مبانی شریعت گریزی فرقه اهل حق

  • 1401/06/28 - 15:40
معنویت دینی بدون اهتمام و التزام به مناسک شرعی خیالی بیش نیست، اما برخی مدعیان وصول به حقیقت، خود را از شریعت بی نیاز دیده و بدون طی مسیر، خود را به مقصد و مقصود رسیده می دانند که این رویکرد نادرست در نتیجه نوع نگرش به جهان پس از مرگ و خلأهای اعتقادی و نگاه اعراضی و یا گزینشی به کتاب و سنت و فهم نادرست از آنها می باشد.
مبانی شریعت گریزی اهل حق

فرقه اهل حق با تمسک به ادعای رسیدن به مقام حقیقت و جامع  و کامل دانستن آموزه های مسلک خود، دچار شریعت گریزی شده اند که لازم است به ریشه و مبانی فکری این گریز از شریعت پرداخته شود تا حقیقت برای مدعیان حقیقت مکشوف گردد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معنویت دینی دارای شاخص های متعددی است که از جمله آنها می توان به تکلیف محوری و شریعت گزینی اشاره کرد. البته لازمه پیروی از شریعت، پذیرش اصل بنیادین خدا باوری است و باور دینی بدون اعتقاد به خدا بی معنا خواهد بود(1) با این بیان، معنویت نمی تواند محملی برای شریعت گریزی باشد و معنویت بدون پذیرش شریعت الهی بی معناست. امروزه برخی جریان های فرقه ای از جمله فرقه اهل حق، به عدم این تلازم نظر داده و با توجه به مبانی فکری خود به معنویت منهای التزام عملی به شریعت و معنویت های شریعت گریز قائل هستند که در این نوشتار به برخی از مبانی شریعت گریزی مسلک اهل حق اشاره می شود.

الف) نوع نگرش به جهان پس از مرگ

در ارتباط با زندگی پس از مرگ، اگرچه اعتقاد به جهان پس از مرگ و معاد به صراحت از سوی اهل حق، انکار نشده اما آموزه‌ای به نام تناسخ یا «دون به دون» جایگزین آن شده است.(2) تناسخ به معنی وارد شدن روح فردی بعد از مرگ در کالبد کودک تازه متولد شده، یا در جسم موجودات دیگر و حتی در جمادات است. این آموزه در مقابل حیات پس از مرگ، دیگر انسان را وادار به انجام دستورات و فرامین الهی برای سعادت در حیات پس از مرگ نمی‌نماید؛ بر اساس این باور، پیروان این مسلک، سعادت و شادی را برای همین دنیا ترسیم می‌کنند و هدف آنها رسیدن به شادی و لذت در همین زندگی دنیایی است و خبری از تلاش برای زندگی اخروی دیده نمی‌شود..

ب) ترک عبادت با ادعای رسیدن به مقام حقیقت

از نگاه فرقه اهل حق، رسیدن به كمال معنوى چهار مرحله دارد: شريعت، طريقت، معرفت و حقيقت. با شريعت اسلام مرحله اول ختم شد، طريقت يعنى آن كه با ولايت على (عليه السلام) به مسلك اهل حق درآيند، با اطاعت از اولوالامر آنان كه به مقام مظهريت و مشيّت رسيده اند كه مصداق اتم آن سلطان اسحاق است به مقام معرفت برسند و آن گاه در مرحله چهارم، حق و حقيقت را دريابند تا كمال را در وصال و بقا را در فنا ببينند. به اين ترتيب دوره طريقت و معرفت در ولايت على (عليه السلام) طى شد و ظهور سلطان اسحاق آغاز پيدايش مرحله حقيقت شد. (3) از همين رو شريعت را پوست و صدف و آيين اهل حق را مغز و دُرّ صدف مى خوانند (4)  و خود را بی نیاز از شریعت سابق می دانند.

ج) نوع نگرش به کتاب و سنت

اهل حق اگر چه به ظاهر، قرآن را قبول دارند اما  از آن جهت که عصاره بطون حقيقى قرآن در كلام سرانجام که مجوعه ای از کلام بزرگان این فرقه هست می باشد (5) به این کتاب آسمانی جز در موارد گزینشی نظر نمی کنند؛ در ارتباط با سنت نیز دستورات سلطان اسحاق را تكامل يافته شريعت محمدى دانسته (6) و از آن جا که این مسلک، ارکان عملی دین  را بر چهار رکن پاکی، راستی، نیستی و ردآ (7) قرار داده، دیگر خود را از التزام عملی به فروع و احکام شرعی دین اسلام بی نیاز می داند. فرقه اهل حق بدون استناد به سند و دليلى، براى بزرگان خود حق وضع قوانين اجتماعى مثل ارث، قضاوت و داد و ستد قائل هستند. (8)

پی نوشت:

(1). مجموعه آثار ،مطهری مرتضی،صدرا،1373 ،ج1 ،ص 178 و ج 4 ،ص 22،25،691

(2). نامه سرانجام، صفی زاده صدیق، هیرمند، چاپ اول، 1375، ص580

(3). برهان الحق، الهی نور علی، جیحون، 1373، ص 7ـ15 و 404ـ 405

(4). شاهنامه حقیقت، جیحون آبادی نعمت الله، جیحون، 1373، ص 20

(5). برهان الحق، الهی نور علی، جیحون، 1373، ص 572

(6). نگاهى گذرا به تاريخ و فلسفه اهل حق، مرادی گلمراد، چاپ اول، ص 192

(7). برهان الحق، الهی نور علی، جیحون، 1373، ص 22

(8). شناخت فرقه اهل حق، خدا بنده عبدالله، امیر کبیر، ص 104

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.