ابدال در منابع شیعی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از امور مشترک در اکثر فرقه های صوفیه این است که برای تشکیلات خویش سلسله مراتب قائل می باشند. صوفیه برای اولياء خود مراتبی ذکر می کنند و بر هر مرتبه ای نامی نهاده اند که در تعداد و نام این مراتب در منابع متصوفه اختلافاتی دیده می شود.
ابدال یکی از این سلسله مراتب در میان صوفیان می باشد که باید بررسی شود که آیا از منظر اهل بیت(علیهم السلام) در عالم، اشخاصی به عنوان ابدال وجود دارد یا خیر؟ و بر فرض اینکه در عالم، ابدال وجود دارند آیا اهل بیت(علیهم السلام) نیز برای این عنوان مصادیقی بیان نموده اند یا خیر؟ ومسئله دیگر اینکه نظر عالمان شیعه در مورد این عنوان چیست؟
1.اصل وجود ابدال در عالم
در کتاب جعفریات از امیرالمومنین(علیه السلام) نقل شده که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «کسی که برای مومنین و مومنات در هر روز بیست و پنج بار دعا کند، خداوند کینه را از سینه او می زداید و نام او را جزء ابدال ثبت می کند ان شاء الله.»(1)
از این روایت استفاده می شود که چنین رتبه ای در عالم وجود دارد و راه رسیدن به آن این است که شخص از خود بگذرد و اهل مناجات و دعا باشد. پس طبق این روایت در وجود و مثبت بودن چهره ابدال جای بحث وجود ندارد.
2. مراد از ابدال چه کسانی هستند؟
مرحوم مجلسی در بحار الانوار بابی را مطرح می کنند: «نادر فی أن الابدال هم الأئمه» ایشان اصل ابدال را منکر نشدند ولی در مصداق آن حرف دارند، به استناد بعضی از روایات می فرماید: «مصداق ابدال، اهل بیت(علیهم السلام) هستند.» اما در ارتباط با ابدالی که در روایت (دعای) ام داود آمده، تفسیر دیگری می کند و مراد از ابدال در این روایت را اصحاب ائمه(علیهم السلام) می داند.
احتجاج طبرسى از هیثم فارسى روایتی ازامام رضا(علیه السلام) نقل نموده است: «إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ فِي الْأَرْضِ أَبْدَالًا فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَبْدَالُ؟ قَالَ صَدَقُوا الْأَبْدَالُ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ فِي الْأَرْضِ بَدَلَ الْأَنْبِيَاءِ إِذَا رَفَعَ الْأَنْبِيَاءَ وَ خَتَمَ بِمُحَمَّدٍ(2) مردم معتقدند که در زمین ابدالى وجود دارد این ابدال چه کسانی هستند؟ فرمود: راست می گویند ابدال همان اوصیا هستند، خداوند آنها را در زمین بدل و بجاى انبیاء قرار داده، چون انبیاء از دنیا رفته اند و حضرت محمّد خاتم است.» مضمون این روایت اشاره به این نکته دارد که ابدال، ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند.
اما بعضی از روایات بیانگر این نکته می باشد که عنوان ابدال بر اصحاب خاص نیز اطلاق شده است، از آن جمله می توان ظاهر دعائى که ام داود در نیمه رجب از امام صادق(علیه السلام) نقل نموده که می فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ ... أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ...»(3)
البته علامه مجلسی در توضیحات خود بعد از بیان دعا می نویسد: «حاکى است ابدال با ائمه فرق دارند ولى صراحت ندارد، ممکن است حمل بر تاکید شود و ممکن است منظور از ابدال در دعا، خواص اصحاب ائمه باشند. ظاهر خبر نفى می کند ادعاى صوفیه اهل سنت را چنانچه متتبع و محقق خود این مطلب را دریافت می کند که خود را ابدال می دانند.» (4) پس در این دعا نیز دو احتمال موجود است و طبق احتمال اول لفظ ابدال فقط بر اهل بیت(علیهم السلام) اطلاق شده است.
3. جایگاه ابدال در نزد عالمان شیعه
علامه مجلسی از کفعمی مطلبی نقل می کند که گویی آن گفتار هماهنگ با گفتار متصوفه می باشد «و قال الشيخ الكفعمي رحمه الله في هامش جنته عند ذكر دعاء أم داود قيل إن الأرض لا يخلو من القطب و أربعة أوتاد و أربعين أبدالا و سبعين نجيبا و ثلاثمائة و ستين صالحا فالقطب هو المهدي ع و لا يكون الأوتاد أقل من أربعة لأن الدنيا كالخيمة و المهدي كالعمود...(5) گفته شده است: بدرستی که زمین خالی نمی ماند از قطب و چهار نفر اوتاد و چهل نفر بدل و هفتاد نفر نجیب و سیصد و شصت نفر انسانهای صالح و پاکدامن پس قطب حضرت مهدی و اوتاد کمتر از چهار نمی باشد. چون دنیا مانند یک خیمه می ماند و حضرت مهدی مانند عمود این خیمه هستند.»
اما باید توجه کرد که جناب کفعمی در ابتداب کلام خویش، نظر خود را بیان نموده و با آوردن لفظ قیل در ابتدای دیدگاه بیان شده درصدد بیان این مطلب می باشد که این قول، دارای ضعف جدی است.
در نتیجه لفظ ابدال در بعضی از روایات مهدوی در کتاب های شیعی ذکر شده است و در این روایات، اصل وجود ابدال در روايات مورد پذیرش است و این نکته که آنها جزء اولین کسانی هستند که در دوران ظهور با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بیعت می کنند اما اينکه نقش و وظیفه آنان در دوران غیبت و رابطه آنان با امام(عجل الله تعالی فرجه) چگونه می باشد و آیا آنها جزء اولیای الهی در عصر غیبت کبری می باشند یا خیر در روایات شیعی سخنی به میان نیامده است و عمده مطالب در روايات اهل سنت بیان شده است که برای ما حجت و معتبر نیست.
پی نوشت:
(1). ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفريات (الأشعثيات)، مكتبة النينوى الحديثة - تهران، چاپ: اول، بى تا، ص223.
(2). طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج ، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق، ج2 ؛ ص437.
(3). كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)، دار الرضي (زاهدي) - قم، چاپ: دوم، 1405 ق، ص532.
(4). مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ: دوم، 1403 ق، ج27 ؛ ص48.
(5). همان، ج53 ؛ ص301.
افزودن نظر جدید