آیا امام حسین (ع) حاضر به بیعت با یزید بود؟ (قسمت اول)

  • 1401/05/25 - 12:51
حادثه جانسوز کربلا مهمترین واقعه ای است که از صدر اسلام تاکنون سبب شده تا مرز بین حق و باطل به طور کامل مشخص باشد؛ اما مفتیان وهابی ادعا کرده اند که امام حسین (ع) قصد بیعت با یزید داشته است. در پاسخ باید گفت، کلمات امام در منابع روایی فریقین نشان از عدم بیعت امام با شخصی مثل یزید دارد.
آیا امام حسین (ع) حاضر به بیعت با یزید بود؟ (قسمت اول)

حماسه کربلای حسینی باعث شد تا روح تازه ای به اسلام ناب محمدی دمیده شود و حق از باطل جدا گردد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حادثه و مصیبت عاشورای امام حسین (علیه‌السلام) یکی از بزرگترین مصائبی است که از صدر اسلام تاکنون به مسلمانان وارد شده است. در این واقعه، دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) با محاصره خاندان رسالت در کربلای معلی، امام را در اوج مظلومیت به شهادت رساندند. اما مفتیان وهابی در ادعایی مضحک بیان کرده‌اند که امام حسین (علیه‌السلام) حاضر به بیعت با یزید بوده و علمای شیعه با دروغ پراکنی پیرامون واقعه عاشورا، اعتقاد دارند که امام حسین (علیه‌السلام) حاضر به بیعت با یزید نبوده و از ابتدا قصد جنگ داشته‌اند.

وهابیون ادعا کرده اند، بر اساس نقل تاریخی امام حسین (علیه‌السلام) همانند امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) که با معاویه بیعت کردند، ایشان نیز قصد بیعت با یزید را داشته‌اند؛ در نتیجه آنچه علمای شیعه بیان کرده‌اند، نشان از عدم بیعت با یزید دارد و این بر خلاف تاریخ کربلا است، زیرا شیخ مفید در کتاب الارشاد به درخواست امام حسین (علیه‌السلام) برای بیعت با یزید اشاره کرده است.

شیخ مفید در کتابش می‌نویسد: «امام حسین(ع) هنگام ورود لشکر عمر بن سعد به کربلا، نماینده‌ای نزد او فرستاد تا با وی ملاقات داشته باشد که به دنبال آن ملاقاتی شبانه و پنهانی میان آن دو برقرار شد و گفت‌وگوهایی رد و بدل شد.
بعد از این ملاقات بود که عمر بن سعد برای عبیداللَّه بن زیاد نوشت: همانا خداوند آتش را خاموش ساخت و پریشانی را برطرف کرد؛ کار این امت را اصلاح کرد و حسین با من پیمان بست که از همان‌جا که آمده به همان‌جا بازگردد یا به یکی از مناطق دیگر رود و مانند دیگر مسلمانان زندگی کند (و کاری به کار کسی نداشته باشد) و در هر چه به سود مسلمانان است، شریک آنان بوده و در زیان آنان نیز مانند ایشان باشد، یا به نزد یزید برود و دست در دست او بگذارد و آن دو هر چه خود می‌دانند انجام دهند.»(1)

در پاسخ به این شبهه یک نکته بیان می شود:
نکته اول؛
استناد مفتیان وهابی به روایت تاریخی که مرحوم شیخ مفید در الارشاد بیان کرده، برگرفته از روایات تاریخی است که مورخین اهل سنت در کتاب‌هایشان بیان کرده‌اند؛ به این معنا که شیخ مفید این واقعه را از منابع تاریخی اهل سنت بیان کرده و نقل قول شیخ به معنای صحت کامل آن نیست.
می‌توان گفت، علمای شیعه تنها به مطالب نقل شده از یک کتاب اکتفا نمی‌کنند و منابع مختلف را در نظر می‌گیرند و به بررسی آن می‌پردازند. در نتیجه با بررسی منابع روایی و تاریخی مشخص می‌شود که نقل قول شیخ مفید از منابع اهل سنت، با دیگر روایات تاریخی و اقوال و احادیث صادر شده از اهل بیت (علیهم‌السلام) در تضاد است که در قسمت دوم مقاله به بررسی آن پرداخته می‌شود.

نکته دوم؛
آنچه که از روز روشن تر است آن است که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) تنها پایبند صلح با معاویه بودند و به دلیل آنکه معاویه شخصیتی منافق بود و متعهد به عهدنامه صلح نبود، احتمال جدی خلافت یزید سبب شد تا سالها قبل از غصب خلافت توسط او، امام حسین (علیه‌السلام) مبارزه جدی و حتی رو در رویی مستقیم نظامی و جنگی با او را مطرح کنند.
امام حسین (علیه‌السلام) در پاسخ به نامه عده‌ای از شیعیان برای مبارزه نظامی با معاویه می‌نویسند: «اميد آن را دارم كه رأى و نظر برادرم امام حسن (علیه‌السلام) در صلح و رأى من در جهاد با ستمگران، پایدار و مستحکم باشد. در نتیجه هیچ عملی انجام ندهید و خود را از دیدگان دشمن پنهان سازید و نیت هایتان را مخفی کنید و خود را از گزند جاسوسان، مصون نگه دارید و منتظر مرگ معاویه باشید تا آنکه او بمیرد.»(2)
در این جملات، امام برای حفظ جان یاران و کسانی که مشتاق قیام و رو در رویی نظامی و سیاسی با یزید هستند، راهنمایی و هدایت می‌کنند؛ زیرا ده سال از دوران امامت الهی حضرت در زمان پادشاهی معاویه بود و امام بنا بر صلحی که از سوی امام حسن (علیه‌السلام) توافق شده بود، قصد جنگ و نبرد با معاویه را نداشتند؛ اما سخنان حضرت بیان کننده عدم بیعت با خلیفه احتمالی بعد از معاویه بود.

سبط بن جوزی یکی از علمایی است که در کتابش به سخنان امام اشاره می کند. او به قیام حضرت و عدم پذیرش صلح با یزید می پردازد و در این باره می نویسد: «ابن عباس به خدمت امام حسین (علیه‌السلام) عرض کرد: حسین جان! اهل کوفه مردمانی هستند که پدرتان امیرالمومنین (علیه‌السلام) را کشتند و برادرتان امام مجتبی (علیه‌السلام) را تنها گذاشتند و ایشان را به دشمن تسلیم کردند و آنچه را که نباید انجام می‌دادند، انجام دادند. امام در جواب ابن عباس فرمودند: بر من واجب است كه در این مسیر پا گذارم و به جنگ دشمنان خدا بروم. در این هنگام ابن عباس گريست و گفت: واى از مصيبت حسين!»
با کنار هم گذاشتن این سخنان مشخص می شود که امام حسین (علیه‌السلام) در زمان حکومت معاویه، حاضر به پذیرش خلافت یزید نبودند و ادعای بیعت امام با یزید، سخن باطل و دروغی است که از سوی عمر بن سعد و یا هم‌فکران او در طول تاریخ به ثبت رسیده است.

پی‌نوشت:
1. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص87، كنگره شيخ مفيد، قم‌، چاپ اول‌، 1413 ق‌. «أمّا بعدُ: فإِنّ اللّهَ قد أطْفأ النّائرةَ وجَمَعَ الكلمةَ وأَصَلحَ أَمرَ الأمّةِ، هذا حسينٌ قد أَعطاني أن يرجِعَ إِلى المكانِ الّذي أتى منه أو أن يسيرَ إِلى ثَغرٍ منَ الثُّغورِ فَيكونَ رجلاًَ منَ المسلمينَ، له ما لهم وعليه ما عليهم، أو أَن يأَتيَ أميرَ المؤمنينَ يزيدَ فيضعَ يدَه في يدِه، فيرى فيما بينَه وبينَه رأيَه، وفي هذا (لكم) رضىً وللأمّةِ صلاحٌ»
2. بلاذری، أنساب الأشراف، ج3، ص152، دار الفكر – بيروت، چاپ اول، 1417 هـ - 1996 م. «فكتب (الحسين عليه‌السلام) إِلَيْهِمْ: إنی لأرجو أن يكون رأی أخی رحمه الله- في الموادعة، ورأيي فِي جهاد الظلمة رشدًا وسدادًا، فالصقوا بالأرض وأخفوا الشخص واكتموا الهوى واحترسوا من الأظّاء مَا دام ابْن هند حيا، فَإِن يحدث بِهِ حدث وأنا حی يأتكم رأيي إن شاء الله.»
3. سبط ابن جوزی، تذكرة الخواص، ص517، مكتبة الثقافة الدينية، چاپ اول، 1429 هـ - 2008 م. «قال يا ابن عم إن أهل الكوفة قوم غدر قتلوا أباك وخذلوا أخاك وطعنوه وسلبوه وأسلموه إلى عدوه وفعلوا وفعلوا فقال هذه كتبهم ورسلهم وقد وجب علی المسير لقتال أعداء الله فبكى ابن عباس وقال واحسيناه.»

محمدجواد مهریار

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.