عبدالبهاء و تناقض در ماجرای اخراج آدم و حوا از بهشت

  • 1401/03/18 - 12:57
عبدالبهاء پیشوای بهائیت به جهت خوش آمدِ شنوندگان و پسند مخاطب، حقایق دینی را دست خوش تغییر و تحریف قرار داده است! او در یک جا ژست روشنفکری گرفته و از لزوم تأویل نص کتُب الهی در ماجرای حضرت آدم و حوا سخن گفته و در جایی دیگر، برای اتقان گفتارش در لزوم پرهیز از نزاع، به این ماجرا استناد کرده است!
تأویل در بهائیت, حضرت آدم و حوا, نشانه های بهایی بودن

عبدالبهاء در یک جا منکر ماجرای بهشت و اخراج حضرت آدم و حوا از آن شده و در جایی دیگر، با پذیرش واقعیت ماجرا و در تحریفی آشکارتر، علت اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت را نزاع ایشان با شیطان معرفی کرده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالبهاء جانشین پیامبرنمای بهائیت، در یک جا مدعیست که ماجرای حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) واقعیت نداشته و به جهت تمثیل در کتُب الهی به کار رفته و از لزوم تأویل آن سخن گفته است: «اين حکايت را اگر بمعنی ظاهر عبارات مصطلح بين عوام گيريم، در نهايت غرابت است و عقل در قبول و تصديق و تصوّر آن معذور. زيرا چنين ترتيب و تفصيل و خطاب و عتاب از شخص هوشمندی مستبعد است تا چه رسد بحضرت الوهيّت... لهذا اين حکايت آدم و حوّا و تناول شجره و خروج از جنّت جميعاً رموز است و از اسرار الهيّه و معانی کلّيّه و تأويل بديعه دارد.»[1]

این پیشوای بهائی در جایی دیگر که گویا افسانه بودن و تمثیل پنداری ماجرای حضرت آدم و حوا را توسط خود فراموش کرده بود، با پذیرش واقعیت ماجرا در تحریفی آشکارتر، علت اخراج حضرت آدم و حوا از بهشت را نزاع ایشان با شیطان معرفی کرده است: «ملاحظه کنید که حضرت آدم و سائرین در جنّت (بهشت) بودند، به مجرد آنکه در جنّت عدن میان حضرت آدم (علیه ‌السلام) و شیطان، نزاعی حاصل گشت، جمیع از جنّت (بهشت) خارج شدند، تا آنکه نوع انسان عبرت گیرد و آگاه شود که نزاع و جدال، سبب حرمان (بی بهره گی: از بهشت) است، حتی با شیطان. لهذا در این عصر نورانی به موجب تعالیم الهی، حتی با شیطان، نزاع و جدال جائز نه.»[2]

در واقع این پیشوای بهائیت در تحریف های خود آیات الهی هم دچار تناقض شده و از یک طرف، اصل ماجرای اخراج حضرت آدم و حوا را (بر خلاف دلایل منطقی و حتی مبنای مسلک خود) منکر شده و از طرفی دیگر، وقوع آن را پذیرفته اما علت آن (نزاع با شیطان) را خلاف آیات الهی معرفی کرده است!

آری؛ پیشوایی به ظاهر الهی و کسی که ادعای مقام عصمت برای خود دارد،[3] به جهت خوش آمدِ شنوندگان و پسند مخاطب، حقایق دینی را این گونه دست خوش تغییر و تحریف قرار می دهد! او در یک جای ژست روشنفکری می گیرد و از لزوم تأویل نصّ کتُب الهی سخن می گوید و در جایی دیگر، برای اتقان گفتارش در لزوم پرهیز از نزاع، به این ماجرا استناد می کند!

پی‌نوشت:
[1]. جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، برزیل: منشورات دارالنشر البهائیه، 1988 م، صص 233-234.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، بی‌جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 121 بدیع، ج 4، ص 150.
[3]. چنان که عبدالبهاء، جانشینان پیامبران از جمله خود را دارای عصمت موهبتی دانسته است: ر.ک: عباس افندی، مفاوضات، ص 130-129.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.