انتساب دورغین امام خمینی (ره) به فرقه صوفیه گنابادی

  • 1401/08/09 - 11:49
بزرگان فرقه صوفیه گنابادی برای کسب وجهه در بین متدینین و انقلابیون، مدعی دیدار یکی از اقطاب خویش با حضرت امام خمینی شده اند. در صورتی که با دلایل متقن می توان ثابت نمود که هیچ ارتباطی بین حضرت امام با این فرقه نبوده است. سلوک سیاسی امام با سلوک سیاسی این فرقه مانند دو خط موازی می باشند که در هیچ جایی به هم نخواهد رسید.
رضا علیشاه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متصوفه برای ایجاد بستر مناسب، جهت  گسترش اعتقادات خویش در جامعه از شگردهای مختلفی استفاده می نمایند. یکی از این شگردها، انتساب بزرگان و عالمان عارف مسلک به سلسله خویش می باشد.

فرقه صوفیه ذهبیه برای ایجاد پایگاه مناسب برای خویش، عالمانی همچون شیخ محمد تقی مجلسی(پدر علامه مجلسی)، شیخ یوسف بحرانی، شهید اول، شهید ثانی و .... را جزء متصوفه می دانستند.(1)

یکی دیگر از فرقه های صوفیه که از این شگرد به نفع خویش استفاده کرده، فرقه صوفیه گنابادی است که بعد از انقلاب برای ایجاد مقبولیت در جامعه، مدعی شدند که قطب چهارم این فرقه، سلطان حسین تابنده با لقب طریقتی رضاعلیشاه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ملاقاتی با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) داشته، درصورتی که ادعای ملاقات با امام خمینی (ره) از اساس کذب و ساختگی است. در ادامه به دلائل نادرست بودن چنین ملاقاتی اشاره خواهیم کرد.

1) دلیل اول بر بطلان چنین ملاقاتی این است که امام خمینی(ره) با داشتن روحیه عرفانی، اقطاب فرقه صوفیه گنابادی را سارقان اصطلاحات عارفان دانسته و آنها را گمراه کننده مردم می داند و در نقد آشکاری بر دراویش نعمت‌اللهی می‌فرماید:«آن‌که خود را مرشد و هادی خلایق می‌داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچارهٔ صاف و بی‌آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره‌ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ «مجذوب علیشاه» یا «محبوب علیشاه» حال جذبه و حب دست می‌دهد. و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خود را دارای مقام ولایت کلّیه دانسته‌اند که منشأ آن تکبر، جهل و بی‌استعدادی آنان است.»(2)  

حضرت امام (ره) قطعاً با دیدگاهی که در مورد اقطاب فرقه صوفیه گنابادی داشتند، دعوت به چنین ملاقاتی(اگر چنین درخواست ملاقاتی از طرف اقطاب گنابادی شده باشد) نمی پذیرفته، چون پذیرش اقطاب فرقه صوفیه گنابادی، نوعی تایید آنها به حساب می آمده است.

2) سلطان حسین تابنده قطب سلسله نعمت‌اللهی گنابادی در دوران حکومت پهلوی روابط خوبی با دربار داشت و این سابقه ارتباط به گونه ای نیست که قابل انکار باشد، چون مدارک و تصایر این روابط موجود بوده و قابل انکار نیست. چگونه حضرت امام خمینی (ره) با جریانی که با دولت پهلونی رابطه حسنه داشته است ملاقات کرده و هم سلک آنها شود در صورتی که حضرت امام خمینی (ره) عارفی سیاسی بوده که با تصوف مدافع ظالم، مخالفت داشته و با آن به مبارزه برخاسته است.

3) یکی از دلایلی که ممکن است، آورده شود این است که حضرت امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد خود، نام تفسیر بیان السعاده را آورده است که به نظر پرسشگر، این می تواند نشانه علاقه امام، به این فرقه باشد؟

در جواب به این پرسش باید گفت که: امام خمینی (ره) در سخنرانی و تفسیر سوره حمد می‌فرماید:«مثلاً عرفایی که در طول این چندین قرن آمده‌اند تفسیر کرده‌اند، نظیر محی الدین در بعضی از کتاب‌هایش، عبدالرزاق کاشانی در تأویلات، ملاسلطان در تفسیر، این‌هایی که طریقه‌شان طریقه‌ی معارف بوده است، این‌ها تفاسیری نوشته‌اند و بعضی‌شان در آن فنی که داشته‌اند، خوب نوشته‌اند، لکن قرآن، عبارت از آن نیست که آن‌ها نوشته‌اند!»(3)

از کلام امام خمینی که در بالا نقل شد چند نکته قابل تامل است:

الف) باید گفت که امام (ره) درمقام تأیید ملاسطلان گنابادی نیست و در مقام نام بردن از چند تفسیر می باشد.

ب) امام (ره) در آخر صحبت‌هایش این تفاسیر را رد می‌کند و می‌فرمایند: «لکن قرآن، عبارت از آن نیست که آن‌ها نوشته‌اند!» و این عبارت، خود ردی بر کلام کسانی است که می گویند امام کتاب بیان السعاده را تایید کرده است. طبق مبنای تفسیری حضرت امام این کتاب ها، تفسیر قرآن نیستند.

4) از سوی دیگر کسانی که ادعای ملاقات سلطان حسین تابنده با امام خمینی (ره) دارند، هیچ سند و مدرکی ارائه نکرده‌اند و هیچ‌ سندی مبنی بر ملاقات امام خمینی (ره) با حسین تابنده، موجود نیست. در صورتی که دراویش گنابادی، سندی بر ادعای این ملاقات دارند، ارائه کرده تا صحت آن بررسی شود.

لذا می توان نتیجه گرفت که چنین  ملاقاتی انجام نشده است و سلوک عرفانی حضرت امام خمینی (ره) معارض با سلوک صوفیانه بوده است و هیچ گونه ارتباطی بین ایشان و این فرقه صوفیه نبوده است.                                        

پی نوشت:

(1). مؤذن خراسانی، محمد علی، تحفة عباسی، ص13، انس تک، اول، مهر،1381.

(2). مصطفوی، روح‌ الله (امام خمینی)، چهل حدیث، ص 91، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1391. 

(3). مصطفوی، روح‌ الله (امام خمینی)، تفسیر سوره حمد، ص 94، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ چهارم.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.