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود »

پی نوشت:

[1]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي، دار الحديث - قم، اول، ق‏1429، ج‏3، ص51.

[2]. تابنده، نورعلی،  گفتارهای عرفانی حضرت آقای مجذوبعلیشاه، جلد هفتم - قسمت ۱۱۷ (صفحه ۱)، سخنرانی صبح چهارشنبه ۴ تیر،۱۳۹۳.

[3]. ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة،تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج‏2،  ص 485.

[4].  تابنده، نورعلی،  گفتارهای عرفانی حضرت آقای مجذوبعلیشاه، جلد هفتم - قسمت ۱۱۷ (صفحه ۱)، سخنرانی صبح چهارشنبه ۴ تیر،۱۳۹۳.

[5]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص47.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.